در سالهای اخیر تنشهای دومینووار در میان افرادی که خود را به اصولگرا میشناسند، ملموس بوده است. گاه نسل جدید این جریان، چهرههای سنتی شناختهشده را اصولگرا نمیدانند و جریانهای خارج از طیف فکری خود را طرد میکنند. حال شرایط به گونهای است که ناظران، دایره اصولگرایان را بسته و بستهتر میبینند.
نمود بارز این امر را در تولد واژگانی همچون «اصولگرایی ناب و غیرناب»، «اصولگرا و انقلابی»، «انقلابی و سوپرانقلابی»، «تندرو و معتدل» و «مدرن و سنتی» مشاهده کرد.
در همین خصوص مصطفی هاشمیطبا فعال سیاسی اصلاح طلب عنوان کرد: «مشکل جریان اصولگرایی این است که این روزها کسانی آن را یدک میکشند که اصلاً هیچ اصولی را رعایت نمیکنند و هیچ شباهتی به جریان اصولگرایی ندارند. آنها صرفا بر اساس علایق و نظرات شخصی خود که عمدتاً تفاوت زیادی با اصول دارد، رفتار میکنند. نکته جالبتر این است که الان خیلی از این افراد خودشان را اصولگرا نمیدانند و هرچند در ابتدا خود را با این تفکر و جریان معرفی کردهاند، اما حالا حساب خود را جدا میکنند. خلاصه این طیف گسترده هستند.»
به گزارش فرارو بخش هایی از گفت و گوی هاشمی طبا و حقیقت پور و سقای بی ریا را در ادامه می خوانید:
هاشمی طبا
*میان اصولگرایان فعلی با آنهایی که در دهههای اول انقلاب فعالیت میکردند تفاوتهای بسیاری وجود دارد. شما الان دیگر نمیتوانید افرادی مانند آقایان ناطق نوری، عسگراولادی، بشارتی و شهید عراقی پیدا کنید. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، باید بگویم اینها کسانی بودند که پایبند اصول اخلاقی و انقلابی بودند نه اصولگرایان امروز. براین باور هستم، افرادی که امروز خودشان را در قالب جریان اصولگرایی معرفی و تعریف میکنند اصلا اصولگرا نیستند.
*از زمانی که آدمها کممایه میشوند و نه تجربه کافی دارند و نه از سواد لازم برخوردارند، اما در عین حال میخواهند عرضاندام کنند و نشان دهند که فقط آنها انقلابی هستند، شروع به نفی افراد میکنند. فکر میکنند تند و خشن بودن میتواند برایشان راهگشا باشد و عملا بر این باورند که هدف وسیله را توجیه میکند.
*به همین دلیل است که دروغ میگویند، تهمت میزنند و حذف میکنند. اما واقعیت این است که اصولگرایی اصلاً این نیست. شما اگر نگاهی به نسل فعال در دهه ۶۰ بیاندازید، میبینید کاملا متفاوت عمل میکردند. حتی به نظر من همین اخلاق و رویکردشان هم منجر به حذف و انزوای آنها شد.»
*به عقیده من آنچه بر سر نسل درخشان اصولگرایی آمد این بود که افرادی ظهور و بروز پیدا کردند که هرچقدر شناختی از اصول ندارند و اهمیتی هم به آن نمیدهند، اما از شهرت و نفوذ و قدرت برخوردار هستند. همین باعث شد که بسیاری از اصولگرایان سرشناس و شناسنامه دار یا منزوی شوند یا به طور کلی خودشان را از این جریان سیاسی خارج کنند. اصلا عملا این جریان دست کسانی افتاده است که هیچ کاری برای انقلاب نکردهاند، اما مدعی کامل انقلاب هستند.
منصور حقیقت پور
*اصولگرایی به عنوان جریان اصلی متولد شده از انقلاب طی این سالها دچار انشعابات یا تندروی و کندرویهایی شده است. اگر بخواهیم یک تعریف مشخص از این جریان ارائه بدهیم باید بگویم که اصولگرایی جریانی است که با تمامی قوانین و قواعد و اصول و مبانی جمهوری اسلامی موافق است.
*مثل مسائلی مانند ولایت فقیه، قانون اساسی، دفاع مقدس و…، اما تحولاتی که در این جریان رخ داد به دلیل فقدان یک مرکز آموزش و نظریه پردازی و مدیریت رهبری، دچار افتراق و اجحاف شدند. ما امروز اصولگرای مدل موتلفه (سنتی) داریم، اصولگرایان مدل جبهه پایداری (تندرو) داریم که اصلا هیچ طیفی را جز خودش قبول ندارد و اصولگرایان میانه رو که نگاه معتدل، اصولی و مبنایی به ارزشهای انقلابی دارند.»
