این پرچمی است که بر زمین نیفتاده، قدمتش نه به امروز و دیروز که به معنای بشریت پیوند خورده، این پرچم حسین (ع) است که نسل به نسل، پشت به پشت و سینه به سینه در طول قرون و اعصار چرخیده و تب دیده و به ما رسیده، این پرچم حسین (ع) است که حالا از مکتبش همان آزادگی را به یاد داریم که در فراز و نشیبهای این روزهایمان، یک درس و آزمون است که گاهی در میان گرد و غبارها و در این تنگنا، همان درس هم گم و فراموش میشود تا عاشوراهایی دیگر را در این زمین تفتیده و در این زمانه پرملال تجربه کنیم که گفتند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
به گزارش مهر، کربلا و عاشورا نه یک واقعه که یک تاریخ است برای همه رنج دیدگان، برای همه زخمخوردگان و برای همه عصیانگران علیه ظلم که این تاریخ متوقف نمیشود، چهرهای تازه به خود میگیرد و تکرار میشود. قیام حسین (ع) باید ثبت میشد تا آینهای تمام نما برای تاریخ باشد!
سینما از همان ابزارهایی است که اتفاقاً خود حکم آینه را دارد، ابزاری که در آن فراتر از انعکاس مسائل جاری گاه سفر میکند به دل زمان و ثبت میکند وقایع را. هر ساله نیز با نزدیک شدن به ایام محرم صحبتها حول یک محور است و یک سوال اساسی به میان میآید؛ سینمای ایران در طول این سالها در تصویرگری وقایع کربلا چه کرده است؟ آنچه اما پاسخی واضح به این پرسش است این است که ویترین سینمای ایران چندان آثاری با این محوریت در دل خود ندارد به طوری که بعد از ۴۰ سال از انقلاب وقتی دو نهاد سینمایی میخواهند به پیشواز محرم بروند و کارویژه ای برای خود تعریف کنند، در نهایت به فهرستی ده تایی از این فیلمها میرسند که همپوشانی بسیاری با هم دارند!
نمونه این امر را میتوان در دهه اول محرم امسال دید که موزه سینما و بنیاد سینمایی فارابی گرچه با عناوین مختلف این ویژهبرنامه را در دستور کار خود قرار دادهاند اما فهرستی که از نمایش آثار ارائه کردند فهرستی مشابه بود به طوری که یک فیلم در دو نهاد به نمایش درآمد، آنچه اما جای تأمل دارد این است که همین معدود تولیدات چه روندی را از نظر سطح ارتباط با مخاطبان و البته فروش که یکی از فاکتورهای مهم در ترغیب فیلمسازان برای استمرار حضور در این عرصه است، طی کردهاند؟
نگاهی اجمالی به گیشه فیلمهای عاشورایی نشان میدهد که این آثار با آنکه در سالهای ابتدایی سینمای پس از انقلاب توانسته بودند طیفی از مخاطبان را با خود همراه کنند و گاه شگفتی ساز باشند اما رفته رفته با از دست دادن مخاطبان و به ویژه اعتماد آنها به این گونه سینمایی که در نتیجه ساخت فیلمهایی با کیفیت نازل بود، گیشه این فیلمها هم به سردی تمایل پیدا کرد! در این میان آمارها چه میگویند؟
در این گزارش سعی داریم ضمن مرور رقم فروش و تعداد مخاطبان ۱۲ فیلم مهم عاشورایی به دلایل افت کیفیت و کمیت توأمان این آثار بپردازیم.
منبع استخراج کلیه آمار مندرج در این گزارش سالنامه آماری فروش سینمای ایران است که بهصورت رسمی از سوی وزارت ارشاد منتشر شده است.
فیلمهای عاشورایی چقدر مخاطب به سینما کشاندهاند؟
«سفیر» را میتوان آغازگر فیلمهای عاشورایی دانست، فیلمی که چهار نسل جامعه ایران دست کم یک بار به تماشایش نشستهاند؛ گرچه در طول یک دهه اخیر «مختارنامه» رقیب بی چون و چرای آثار سینمایی و تلویزیونی در پخش مکرر بوده است اما پیش از آن، این رکورد در دست «سفیر» بود تا در مناسبتهای مختلف در کنداکتور پخش تلویزیون جاگیر شود، فیلمی که البته هنوز آنقدر کشش دارد که میتواند یک باکس تلویزیون را به خود اختصاص دهد.
«سفیر» را در سال ۶۱ فریبرز صالح ساخت، فیلمی که علاوه بر آنکه از تولیدات آئینی به شمار میرود از نخستین ساختههای سینمای ایران در شمایل جدید سالهای پس از انقلاب محسوب میشود. «سفیر» را بنیاد مستضعفان تولید کرد و هرچند آماری رسمی از میزان مخاطبان و فروش این فیلم به دلیل ساختارهای تازه متولد شده سینمای ایران، در دست نیست اما با پیگیریهای خبرنگار ما، حسن جلایر تهیهکننده این اثر، مبلغ ۱۹ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را بهعنوان مجموع فروش «سفیر» اعلام کرد که با احتساب متوسط قیمت بلیت ۵ تومانی در آن سال، ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار مخاطب را به سالن سینماها کشانده است که رکوردی قابل توجه در میان فیلمهای عاشورایی محسوب میشود.
