مهدی نصیری در کانال خود نوشت:
از استقرار جمهوری اسلامی بیش از چهل سال گذشته و شاید باید چهل سال دیگر بگذرد تا محققان و پژوهشگران بتوانند علل و عوامل دگردیسی یک نهضت و انقلاب شگفت سیاسی و اجتماعی و مذهبی را دریابند که امیدهای فراوان و بی سابقه ای را برای یک ملت و برخی ملل دیگر ایجاد کرده بود اما امروز به نقطه ای از ایستایی و ارتجاع رسیده است که در حال بازتولید همه آنچه که علیه آن انقلاب کرده بود، می باشد و گویا باید بزودی منتظر اعلام رسمی یک سلطنت اسلامی بود!
باید تاکید کنم که همگی و همه جناحهای سابق و موجود وابسته به نظام و از جمله صاحب این قلم (به اندازه سالهای فعالیت رسمی خود) در بروز این وضعیت تلخ سهیم هستیم و باید توبه جمعی کنیم.
آری، انقلابی که به نام اسلام و پیامبر و علی و حسین علیهم السلام برپا شده بود و باید مظهر همه خوبیها و فضیلتهایی می شد که این رهبران الهی حامل و مبلغ آن بودند، به انواع ضعفها و بدیها و رذیلتها دچار شد که از جمله آنها پاشیدن بذر نفرت و کینه ورزی و دوقطبی سازی در جامعه به جای عفو و رحمت و گذشت و وحدت بود که تا به امروز به شدت تداوم یافته و بعضا شدت گرفته است.
ماجرای زندگی افرادی چون هوشنگ ابتهاج که امروز دار فانی را در غربت وداع گفت، یکی از صدها نتیجه کینه ورزی و نفرت پراکنی "انقلابی" است که همچنان نائره آن تنوره می کشد و آنان که کاری از دستشان بر می آید، حاضر نیستند، آبی بر آن بپاشند و خاموشش کنند.
مرحوم ابتهاج در خاطره ای می گوید: "بعد از انقلاب در زندان بودم و با یک هموطن، همبند، ترانه "ایران ای سرای امید" [که شجریان خوانده] از بلندگوی زندان پخش شد، تا که شنیدم زدم زیر گریه! همبندم گفت: چرا گریه میکنی؟ گفتم: شاعر این ترانه منم! گفت: پس تو که این ترانه را سرودی چرا در زندانی؟»
باید ریشه های تاریخی و ایدئولوژیک و حتی ویژگیهای خصلتی و روحی و صنفی رهبران و کنشگران محوری انقلاب و بویژه نقش و عاملیت اصل ولایت فقیه (در رسیدن به وضع موجود) که قرار بود منجی و نقطه اتکای مردم باشد تا آسیبی به انقلاب نرسد، مورد کنکاش و بررسی قرار گیرد تا معلوم شود که این لویاتان انقلابی چگونه سر بر آورده و شاید آنچه تاکنون رخ داده از نتایج سحر آن بوده و اگر صبح دولتش بدمد همگی حسرت این روزهایش را خواهیم خورد.
آخرین دیدگاه