امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم.
امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم. اینها هم بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده و به ترکیه میروند اما بعد ترکیه آنها را به ایران برمیگرداند و بازداشت میشوند.
«بابک پاکنیا» فراز و فرود پرونده ۳ متهم بازداشتی آبان ۹۸ را در گفتگویی بررسی کرده است:
بازداشت آنها در جریان اعتراضات آبان ماه ۹۸ بوده یا بازداشت بعدا صورت گرفته است؟
همان حوالی اعتراضات آبان ۹۸ و در اوج آن حواشی بود. ولی ربطی به اینکه آنها در «اغتشاشات» باشند یا در آنجا دعوایشان شود، نداشت. اصلا سر چیز دیگری دعوایشان شده است. ظاهرا شخصی موبایل را برای فروش آگهی کرده بوده، اینها برای خرید به محل میروند اما درگیری پیش میآید. یعنی اصلا ربطی به «اغتشاشات» نداشته؛ جرم مستقل دیگری است.
پس چرا جرم این افراد به اعتراضات آبان ۹۸ مربوط شده است؟
امیرحسین در آن درگیری و دعوا بازداشت میشود اما ۲ متهم دیگر فرار میکنند. پس از اینکه کلانتری امیرحسین را دستگیر میکند، موبایل را از او میگیرند و فیلمها را بازبینی میکنند. در فیلمها متوجه میشوند که اینها هم مثل سایر مردم در اعتراضات بودهاند، نقششان هم مثل سایر مردم بوده؛ در خیابانها حضور داشتهاند. بچه هم هستند و سن و سال کمی دارند. امیرحسین مرادی هم عکس و فیلم تهیه کرده و در موبایلش دارد. بنابر اظهارات موکل من، هیچ عکس یا فیلمی را به هیچ جایی نفرستاده و فقط این تصاویر را در گوشیاش ذخیره داشته. آن زمان هم اوج درگیریها بود و هر کس را میگرفتند – چه نقشی پررنگ داشت چه کمرنگ- نگه میداشتند.
درنتیجه میگویند، موضوع فرق کرده و علاوه بر بحث درگیری درمورد موبایل، این فیلمها را هم دارید و موکل من را به پلیس امنیت میفرستند. موکل من وقتی این اتفاق میافتد، تازه متوجه میشود که همهچیز عوض شده و اتهامش تغییر کرده و به اتهامی دیگر تبدیل شده. بازپرس به من گفت که نقش موکل تو در درگیری موبایل از ۲ متهم دیگر کمتر بوده اما موکل تو اشتباه کرد؛ حواسش نبود که ما متوجه میشویم که از زندان با بیرون صحبت میکند. گفتند موکل تو، امیرحسین مرادی باعث شد که متهمان دیگر فرار کنند.
جریان فرار چه بود؟
امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم. اینها هم بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده و به ترکیه میروند اما بعد ترکیه آنها را به ایران برمیگرداند و بازداشت میشوند.
سپس چه شد؟ شما در این مدت با موکلتان ارتباطی داشتید؟
متاسفانه دیگر به من دسترسی ندادند. اولین ایراد در این پرونده همین است؛ من وکیل پرونده بودم و برای اخذ آخرین دفاع مکلف بودند که من را هم دعوت کنند. قانونگذار میگوید، اخذ آخرین دفاع را یا میتوان از خود متهم گرفت یا از وکیل. اما این به این معنا نیست که میتوان از متهم آخرین دفاع را اخذ کرد بدون اینکه به وکیلش دسترسی داشته باشد. همه حقوقدانان میدانند که این آخرین دفاع یکی از حیاتیترین بخشهای پرونده است. من هیچ ارتباطی با موکلم نداشتم؛ ایشان در انفرادی و تحتنظر بوده، اجازه تماس تلفنی هم که نداشته و من هم به او دسترسی نداشتم که بفهمم چه زمانی او را برای اخذ آخرین دفاع خواستهاند. بنابراین اولین نقص این است که آخرین دفاع بدون اینکه من وکیل بفهمم اخذ شده و پس از آن قرار مجرمیت صادر شده است. خبرگزاری میزان میگوید که اصلا خانم مرادی وکیل پرونده بوده است. این ارتباطی به آنچه من تاکنون گفتهام ندارد. من وکیل پرونده بودهام.