فیلمی که در نخستین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و داستان قیس بن مسهر را روایت میکرد که با نامهای از سوی حسین بن علی (ع) برای سلیمان بن صرد خزاعی راهی کوفه میشود اما در راه توسط مأموران ابن زیاد والی کوفه، دستگیر و به زندان میافتد. در زندان به وی گفته میشود که در صورت سخنرانی علیه حسین (ع) از زندان آزاد خواهد شد، وی با پذیرفتن این شرط به روی منبر رفته اما علیه یزید سخنرانی میکند. پس از این سخنرانی قیس به دستور ابن زیاد کشته میشود.
فرامرز قریبیان نقش اصلی این فیلم را بازی میکرد و عزت الله مقبلی، جلال پیشواییان، کاظم افرندنیا و… نیز او را همراهی میکردند.
قدم بعدی در این حوزه را زندهیاد رسول ملاقلی پور با «پرواز در شب» برداشت، فیلمی که با حمایت مرکز گسترش سینمای تجربی در سال ۶۶ روی پرده رفت و با آنکه در دایره فیلمهای دفاع مقدسی قرار میگرفت اما اشاره و استعارههایی به واقعه کربلا هم داشت.
این فیلم در همان سالها یک میلیون و ۱۴۸ هزار مخاطب را به سینما کشاند که حاصلش فروشی برابر با ۱۱ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان بود برای روایت داستان یک گردان از نیروهای ایران که در محاصره قرار گرفتهاند که ارتباط آن با قرارگاه مرکزی قطع میشود و چهار نفر از رزمندگان گردان انتخاب میشوند تا برای درخواست کمک خود را به قرارگاه برسانند. از آن میان سه تن شهید میشوند و یکی خود را به قرارگاه میرساند. فرمانده گردان نیز برای تهیه آب آشامیدنی سربازان زخمی، محاصره دشمن را میشکند، اما خود شهید میشود. قوای کمکی سر میرسد و پس از مقابله با دشمن بقیه افراد گردان را نجات میدهد.
مرکز گسترش سینمای تجربی بار دیگر در سال ۶۹ پا به این عرصه گذاشت، این بار با فیلم سینمایی «شب دهم» به کارگردانی جمال شورجه که این فیلم در گیشه ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان به ارمغان آورد و مخاطبانی به تعداد ۷۳۵ هزار و ۶۹ نفر را به خود دید.
شب دهم روایتگر زندگی عزیز سحرخیز است که در شب دهم ماه محرم پس از درگیری خیابانی عزاداران با مأموران ارتش که برای حمایت از چند آمریکایی مست به خیابان آمدهاند، از مهلکه میگریزد و همسرش را تنها رها میکند. او تا سالها بعد از حرکت خود احساس پشیمانی و حقارت میکند و موفق نمیشود فرزندش را، که شانزده ساله شده، از زیر تأثیر برادر همسرش، نایب، که عزاداران شب دهم ماه محرم را رهبری میکرده است، خارج کند. پسر او به جبهه جنگ میرود و عزیز به دنبال پسر روانهٔ جبهه جنگ میشود، اما در راه بر اثر موج انفجار دچار فراموشی میشود و پس از بهبودی خود را در موقعیت متفاوتی میبیند.
اما عجیبترین و غافلگیرکنندهترین فروش سینمای عاشورایی به «روز واقعه» ساخته شهرام اسدی تعلق دارد، فیلمی که هم ردیف با «سفیر» هر ساله سهمی از آنتن تلویزیون را به خود اختصاص میدهد. این فیلم که با سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی تولید شد در سال ۷۴ رنگ پرده به خود دید و فروش کم سابقه ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را تجربه کرد که این فروش را ۳۱۰ هزار مخاطب رقم زدند.