*متاسفانه طی سالهای اخیر یک طیف «خودحق بین» در جریان اصولگرایی به وجود آمد یا به نوعی نفوذ کرد که به شدت هم رویکردهای تند و رادیکال دارند و عمدتا با لقب سوپرانقلابی معرفی و شناخته میشوند. اینها کسانی هستند که جز خودشان هیچ فردی را قبول ندارند.
*یعنی اگر بخواهم سادهتر بگویم این است که این طیف اصلا هیچ فردی را عددی نمیدانند که بخواهند آنها را تحمل کنند. تبلور این طیف را ما میتوانیم در جبهه پایداری ببینیم. اینها اصلا امثال مرحوم آیت الله هاشمی، آقایان ناطق نوری و لاریجانی و ولایتی را قبول ندارند و آنها را خارج از جریان اصولگرایی تعریف میکنند.
*واقعیت این است که جریان اصولگرایی درگیر یک طیف تمامیت خواهی شده است که با استفاده از نهادهای قانونی و ظرفیتهای مالی، سیاسی و امنیتی که دارند، تلاش میکنند جدا از اینکه کل جریان اصولگرایی را از آن خود کنند، تمام قدرت (قوای سهگانه و نهادهای حکومتی) کشور را به دست گیرند.
* این طیف اصلا حاضر نیستند با گروه و جریانی همکاری داشته باشند و عملا همه را خائن میدانند جز خودشان. از طرف دیگر هرگاه احساس کنند با فردی دچار اختلاف نظر شدهاند سریعا برای حذف او اقدام میکنند. نمونه این مسئله هم آقای قالیباف است که این روزها همین طیف در تلاش برای تضعیف و در نهایت حذف او هستند. یعنی میخواهند او را هم مثل لاریجانی و آقایان ناطق نوری و مرحوم آیت الله هاشمی، از جریان اصولگرایی خارج کنند.
محمد ناصر سقای بیریا
*اصول انقلاب تا امروز ثابت بوده و اگر هرسال سخنرانی مقام معظم رهبری در سالروز رحلت امام را بررسی کنید، میبینید که اصول انقلاب را مرتبط با دیدگاههای حضرت امام میدانند و مفصل توضیح میدهند.
*این همان اصولی است همیشه مورد تایید و قبول مردم و افرادی که از انقلاب حمایت میکنند، قرار داشته است؛ بنابراین اصلا اصول تغییر نکرده است و اهداف همان است و اصول هم همان. اما یه عده میخواهند اینگونه القا کنند که اصول ما دستخوش تغییر شده است. من با قطعیت میگویم که اصلا اینگونه نیست.
*البته قطعا این جریان طی چند دهه اخیر دچار رویشها و ریزشهایی شده، اما روند اصلی انقلاب حفظ شده است. دلیلش هم این است که ما در همان مسیری که امام مطرح کردهاند در حرکت هستیم.
*البته که برخی دچار انحراف شده و از این جریان خارج شدند، اما عموم حرکت جریان منطبق با گام دوم انقلاب پیش میرود. این گام هم به معنی تغییر در اصول نیست. بلکه به معنی پیشرفت و ورود به فاز جدید است. حالا برخی اصلاحطلبان ادعاهایی مبنی بر اینکه ما تغییر کردیم مطرح میکنند، اما این صرفا یک اشتباه است.
*برای توضیح جریان به نظر من باید ادبیات مقام معظم رهبری صرفا شاخص قرار بگیرد. باقی اصطلاحات اهمیتی ندارند. ما نباید توجهی به اصطلاحاتی که مخالفان و دشمنان مطرح میکنند، داشته باشم.
*در خصوص تفاوت اصولگرایان فعلی با اصولگرایان سرشناس که در انقلاب و بعد از آن فعال بودند مانند ناطق نوری و لاریجانی؛ بعضا نسل جدید بهتر شدند.
*یعنی جوانان انقلابی امروز از بسیاری از چهرههای که در امتحان رد شدهاند، بهتر هستند. البته اگر هم در نقطهای ضعفی وجود داشته باشد قطعا ناشی از ناآگاهی است و باید آن قسمتها را تقویت کنیم. به عقیده من دهه پیش رو، دهه فعالیت فرهنگی برای ساخت ذهن جوانان به شکل صحیح خواهد بود.
آیا این خبر مفید بود؟ 0 0
نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف
آخرین دیدگاه