شما همزمان وکیل پرونده بودهاید؟
خانم مرادی پس از صدور قرار مجرمیت به بازپرسی مراجعه کرده و میگویند که من هم میخواهم وکالت را بپذیرم. خانم مرادی وقتی میخواهد اعلام وکالت کند، بازپرس میگوید من دیگر تصمیمم را گرفتهام؛ قرار مجرمیت را صادر کردهام و پرونده را به دادیار اظهارنظر ارسال کردهام و دیگر اجازه اضافه کردن شما به پرونده را ندارم.
اما خانم مرادی در جلسات دادگاه حضور داشتند.
وکالت ایشان در پرونده مانده بود تا اینکه پرونده را به دادگاه انقلاب به شعبه پانزدهم و به ریاست قاضی صلواتی ارجاع میدهند. تا اینجا من وکیل قانونی هستم اما وکالت خانم مرادی را متهم هنوز امضا نکرده است. وکالت ایشان بدون امضای متهم است و تا اینجا تنها من هستم که وکیل قانونی متهم هستم و این متهم وکالتم را امضا کرده است. بنابر گفتههای خانم مرادی از شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب با ایشان تماس میگیرند و میگویند ۳ روز دیگر در جلسه رسیدگی حاضر شوید. اما با من تماسی نگرفتند. خانم مرادی میگویند تازه در جلسه دادگاه امیرحسین مرادی وکالتش را امضا کرد؛ اگر فرض کنیم از این لحظه پرونده ۲ وکیل دارد، قانون میگوید باید به متهم و وکیل یا وکلای او ابلاغ شود. وقتی وکالتنامه خانم مرادی پیش از دادگاه هنوز امضا نشده، پس من تنها وکیل امیرحسین مرادی بودم؛ پس از اینکه او وکالتنامه را امضا کرده، باز من هم وکیل پرونده بودهام. من نه استعفا دادهام و نه عزل شدهام. مراتب عزل وکیل هم باید به او ابلاغ شود. بهگفته موکلم، قاضی صلواتی به او گفته که باید نوشتههایی را امضا کند ولی به او نگفتهاند که این اسناد، حکم عزل وکیل قبلی است و او بیتوجه امضا کرده؛ موکلم به من گفته تا جایی که میداند بنده را عزل نکرده است.
حکم اعدام صادر شد. از اینجا به بعد، محل بحث اصلی است. تا اینجا را میپذیریم که خانم مرادی وکیل امیرحسین مرادی بوده و ۲ متهم دیگر وکیل تسخیری داشتند
اما ممکن است برگههایی که امیرحسین امضا کرده، حکم عزل شما باشد؟
ممکن است.
اما میگوید که درصورت عزل از جانب موکلتان، موضوع را به شما اطلاع ندادهاند؟
بله، اگر وکیلی عزل شود به او اطلاع میدهند که موکلت تو را عزل کرده و تو دیگر اختیاری در این پرونده نداری اما چنین اتفاقی نیفتاده است. این موضوع که من در مرحله دادسرا و تا لحظه آخر وکیل پرونده بودم در سامانه ثنای قوه قضاییه ثبت شده و مستند آن موجود است و من این سند را هم در حساب اینستاگرامم منتشر کردهام. حالا حتی اگر من را در جلسه دادگاه هم عزل کرده باشند، نفس عدم دعوت از من تخلف است.
