آلبرت بغزیان، کارشناس مسائل اقتصادی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: بسیاری از متفکران و اندیشمندان صاحبنام جهان معتقدند که اندیشه و هویت آدمی ارتباط مستقیمی با آنچه که بر زبان جاری میسازد، دارد. قرنها پیش از چهرههایی چون «لودویگ ویتگنشتاین» اندیشمند شهیر اتریشی (قرن بیستم) که اندیشه و خرد انسان را در محدوده زبان و گفتار او تفسیر و تحلیل میکرد، شعرا و متفکران پارسی بر این واقعیت صحه گذاشته بودند که آدمی چیزی جز آنچه بر زبان میآورد، نیست.
بر این اساس است که حافظ، بیتی اینگونه سروده که: «حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان/ این نقش ماند از قلمت یادگار عمر» یا سعدی که معتقد است: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد…» اما باید توجه داشت که همه آنچه بر زبان آدمیان جاری است، برآمده از خرد ناب و اندیشه متعالی نیست و چه بسیار واژهها و کلماتی که در راستای امیال و اهداف بیمقدار و بدون ارزش بر زبان جاری میشوند. بنابراین در برخورد با واژههای مختلف ابتدا باید خاستگاه آنها را شناسایی کرد و بعد درخصوص آنها تحلیل و تفسیر داشت. از منظر اقتصادی برخلاف واژههایی چون اقتصاد مقاومتی، هدفمندسازی یارانهها و… که بیانکننده رویکرد خاصی در حوزههای اقتصادی هستند و معنایی را به ذهن متبادر میکنند، واژهای چون «جراحی اقتصادی» که این روزها بهکرات در فضای رسانهای و عمومی کشور تکرار میشود، چندان مصطلح نیست و نمیتوان از آن برداشت خاصی را داشت.
اگر از اقتصاد مقاومتی سخن گفته میشود، مراد آن است که تابآوری اقتصاد در مواجهه با تکانههای درونی و بیرونی را افزایش داد. یا زمانی که از هدفمندسازی یارانهها صحبت میشود، قصد آن است که نظامات یارانهای را به عنوان یکی از 3 ضلع اصلی، نظامات توزیع ثروت در جامعه در مسیر اصلاح قرار داد. اما زمانی که ساختار یا دولتی از «جراحی اقتصادی» صحبت میکند چه مقصد و منظوری را مدنظر دارد؟ آیا اقتصاد را به مثابه پیکرهای بیمار، میبیند که نیازمند جراحی است؟
اگر چنین است، کدام جزء و بخش این پیکره دچار فساد و بیماری شده است؟ راس هرم؟ میانه هرم؟ کدام جزء؟ کدام بخش؟ اینگونه است که معتقدم موضوعی که این روزها در فضای عمومی کشور ذیل عنوان جراحی اقتصادی مطرح شده از منظر معنایی و بنیادین، ایرادات عدیدهای دارد و از منظر آکادمیک فاقد معنای اقتصادی است. اما احتمالا اگر از چهرههای دولتی پرسش کنیم، خواهند گفت، منظور از جراحی اقتصادی آن است که دولت، دیگر قصد ندارد از مُسکنهای زودگذر برای حل مشکلات اقتصادی بهره ببرد و تلاش میکند تا با شناسایی درست درد، درمان مناسب را در نظر بگیرد. از این منظر باید به این نکته اشاره کرد، همانگونه که در دوران پسامدرنیسم، اطبا و پزشکان جز در موارد ضروری و حیاتی اقدام به جراحی و شکافتن پیکره بیمار نمیکنند، در بخشهای اقتصادی نیز علما، جز در مواردی بسیار نادر، رای به خونریزیهای گسترده و تعدیلهای بنیانافکن نمیدهند. مهمتر از آن، یکی از اصلیترین موارد برای فرد درمانگر، زمان آغاز درمانگری است. اقدام زودهنگام به اندازه تاخیر در بهبود میتواند خطرآفرین و بحرانزا باشد. ناگفته پیداست، امروز اکثریت قریب به اتفاق اساتید اقتصادی، هم رای و هم نظرند که تداوم تخصیص ارز ترجیحی به شکل و شمایل قبلی، عاقلانه نیست. اما همین اساتید تاکید میکنند که زمان برای انجام یک چنین اصلاحاتی مناسب نیست. در شرایطی که هنوز پرونده احیای برجام به سامان نرسیده است، موضوع FATF حل و فصل نشده و مهمتر از آن اقناع لازم در افکار عمومی صورت نگرفته، یک چنین اقدامی بسیار خطرناک به نظر میرسد. تزریق داروی بیهوشی به بیماری که با مجموعهای از مشکلات و نارساییها روبهروست، نهتنها باعث بهبود او نمیشود بلکه خطر فروپاشی و مرگ را برای او به دنبال دارد. دولت در شرایط تحریمی تصور میکند که با تزریق 300 یا 400 هزار تومان میتوان مجموعه تبعات برآمده از آزادسازی قیمتها را جبران کرد که تصور اشتباهی است. فراموش نکنید که حذف ارز 4200 تومانی، باعث گرانی ارز و نهایتا افزایش قیمت مجموعه اقلام و خدمات در کشور میشود. طبیعی است که با 300 هزار تومان یارانه نمیتوان پاسخگوی این حجم از نوسانات قیمتی بود. این روند باعث ایجاد فشار زایدالوصف در زندگی دهکهای متوسط و محروم جامعه میشود که تبعات آن بدون تردید در سایر حوزههای اجتماعی، فرهنگی و امنیتی بروز و ظهور پیدا میکند. تبعاتی که باید دید شرارههای آن تا کجا زبانه میکشد؟
آخرین دیدگاه