محسن بهاروند، دیپلمات، در یادداشتی نوشت: چند روز پیش دوست عزیزی کتابی با عنوان «پارادوکس رفاه» نوشته کلایتون ام. کریستس از اساتید اقتصاد دانشگاه هاروارد و دونفر دیگر از همکاران او، به بنده هدیه کرد. خواندن این کتاب را به دوستانی که به مباحث توسعه علاقهمند هستند توصیه میکنم. کتابی روان و الهامبخش است. آنچه مینویسم الهام گرفته شده از این کتاب ارزشمند است.
چرا بعضی کشورها توسعه مییابند و برخی نمیتوانند به سمت توسعه حرکت کنند؟
حدود پنجاه سال پیش کره و نیجریه تقریباً در یک سطح توسعه بودند ولی علیرغم اینکه در این سالها درآمد نیجریه از کره بیشتر بوده و پول بیشتری نیز به اقتصاد نیجریه تزریق شده است، امروز کره جنوبی یکی از کشورهای پیشرفته و ثروتمند محسوب میشود ولی مردم نیجریه از آن زمان هم فقیرتر شده و تعداد افرادی که به زیر خط فقر سقوط کردهاند بیشتر شده است.
اختلاف این دو کشور را میتوان در دو موضوع یافت. اول اینکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه منابع و سیاست خود را به جای ایجاد رفاه بر کاهش فقر میگذارند. سیاستهای کاهش فقر هیچگاه موفق نبوده است و بر خلاف انتظار سیاستمداران منجر به افزایش فقر میشود. نمونه بارز سیاست کاهش فقر برنامه کشور ما ایران برای پرداخت یارانه مستقیم است. این برنامه ابتدایی با توجه به اینکه نتایج کوتاهمدت و عینی دارد نه تنها مورد بازنگری قرار نمیگیرد بلکه در مناظرههای سیاسی هر دولتی قول به افزایش اینگونه یارانهها را به مردم میدهد.
کاهش فقر و ایجاد رفاه دو مقوله مجزا هستند. برنامه رفاه برنامهای است که ایجاد شغل و ثروت میکند و جامعه را بهتدریج ثروتمند میکند. در حالی که برنامههای فقرزدایی بدون در نظر گرفتن رشد همه جانبه سعی در رفع نواقص و کمبودها دارد بدون اینکه برنامهای برای پایداری ایجاد ثروت در همه کشور داشته باشد. در دهه ۹۰ میلادی یک شرکت خیریه به این نتیجه رسیده بود که هزاران روستا فاقد آب آشامیدنی سالم هستند و برآورد میکرد اگر برای این روستاها چاه آب حفر نمایند بسیاری از مشکلات روستاها حل میشود. با صرف هزینه بسیار زیاد حدود پنج هزار حلقه چاه برای روستاهای مختلف حفر شد. اما بعد از گذشت چند سال شرکت مذکور دریافت که از پنج هزار حلقه چاه صرفاً چند حلقه دایر باقی ماندهاند و مابقی آنها تخریب شده و قابل استفاده نیستند. دلیل این زیان هنگفت این بود که این برنامه یک برنامه کاهش فقر و رفع یک کمبود بدون ارائه یک برنامه ایجاد رفاه که شامل توانمندسازی روستاییان در حفظ و نگهداری چاه آب و استفاده درست از آن و تغییر فرهنگی لازم برای استفاده درست از چاههای آب بوده است.
شبیه چنین برنامههایی را میتوان در فعالیتهای جهاد سازندگی در سالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب دید. سرمایههای هنگفتی صرف فقرزدایی و رساندن امکانات به روستاها شد در حالیکه اکنون بسیاری از آن روستاها خالی از سکنه هستند و تبدیل به بیغولههایی دورافتاده شدهاند ولی هنوز آثار دکلهای برق و لولههای آب تخریبشده در آنها مشاهده میشود.
دومین تفاوت بین دو کشوری که نام بردیم در نوآوری است. نویسندگان کتاب معتقدند که امروزه موتور محرکه رفاه و توسعه حتی از نظر تغییر فرهنگی و اجتماعی نوآوری است. در زمانی که نیجریه ثروتهای ناشی از درآمد نفت را برای کاهش فقر مصرف میکرد کره جنوبی با حمایت از نوآوری در حال ایجاد شغل، ثروت و نهایتاً رفاه در جامعه خود بود.
کشورهایی که اکنون کشورهای پیشرفته و مرفهی محسوب میشوند با نوآوری به این مرحله از رشد رسیدهاند. هرگز نباید فراموش کرد که کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و غیره از ابتدا کشورهایی قانونمند، مرفه یا عاری از فساد و اختلاس بودهاند. بر عکس تصور ما این کشورها ابتدا قانونمند، عاری از اختلاس و ارتشا و تخلفهای اقتصادی و اجتماعی بودهاند سپس به رشد و توسعه اقتصادی دست یافتهاند. بر عکس رشد و توسعه اقتصادی بهتدریج باعث پیشرفت اجتماعی و رشدیافتگی قوانین و محاکم شده و فساد اقتصادی را تا میزان قابل توجهی کاهش داده است. کافی است به این نکته توجه کنیم که در کشورهای فقیر فساد همواره بیشتر از کشورهای ثروتمند است هر چند ممکن است کشورهای فقیر از نظر اخلاقی دست کمی از کشورهای پیشرفته نداشته باشند. ما معمولاً با مظاهر و نمودهای فساد مبارزه میکنیم و به دلایل فساد کمتر توجه میکنیم. بعداً به صورت جداگانه به مبحث فساد خواهیم پرداخت.
آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی در قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم کشورهایی غرق در فساد، اختلاس، ارتشا، قاچاق، مافیا و خشونت بودهاند. این کشورها چطور توانستهاند به این درجه از توسعه اقتصادی دست یابند؟ پاسخ در «نوآوری» است.
نوآوری به معنی اختراع یا تحقیق و پژوهش نیست.
قسمت دوم: نوآوری
در این کانتکس منظور از نوآوری بیشتر استفاده از روشهای تولید و تجارت است. نوآوری دارای اشکال و ابعاد متفاوتی است که وارد آن نمیشویم الا یک نوع از نوآوری که نویسندگان آن را نوآوری سازنده بازار میگویند.
نوآوری سازنده بازار بر این ایده استوار است که نه نوآوری و نه بازار به دست نمیآیند بلکه خلق میشوند. بسیاری از نوآوریها مانند تغییراتی که در ظاهر اتومبیلها داده میشود یا تنوع بخشیدن به رنگ یا امکانات یک کالا بر حفظ بازار و درآمد موجود است. ممکن است بهفرض شرکت تویوتا در بازار آمریکا برای چند سال اول توانسته باشد چهار میلیون اتومبیل در این بازار به فروش برساند، ولی پس از آن ممکن است فروش اتومبیل تویوتا در آمریکا بیش از ۲۰ سال به در همان میزان ثابت بماند و نوآوری تویوتا تنها به حفظ بازار و درآمد در یک سطح ثابت به کار گرفته شود.
اما در نوآوری سازنده بازار بنگاههای اقتصادی بازار جدید خلق میکنند و بهتبع آن مشاغل جدید و درآمد برای بخش وسیعی از جامعه ایجاد میکنند. مشتریهای اصلی نوآوری خلق بازار غیر مصرفکنندگان هستند نه مصرفکنندگان. عموماً کالایی در یک جامعه مصرفکنندگان ثابتی دارد که معمولاً ذائقه خود را نیز تغییر نمیدهند اما در کنار این مصرفکنندگان تعداد بسیار زیادی هستند که به دلایل مختلف از جمله قیمت بالا، دشواری استفاده، پیچیدگی در روندهای اداری و مالی استفاده از یک خدمت یا یک تولید از آن استفاده نمیکنند که به آن غیر مصرفکنندگان میگوییم. نوآوری خالق بازار پتانسیلهایی را در یک جامعه میبیند که دیگران قادر به دیدن آن نیستند. در این روش بنگاه اقتصادی سعی میکند نیاز بخش وسیعی از جامعه را شناسایی سپس آن کالا را به قیمتی ارائه میکند یا تسهیلاتی در کاربری ایجاد میکند که بسیاری از مردم که تاکنون قادر به استفاده از این کالا نبودهاند بتوانند از کالا یا خدمت مورد نظر استفاده کنند. با توجه به اینکه جامعه هدف این روش غیرمصرفکنندگان هستند عرضه کالا و خدمات بازار جدید ایجاد میکند و طبیعتاً شغل و درآمد نیز ایجاد میکند. این نوآوری میتواند نه تنها از نظر اقتصادی بلکه از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز باعث پیشرفت یک جامعه گردد.
بهعنوان مثال آقای ابراهیم مو وقتی تصمیم گرفت که خدمات تلفن همراه را به کشورهای آفریقایی عرضه کند این کالا در آفریقا یک کالای لوکس محسوب میشد و تعداد غیرمصرفکنندگان آن بسیار زیاد بودند. هیچکس باور نمیکرد که او موفق خواهد شد در حالی که ابراهیم و مشاورانش در شرکت سلتل با ارائه خدمات ارزان و ارائه امکان خرید دقیقهای استفاده از تلفن همراه یک بازار چند ده میلیونی ایجاد کردند که باعث مشاغل بسیار زیادی شد. یا یک شرکت بیمه در بنگلادش بدون فرم، تعهد و گذار از مراحل اداری صرفاً با اخذ شماره تلفن موبایل افراد اقدام به بیمه کردن اشخاص میکرد و با این کار توانست میلیونها مشتری را به مصرفکنندگان بیمه تبدیل کند. شاید بتوانیم بگوییم روش تاکسی تلفنی اسنپ در ایران نمونه نوآوری خالق بازار است.
از نظر نویسندگان یکی از موثرترین روشهای ایجاد رفاه در هر جامعهای حمایت از نوآوریهای خالق بازار است بازارهای جدید میتوانند هزاران شغل ایجاد نمایند و کشورها را به سمت توسعه سوق دهند.
من فکر میکنم دولت ایران نیز در عین حال که میتواند بهعنوان حکمران در کاهش فقر کوشا باشد ولی باید بداند که تمرکز برنامه بر فقرزدایی نمیتواند در جامعه شغل و رفاه ایجاد کند. لذا در کنار برنامههای فقرزدایی دولت ما نیز باید خود دست به نوآوری خالق بازار زده و با کاهش پروسههای اداری پیچیده، حذف قوانین زائد و دستوپاگیر، آموزش کارمندان برای پرهیز از تنگنظری و منفینگری و در صورت لزوم با در اختیار گذاشتن تسهیلات پولی آسان از بنگاههایی که تلاش آنان نوآوری در خلق بازارهای جدید است، از آنها حمایت نماید.
آیا این خبر مفید بود؟ 1 0
نتیجه بر اساس 1 رای موافق و 0 رای مخالف
آخرین دیدگاه