پس شما تا زمان صدور حکم در پرونده حضور نداشتید؛ بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
حکم اعدام صادر شد. از اینجا به بعد، محل بحث اصلی است. تا اینجا را میپذیریم که خانم مرادی وکیل امیرحسین مرادی بوده و ۲ متهم دیگر وکیل تسخیری داشتند. خانم مرادی با من تماس گرفته و گفتند که به آن صورت سابقه وکالت در پرونده حقوق بشری ندارد. از آنجا که خانواده متهم هم اصلا باور نمیکردند که حکم اعدام برای فرزندشان صادر شود و فکر میکردند مثل بقیه جوانانی که در خیابان بودند، اینها هم صرفا ناظر بوده و حضور داشتند و نهایتا حبسی یا جریمهای برایشان درنظر گرفته میشد، هم خانم مرادی و هم پدر و مادر امیرحسین از من خواستند که وکالت را من برعهده بگیرم. من برای اینکه شائبهای ایجاد نشود از آنها خواستم کتبا از من درخواست کنند که مجدد به پرونده ورود کنم. برهمین اساس هم مجددا به زندان تهران بزرگ رفتم و از امیرحسین مرادی درخواست وکالت کردم.
چرا درخواست مجدد؟
در هر مرحلهای وکیل باید وکالت علیالحده بدهد و اختیارات آن مرحله را داشته باشد و تمبر مالیات آن مرحله را بهطور مجزا باطل کند. من پس از گرفتن وکالت به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب رفتم و گفتم بنده بابک پاکنیا هستم و میخواهم پرونده را مطالعه و فرجامخواهی کنم. اما گفتند شما حق ندارید، بالا بیایید. نمیتوانی فرجامخواهی کنی و نمیتوانی پرونده را بخوانی؛ سمتی نداری. هرچقدر من توضیح دادم که من وکیل بودم و الان هم باز وکالت دیگری گرفتهام، گفتند وکیل قبلی بیاید. آنجا به من گفتند که عزل شدهام و من هم خواستم اگر عزل شدهام، این موضوع را به من ابلاغ کنند. من گفتم حتی اگر عزل شده باشم هم وکالت مجدد گرفتهام. درنهایت به من اجازه ندادند و تلفن را به روی من قطع کردند.
وضعیت ۲ متهم دیگر به چه صورت بود؟
پس از صدور حکم ۲ وکیل دیگر یعنی آقایان تاج و نیلی هم از ۲ متهم دیگر وکالت گرفتند. ما قراری گذاشتیم و دیدیم که با این وضعیت نمیشود کاری انجام داد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم توسط خانم مرادی فرجامخواهی را انجام دهیم تا پرونده از دادگاه انقلاب بیرون بیاید و پرونده به دیوان ارسال شود. بنابراین عقل جمعی ما این شد که من لایحه دفاعیه را در سربرگ خانم مرادی تهیه کنم و امضایش کنیم و مقرر شد خانم مرادی وکالت من را امضا کنند تا با هم اعلام وکالت مجدد کنیم. خانم مرادی لایحه و وکالتنامه را به شعبه بردند اما وکالتنامه را از او قبول نکردند و گفتند که ما فقط لایحه را قبول میکنیم.
پرونده پس از این به دیوان رفت؟
بله، پس از اینکه پرونده به دیوان رفت، من به دیوان مراجعه کردم اما هرچه شماره ملی موکلم یا شماره پرونده را در دبیرخانه دیوان وارد کردم، گفتند چنین پروندهای ثبت نشده. حال آنکه مطمئن بودم پرونده به دیوان آمده است. درنهایت با پیگیری فراوان نزد رییس دبیرخانه دیوان رفتم و ایشان گفتند که بله پرونده به دیوان آمده و ۳۰ یا ۳۱ فروردینماه زمان ثبت پرونده بوده است. با وجود اینکه ثبت شده اما گفتند نمیتوانیم به شما دسترسی به پرونده بدهیم. درنهایت گفتند شما وکالتت را تمبر مالیاتی بزن و لایحهات را هم به ما بده تا روی پرونده بگذاریم. من هم گفتم تمبر وکالتم را میزنم اما وقتی هنوز پرونده را نخواندهام، چگونه از حقوق موکلم دفاع کنم؟ وقتی دیدم خیلی اصرار میکنند، لایحهای را که از پیش تنظیم کرده بودم و مراتب اعتراض خودم را اعلام کرده بودم، در سربرگ خودم به آنها تحویل دادم. منتها باتوجه به اینکه پیگیری کردم با اصرار فراوان اجازه دادند به حوزه ریاست بروم. آنجا به رییس دفتر رییس دیوان که بسیار انسان محترمی بودند و خیلی هم به من کمک کردند، توضیح دادم که این روند غیرقانونی و غیرانسانی است و ایشان هم حق را به من دادند و گفتند که من هم مثل تو فکر میکنم و از من خواستند تا مرقومهای بنویسم.
چه زمانی این دیدار انجام شد؟
این دیدار اردیبهشتماه انجام شد. دفتر رییس دیوان هنوز نمیدانست که این پرونده به دیوان واصل شده است. ایشان ذیل لایحهای که نوشتم، دستوری صادر کردند که عینا این بود: «دفتر مشخص فرمایید پرونده به دیوان واصل شده یا نه؟ و اگر واصل شده به کدام شعبه ارجاع شده است؟ یا هنوز ارجاع نشده تا با ریاست دیوان صحبت شود؟ ظاهرا مراحل فرجامخواهی میباشد». همه اینها نشان میدهد که من سمت داشته و وکیل متهم در فرجامخواهی بودهام. در ادامه من هرچه صبر کردم، هیچکس پاسخی نداد. پس از پیگیریهای مکرر من وقتی رییس دفتر رییس دیوان اصرار من را دیدند، شماره من را گرفتند و گفتند تو را برای مطالعه پرونده خبر میکنیم اما خبری نشد. مراجعه کردم و رییس دفتر به من گفتند متاسفانه من تلاش کردم تا پرونده در اختیارت قرار بگیرد اما نمیشود. من در جواب «نمیشود» توضیحاتی دادم و وقتی ایشان اصرار من را دیدند، گفتند شما زیاد تلاش نکن، راستش را بخواهی پرونده تصمیمگیری شده است. ما تا آن لحظه امید داشتیم که بتوانیم تلاش کنیم. این درحالی است که هنوز به آنها میگفتند که پرونده به دیوان واصل نشده است.
و این لحظه همان زمانی است که چند رسانه از تایید حکم اعدام خبر دادند؟
ما هیچ چیز را رسانهای نکردیم. ما نه تخصص رسانهای داریم و نه چیز دیگری. ما وکیل هستیم. وظیفهمان هم فقط این است که در چارچوب قانون از موکلمان دفاع کنیم. اما ناگهان دیدیم برخی رسانههای خارجی خبر تایید حکم اعدام در دیوان را منتشر میکنند. درنتیجه مجبور شدیم برای جلوگیری از سوءاستفاده برخی و به حاشیه کشیده شدن اصل موضوع وارد عمل شویم.
امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم.
پایگاه خبری خبر فوری (khabarfoori.com)
سیاسی/ قضایی 14 تیر 1399 – 13:18
امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم. اینها هم بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده و به ترکیه میروند اما بعد ترکیه آنها را به ایران برمیگرداند و بازداشت میشوند.
«بابک پاکنیا» فراز و فرود پرونده ۳ متهم بازداشتی آبان ۹۸ را در گفتگویی بررسی کرده است:
بازداشت آنها در جریان اعتراضات آبان ماه ۹۸ بوده یا بازداشت بعدا صورت گرفته است؟
همان حوالی اعتراضات آبان ۹۸ و در اوج آن حواشی بود. ولی ربطی به اینکه آنها در «اغتشاشات» باشند یا در آنجا دعوایشان شود، نداشت. اصلا سر چیز دیگری دعوایشان شده است. ظاهرا شخصی موبایل را برای فروش آگهی کرده بوده، اینها برای خرید به محل میروند اما درگیری پیش میآید. یعنی اصلا ربطی به «اغتشاشات» نداشته؛ جرم مستقل دیگری است.
پس چرا جرم این افراد به اعتراضات آبان ۹۸ مربوط شده است؟
امیرحسین در آن درگیری و دعوا بازداشت میشود اما ۲ متهم دیگر فرار میکنند. پس از اینکه کلانتری امیرحسین را دستگیر میکند، موبایل را از او میگیرند و فیلمها را بازبینی میکنند. در فیلمها متوجه میشوند که اینها هم مثل سایر مردم در اعتراضات بودهاند، نقششان هم مثل سایر مردم بوده؛ در خیابانها حضور داشتهاند. بچه هم هستند و سن و سال کمی دارند. امیرحسین مرادی هم عکس و فیلم تهیه کرده و در موبایلش دارد. بنابر اظهارات موکل من، هیچ عکس یا فیلمی را به هیچ جایی نفرستاده و فقط این تصاویر را در گوشیاش ذخیره داشته. آن زمان هم اوج درگیریها بود و هر کس را میگرفتند – چه نقشی پررنگ داشت چه کمرنگ- نگه میداشتند.
درنتیجه میگویند، موضوع فرق کرده و علاوه بر بحث درگیری درمورد موبایل، این فیلمها را هم دارید و موکل من را به پلیس امنیت میفرستند. موکل من وقتی این اتفاق میافتد، تازه متوجه میشود که همهچیز عوض شده و اتهامش تغییر کرده و به اتهامی دیگر تبدیل شده. بازپرس به من گفت که نقش موکل تو در درگیری موبایل از ۲ متهم دیگر کمتر بوده اما موکل تو اشتباه کرد؛ حواسش نبود که ما متوجه میشویم که از زندان با بیرون صحبت میکند. گفتند موکل تو، امیرحسین مرادی باعث شد که متهمان دیگر فرار کنند.
جریان فرار چه بود؟
امیرحسین مرادی وقتی میبیند ماجرا از یک درگیری سر موبایل به اعتراضات آبانماه تغییر میکند با ۲ متهم دیگر تماس گرفته و به آنها میگوید دیگر بحث موبایل نیست و ما متهم سیاسی شدهایم. اینها هم بهطور غیرقانونی از ایران خارج شده و به ترکیه میروند اما بعد ترکیه آنها را به ایران برمیگرداند و بازداشت میشوند.
سپس چه شد؟ شما در این مدت با موکلتان ارتباطی داشتید؟
متاسفانه دیگر به من دسترسی ندادند. اولین ایراد در این پرونده همین است؛ من وکیل پرونده بودم و برای اخذ آخرین دفاع مکلف بودند که من را هم دعوت کنند. قانونگذار میگوید، اخذ آخرین دفاع را یا میتوان از خود متهم گرفت یا از وکیل. اما این به این معنا نیست که میتوان از متهم آخرین دفاع را اخذ کرد بدون اینکه به وکیلش دسترسی داشته باشد. همه حقوقدانان میدانند که این آخرین دفاع یکی از حیاتیترین بخشهای پرونده است. من هیچ ارتباطی با موکلم نداشتم؛ ایشان در انفرادی و تحتنظر بوده، اجازه تماس تلفنی هم که نداشته و من هم به او دسترسی نداشتم که بفهمم چه زمانی او را برای اخذ آخرین دفاع خواستهاند. بنابراین اولین نقص این است که آخرین دفاع بدون اینکه من وکیل بفهمم اخذ شده و پس از آن قرار مجرمیت صادر شده است. خبرگزاری میزان میگوید که اصلا خانم مرادی وکیل پرونده بوده است. این ارتباطی به آنچه من تاکنون گفتهام ندارد. من وکیل پرونده بودهام.
شما همزمان وکیل پرونده بودهاید؟
خانم مرادی پس از صدور قرار مجرمیت به بازپرسی مراجعه کرده و میگویند که من هم میخواهم وکالت را بپذیرم. خانم مرادی وقتی میخواهد اعلام وکالت کند، بازپرس میگوید من دیگر تصمیمم را گرفتهام؛ قرار مجرمیت را صادر کردهام و پرونده را به دادیار اظهارنظر ارسال کردهام و دیگر اجازه اضافه کردن شما به پرونده را ندارم.
