«روزی پرسیدم جمهوری اسلامی چقدر تحت تاثیر انقلاب مشروطه است؟ نگاهی به بزرگراه شیخ فضل الله نوری کردی و گفتی هر وقت بزرگراهی به نام نائینی دیدی میتوانی به تاثیر مشروطه امیدار باشی.»
«زهرا حمیدی منفرد» همسر زندهیاد «داود فیرحی» دلنوشتهای را در کانال تلگرامی این استاد نظریهپرداز و پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
بعد از ماهها که از رفتنت میگذرد به خود جرأت داده و راهی جایی میشوم که بهترین سال های عمرت را در آنجا سپری کرده بودی.
برایم تعریف کرده بودی اولین بار که از جلوی دانشگاه تهران میگذشتی، بر آستانهی آن ایستاده و گفتی «باید در این دانشگاه تحصیل کنم»
در نبود پدر و سرپرستی مادر پیرت روزها کار کردی و شبها درس خواندی تا در رشتهی علوم سیاسی آنجا قبول شدی.
آن روزها ساکن قم بودیم و تو بین قم تهران و دانشگاه و حوزه در تردد بودی، این دو بال که به تو شوق پرواز میداد گاها تبدیل به دو لبهی قیچی برای حذف و مخالفتهایی میشد که در ادامهی راهت بیتاثیر بود.
چند بار همراهت به دانشگاه آمدم، زمانی که برای دفاع از رسالهی دکترایت بود و بعد از دفاعیه برای مشورت اساتید از جلسه بیرون آمدیم، بلندگوی جلسه روشن مانده بود و داوران بیتوجه به آن دربارهی نمره گفتگو میکردند و سالن پر شده بود از شوق و خنده ی حضار!
مسیر اندیشه ات آرام آرام از کلاسها و سخنرانیها به کتاب ها و خط سیر روشنی از ایدههای شفافی منتهی میشد که علاقمندان خاص خود را داشت.
این شانس را داشتم که تو را برای پاسخ به سوال هایم همیشه در کنارم داشته باشم
روزی پرسیدم جمهوری اسلامی چقدر تحت تاثیر انقلاب مشروطه است؟
نگاهی به بزرگراه شیخ فضل الله نوری کردی و گفتی
هر وقت بزرگراهی به نام نائینی دیدی
میتوانی به تاثیر مشروطه امیدار باشی
کرونا که آمد امیدوار بودیم از حجم کارهایت کاسته شود ولی تو کمتر استراحت میکردی و نگران پروژههای نیمه تمامت بودی
وحال تو رفتهای
از میان خیابان های سرد و خاموش و راهروهای خالی از هیاهوی دانشجویان وارد اتاقت میشوم
گلهایی که به یادت کنار در گذاشتهاند اکنون خشکیدهاند، اتاق ساکت و مغموم با پنجرهای بسته و کتابهایی که روی هم تلمبار شدهاند، چند صندلی چوبی در انتظار دانشجویانی که به دیدنت میآمدند
دسته گلی به یادت روی میز میگذارم
میدانم که آن نیز چند روزی دیگر خشک خواهد شد ولی اندیشهات هرگز…
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه