محسن بهاروند، دیپلمات، در یادداشتی برای اعتمادآنلاین نوشت: در سینما یک اصطلاح هست به اسم نابازیگر. نابازیگر به کسی گفته میشود که تجربهای در بازیگری ندارد یا احتمالاً تحصیلات مرتبط با سینما هم ندارد ولی روزی به هر دلیل یک کارگردان او را میبیند و تصمیم میگیرد او را به بازی بگیرد.
او ممکن است در یک فیلم بدرخشد ولی نمیتوان گفت او واقعاً بازیگر سینما شد و از این پس حرفهای است. کار این افراد در همان فیلمهایی هم که بازی میکنند غیرقابل پیشبینی است. یا ممکن است واقعاً خوب بازی کند یا با بازی بد خود قصه را خراب کرده و تهیهکننده را هم دچار زیان و خسران بررگی نماید. در هر حال، این افراد پس از یکی دو فیلم یا دیگر به بازی گرفته نمیشوند و ناپدید میشوند، یا چنان مغرور میشوند که سرنوشت بدی پیدا میکنند، یا بسیار علاقهمند میشوند ولی مجبورند از صفر شروع کنند تا تجربه کسب کنند و بیاموزند. به هر حال سینما حرفهای است که بهشدت نیازمند تجربه و ممارست است.
نابازیگران ولی به دلایلی برای کارگردان و تهیهکنندهها جذاب هستند؛ مثلاً کم خرج هستند، دستمزد اندکی مطالبه میکنند، بعضی از آنها که شهوت شهرت دارند ممکن است پول کلانی هم پرداخت کنند تا به کار گرفته شوند، در مقابل کارگردان فرمانپذیر و اطاعتپذیرند، در این صحنه چهره جدیدی هستند و….
باری، قصه نابازیگران طولانی است، اما گاهی با خود فکر میکنم که این اصطلاح نابازیگری در بسیاری از رشتهها کاربرد دارد و میتوان در مقابل هر شغل یک عبارت «نا» یا «Non» به قول فرنگیها گذاشت و یک تعریف هم بر اساس فیک بودن یا مجعول بودن آن ارائه کرد؛ چنانچه شاید بتوان در کنار کلمه دیپلمات عبارت نادیپلمات و در حالت اسمی از دیپلماسی هم کلمه نادیپلماسی را گذاشت.
اما در جهان واقع و با توجه به اهمیت این شغل امکان دارد که به جای دیپلمات نادیپلمات بازی کند؟ باور آن سخت است ولی امکان دارد. زمانی امکان دارد که دیپلماسی هم نادیپلماسی باشد. در غیر این صورت و بر خلاف سینما امکان ندارد که یک نادیپلمات به جای یک دیپلمات بازی کند و روی صحنه بدرخشد. دیپلماسی میوه زودرس ندارد. دیپلماسی باغ گردو است که میوه آن پس از سالها صبر و تلاش به ثمر مینشیند. نادیپلمات نمیتواند در دیپلماسی ناگهان بدرخشد چون دیپلماسی ستاره ندارد. ستاره شدن در آن زمانی رخ می دهد که دیپلمات سودای ستاره شدن نداشته باشد.
نادیپلماتها زمانی رشد میکنند که درک درستی از دیپلماسی وجود ندارد. نادیپلماتها فکر میکنند دیپلماسی یعنی مذاکره و مذاکره یعنی حرف زدن و حرف زدن یعنی چانهزنی بازاری و از این ستون به آن ستون کردن و نهایتاً بیعملی و حرف را به باد هوا تعبیر کردن؛ این تعریف همان نادیپلماسی است.
وقتی درک درستی از این حوزه نباشد انتظاری هم نمیتوان داشت. کمتر سیاستمداری حاضر است فکر کند که دیپلماسی یک مهارت است. یک حرفه است. در این حرفه اگر فردی از باهوشترین افراد باشد تا کسب تجربه نکرده و در کوران حوادث آبدیده نشده باشد با هر سطحی از هوش و هر درجهای از مدرک قادر به مدیریت یک مساله دیپلماتیک نخواهد بود.
در طول زندگی حرفهای خود چه افرادی را ندیدهایم که در خانه وقتی حریفی روبهروی او نیست کمتر کسی حریف زبان و بازیهای او میشود ولی در یک مذاکره دیپلماتیک به لکنت افتاده و قادر به چرخاندن زبان خود نیست. چه قدرتمندانی را ندیدهایم که در صحنه واقعی دیپلماسی با دستی لرزان و صدایی لرزانتر سخن گفته و قادر به ایجاد ارتباطی ساده نبودهاند.
در فضای نادیپلماسی که مشخصه اصلی آن عدم شناخت است هر کسی ساز خود را کوک کرده و هر کسی در اندازه وظایفش- مهم یا غیرمهم- سعی میکند بخش بینالمللی کارش را خود انجام دهد و خود را از دیپلماتها مستغنی بداند و سعی نماید کار خود را با نادیپلماتها به جلو ببرد تا نتیجه و جمعبندی آن یک سیاست خارجی بلاتکلیف و سردرگم باشد.
نادیپلماتها که سخت علاقهمند بازیگری هستند در یک فضای بینظم، بیشناخت و مدیریتنشده رشد میکنند و نتیجه کار آنها چیزی نیست جز خسران و زیان منافع ملی.
آیا این خبر مفید بود؟ 0 0
نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف
آخرین دیدگاه