اما خانم مرادی در جلسات دادگاه حضور داشتند.
وکالت ایشان در پرونده مانده بود تا اینکه پرونده را به دادگاه انقلاب به شعبه پانزدهم و به ریاست قاضی صلواتی ارجاع میدهند. تا اینجا من وکیل قانونی هستم اما وکالت خانم مرادی را متهم هنوز امضا نکرده است. وکالت ایشان بدون امضای متهم است و تا اینجا تنها من هستم که وکیل قانونی متهم هستم و این متهم وکالتم را امضا کرده است. بنابر گفتههای خانم مرادی از شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب با ایشان تماس میگیرند و میگویند ۳ روز دیگر در جلسه رسیدگی حاضر شوید. اما با من تماسی نگرفتند. خانم مرادی میگویند تازه در جلسه دادگاه امیرحسین مرادی وکالتش را امضا کرد؛ اگر فرض کنیم از این لحظه پرونده ۲ وکیل دارد، قانون میگوید باید به متهم و وکیل یا وکلای او ابلاغ شود. وقتی وکالتنامه خانم مرادی پیش از دادگاه هنوز امضا نشده، پس من تنها وکیل امیرحسین مرادی بودم؛ پس از اینکه او وکالتنامه را امضا کرده، باز من هم وکیل پرونده بودهام. من نه استعفا دادهام و نه عزل شدهام. مراتب عزل وکیل هم باید به او ابلاغ شود. بهگفته موکلم، قاضی صلواتی به او گفته که باید نوشتههایی را امضا کند ولی به او نگفتهاند که این اسناد، حکم عزل وکیل قبلی است و او بیتوجه امضا کرده؛ موکلم به من گفته تا جایی که میداند بنده را عزل نکرده است.
حکم اعدام صادر شد. از اینجا به بعد، محل بحث اصلی است. تا اینجا را میپذیریم که خانم مرادی وکیل امیرحسین مرادی بوده و ۲ متهم دیگر وکیل تسخیری داشتند
اما ممکن است برگههایی که امیرحسین امضا کرده، حکم عزل شما باشد؟
ممکن است.
اما میگوید که درصورت عزل از جانب موکلتان، موضوع را به شما اطلاع ندادهاند؟
بله، اگر وکیلی عزل شود به او اطلاع میدهند که موکلت تو را عزل کرده و تو دیگر اختیاری در این پرونده نداری اما چنین اتفاقی نیفتاده است. این موضوع که من در مرحله دادسرا و تا لحظه آخر وکیل پرونده بودم در سامانه ثنای قوه قضاییه ثبت شده و مستند آن موجود است و من این سند را هم در حساب اینستاگرامم منتشر کردهام. حالا حتی اگر من را در جلسه دادگاه هم عزل کرده باشند، نفس عدم دعوت از من تخلف است.
پس شما تا زمان صدور حکم در پرونده حضور نداشتید؛ بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
حکم اعدام صادر شد. از اینجا به بعد، محل بحث اصلی است. تا اینجا را میپذیریم که خانم مرادی وکیل امیرحسین مرادی بوده و ۲ متهم دیگر وکیل تسخیری داشتند. خانم مرادی با من تماس گرفته و گفتند که به آن صورت سابقه وکالت در پرونده حقوق بشری ندارد. از آنجا که خانواده متهم هم اصلا باور نمیکردند که حکم اعدام برای فرزندشان صادر شود و فکر میکردند مثل بقیه جوانانی که در خیابان بودند، اینها هم صرفا ناظر بوده و حضور داشتند و نهایتا حبسی یا جریمهای برایشان درنظر گرفته میشد، هم خانم مرادی و هم پدر و مادر امیرحسین از من خواستند که وکالت را من برعهده بگیرم. من برای اینکه شائبهای ایجاد نشود از آنها خواستم کتبا از من درخواست کنند که مجدد به پرونده ورود کنم. برهمین اساس هم مجددا به زندان تهران بزرگ رفتم و از امیرحسین مرادی درخواست وکالت کردم.
چرا درخواست مجدد؟
در هر مرحلهای وکیل باید وکالت علیالحده بدهد و اختیارات آن مرحله را داشته باشد و تمبر مالیات آن مرحله را بهطور مجزا باطل کند. من پس از گرفتن وکالت به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب رفتم و گفتم بنده بابک پاکنیا هستم و میخواهم پرونده را مطالعه و فرجامخواهی کنم. اما گفتند شما حق ندارید، بالا بیایید. نمیتوانی فرجامخواهی کنی و نمیتوانی پرونده را بخوانی؛ سمتی نداری. هرچقدر من توضیح دادم که من وکیل بودم و الان هم باز وکالت دیگری گرفتهام، گفتند وکیل قبلی بیاید. آنجا به من گفتند که عزل شدهام و من هم خواستم اگر عزل شدهام، این موضوع را به من ابلاغ کنند. من گفتم حتی اگر عزل شده باشم هم وکالت مجدد گرفتهام. درنهایت به من اجازه ندادند و تلفن را به روی من قطع کردند.
وضعیت ۲ متهم دیگر به چه صورت بود؟
پس از صدور حکم ۲ وکیل دیگر یعنی آقایان تاج و نیلی هم از ۲ متهم دیگر وکالت گرفتند. ما قراری گذاشتیم و دیدیم که با این وضعیت نمیشود کاری انجام داد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم توسط خانم مرادی فرجامخواهی را انجام دهیم تا پرونده از دادگاه انقلاب بیرون بیاید و پرونده به دیوان ارسال شود. بنابراین عقل جمعی ما این شد که من لایحه دفاعیه را در سربرگ خانم مرادی تهیه کنم و امضایش کنیم و مقرر شد خانم مرادی وکالت من را امضا کنند تا با هم اعلام وکالت مجدد کنیم. خانم مرادی لایحه و وکالتنامه را به شعبه بردند اما وکالتنامه را از او قبول نکردند و گفتند که ما فقط لایحه را قبول میکنیم.
پرونده پس از این به دیوان رفت؟
بله، پس از اینکه پرونده به دیوان رفت، من به دیوان مراجعه کردم اما هرچه شماره ملی موکلم یا شماره پرونده را در دبیرخانه دیوان وارد کردم، گفتند چنین پروندهای ثبت نشده. حال آنکه مطمئن بودم پرونده به دیوان آمده است. درنهایت با پیگیری فراوان نزد رییس دبیرخانه دیوان رفتم و ایشان گفتند که بله پرونده به دیوان آمده و ۳۰ یا ۳۱ فروردینماه زمان ثبت پرونده بوده است. با وجود اینکه ثبت شده اما گفتند نمیتوانیم به شما دسترسی به پرونده بدهیم. درنهایت گفتند شما وکالتت را تمبر مالیاتی بزن و لایحهات را هم به ما بده تا روی پرونده بگذاریم. من هم گفتم تمبر وکالتم را میزنم اما وقتی هنوز پرونده را نخواندهام، چگونه از حقوق موکلم دفاع کنم؟ وقتی دیدم خیلی اصرار میکنند، لایحهای را که از پیش تنظیم کرده بودم و مراتب اعتراض خودم را اعلام کرده بودم، در سربرگ خودم به آنها تحویل دادم. منتها باتوجه به اینکه پیگیری کردم با اصرار فراوان اجازه دادند به حوزه ریاست بروم. آنجا به رییس دفتر رییس دیوان که بسیار انسان محترمی بودند و خیلی هم به من کمک کردند، توضیح دادم که این روند غیرقانونی و غیرانسانی است و ایشان هم حق را به من دادند و گفتند که من هم مثل تو فکر میکنم و از من خواستند تا مرقومهای بنویسم.
چه زمانی این دیدار انجام شد؟
این دیدار اردیبهشتماه انجام شد. دفتر رییس دیوان هنوز نمیدانست که این پرونده به دیوان واصل شده است. ایشان ذیل لایحهای که نوشتم، دستوری صادر کردند که عینا این بود: «دفتر مشخص فرمایید پرونده به دیوان واصل شده یا نه؟ و اگر واصل شده به کدام شعبه ارجاع شده است؟ یا هنوز ارجاع نشده تا با ریاست دیوان صحبت شود؟ ظاهرا مراحل فرجامخواهی میباشد». همه اینها نشان میدهد که من سمت داشته و وکیل متهم در فرجامخواهی بودهام. در ادامه من هرچه صبر کردم، هیچکس پاسخی نداد. پس از پیگیریهای مکرر من وقتی رییس دفتر رییس دیوان اصرار من را دیدند، شماره من را گرفتند و گفتند تو را برای مطالعه پرونده خبر میکنیم اما خبری نشد. مراجعه کردم و رییس دفتر به من گفتند متاسفانه من تلاش کردم تا پرونده در اختیارت قرار بگیرد اما نمیشود. من در جواب «نمیشود» توضیحاتی دادم و وقتی ایشان اصرار من را دیدند، گفتند شما زیاد تلاش نکن، راستش را بخواهی پرونده تصمیمگیری شده است. ما تا آن لحظه امید داشتیم که بتوانیم تلاش کنیم. این درحالی است که هنوز به آنها میگفتند که پرونده به دیوان واصل نشده است.
و این لحظه همان زمانی است که چند رسانه از تایید حکم اعدام خبر دادند؟
ما هیچ چیز را رسانهای نکردیم. ما نه تخصص رسانهای داریم و نه چیز دیگری. ما وکیل هستیم. وظیفهمان هم فقط این است که در چارچوب قانون از موکلمان دفاع کنیم. اما ناگهان دیدیم برخی رسانههای خارجی خبر تایید حکم اعدام در دیوان را منتشر میکنند. درنتیجه مجبور شدیم برای جلوگیری از سوءاستفاده برخی و به حاشیه کشیده شدن اصل موضوع وارد عمل شویم.
منبع: روزنامه اعتماد
66
ناآرامیهای آبان 98
متهمین
بازداشت
اخبار مرتبط
خبر فوری در شبکه های اجتماعی
پیشنهاد ما
فروش نفت از 2.5میلیون بشکه در زمان برجام، به 200 تا 300 هزار بشکه در روز رسیده/ امیدی به تامین منابع ارزی نداریم
تیتر جالب رسانههای خارجی در رابطه با حکم اعدام روح الله زم / مروری بر زندگی او
قیمت مسکن تا مهر از مرز تورم عبور نمیکند
آیا افزایش جمعیت و فرزندآوری موجب سیاه روزی ما میشود؟/ مروی بر یک نظریه جنجالی ۲۰۰ساله
حاکمیت سریعترین راه رسیدن به منابع را جیب مردم می داند/دولت راهی جز بالا بردن نرخ ارز نمی بیند/دولت و مجلس با فضاسازی باعث هجوم به بازار سهام شدند
با چند حقوق پایه میتوان یک خانه 40 متری خرید؟ + نمودار و جدول
بیروت؛ اتاق باروت یا شهر صلح/ ایران و ترکیه بر سر لبنان با یکدیگر درگیر میشوند؟
به روایت شما معتادان در خیابان سردخانه فردیس باعث ایجاد ترس مردم میشوند 1399/4/15 فاجعه تاریخی در روستای شهراب + تصویر 1399/4/15 علت تاخیر در عدم تحویل کارت های ملی چیست ؟ 1399/4/15 چرا فکری به حال قطعی آب کرمان نمیکنید؟ 1399/4/15 عدم رعایت فاصله گذاری اجتماعی در کرج+فیلم 1399/4/12 افزایش سر سام آور اجاره مسکن 1399/4/12 ادامه
آخرین دیدگاه