در خلاصه داستان «روز واقعه» که با فیلمنامهای به قلم بهرام بیضایی و توسط شهرام اسدی کارگردانی شد آمده است: «عبدالله جوانی مسیحی است که تازه به اسلام روی آورده و دل در گروی دختری به نام راحله دارد. وی در جریان عروسی خود ندائی میشنود که او را به یاری فرا میخواند. عبدالله به سمت کربلا میرود و عصر عاشورا به آنجا میرسد و…»
کیومرث پوراحمد با آنکه در این سالها از فیلمسازی اولیهاش، فرمان چرخانده و فیلمهای متأخرش عمدتاً با انتقادهایی اساسی هم از سوی مخاطبان و هم از سوی کارشناسان مواجه میشود، در ۷۴ با پشتیبانی سازمان سینمایی سوره توانست یکی از آثار موفق کارنامه خود با عنوان «به خاطر هانیه» را روی پرده ببرد که در نهایت ۵۰ هزار و ۵۰۰ مخاطب به تماشای آن در سالن سینما نشستند که حاصلش ثبت فروش ۴ میلیون و ۲۵۰ هزار تومانی بود، فیلمی که البته مهوش افشارپناه بازیگرش همین چند روز پیش و بعد از نمایشش در بنیاد فارابی به فروش اندک آن اذعان و عنوان کرد: «فیلم در اکران مهجور ماند و دیده نشد»
«به خاطر هانیه» داستان ناخدا علو را به تصویر میکشد که با چهارده مرد دیگر برای صید به دریا میروند ولی همه به جز ناخدا صید دریا میشوند و مردم ناخدا را مسبب مرگ عزیزانشان میدانند و به او و خانوادهاش حمله میکنند و در این بین دختر خردسال ناخدا هانیه فلج میشود. ناخدا و خانوادهاش محل سکونت خود تنگ را ترک میکنند و به بوشهر میروند.
سهم بنیاد سینمایی فارابی در اواخر دهه ۸۰ ساخت دو فیلم «دستهای خالی» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی و «عصر روز دهم» به کارگردانی مجتبی راعی و سهم مؤسسه شهید آوینی ساخت فیلم «دلشکسته» به کارگردانی علی روئین تن بود که در سالهای ۸۷ و ۸۹ به نمایش درآمدند.
در این میان «دستهای خالی» با ۱۹ هزار و ۹۰۰ مخاطب، فروش ۲۱۰ میلیون تومانی، «عصر روز دهم» با ۱۹ هزار و ۲۰۰ مخاطب فروش ۴۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و «دلشکسته» با ۲۰۹ هزار و ۱۰۰ مخاطب فروش ۲۷۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی را تجربه کردند. اتفاق جالب توجه اما این است که هر چند «دلشکسته» در گیشه نتوانست طبق پیشبینیها موفق باشد اما گردش مالی این فیلم در شبکه نمایش خانگی بحثبرانگیز و جالب توجه بود.
به گفته علی روئین تن، این فیلم در آن زمان ۱۷ بار در شبکه نمایش خانگی عرضه و هر بار ۵۰۰ هزار نسخه از فیلم وارد بازار شد و چیزی نزدیک به هشت میلیون و ۵۰۰ هزار نسخه از این فیلم فروش رفت.
از ابتدا تا انتهای دهه ۹۰ سه فیلم با محوریت محرم ساخته شد؛ فیلمهایی که هر کدام از بستری متفاوت برخاسته بودند اما به موازات افزایش امکانات سرگرمی و البته تنزل کیفیت فیلمها، فروش آنها نیز کاهش پیدا کرد. به این دو مساله باید موضوع کلیدی دسترسی آسان به بهترین فیلمهای روز جهان را نیز ضمیمه کرد که حاصلش دوری مخاطبان از سینمای ایران به ویژه فیلمهای آئینی و مذهبی شد، از رهگذر همین امر بود که «من و زیبا» ساخته فریدون حسنپور که اتفاقاً با سرمایهگذاری بانک کشاورزی تولید و در سال ۹۱ اکران شد تنها به فروش ۱۵۷ میلیون تومانی با همراهی ۴۵ هزار و ۵۰۰ مخاطب دست پیدا کرد، «ناسور» به کارگردانی کیانوش دالوند که از معدود تولیدات عاشورایی در حوزه سینمای انیمیشن است در سال ۹۵ فروشی معادل ۱۳۴ میلیون تومان را به خود اختصاص داد که آن را ۲۸ هزار و ۴۰۰ مخاطب رقم زده بودند. «ناسور» به گفته تهیهکنندهاش، از آثاری به شمار میرود که به صورت مستقل و با هزینه شخصی تولید شده است.
عنوان عجیبترین و شکست خورده ترین فیلم این فهرست به لحاظ گیشه و جذب مخاطب اما به محصول سازمان اوج میرسد؛ «هیهات» فیلمی ۴ اپیزودی که با چهار کارگردان یعنی هادی مقدم دوست، دانش اقباشاوی، روحالله حجازی و هادی نائیجی ساخته شد، همراهی این ۴ کارگردان با آنکه تجربهای تازه و بدیع در فیلمسازی بود اما شکستی مطلق در گیشه را هم به همراه داشت، «هیهات» در میان ۱۲ فیلمی که به عنوان فیلمهای عاشورایی مورد ارزیابی قرار داده شده است پایینترین میزان مخاطبان را داشته، یعنی تنها ۲۱ هزار و ۳۰۰ نفر به تماشایش نشستند که ۱۳۱ میلیون تومان هم عایدش شد.
در فهرست فیلمهای عاشورایی اما گفتنیها درباره «رستاخیز» بسیار است؛ فیلمی که سرگذشت و سرنوشتی متفاوت را به خود دید، کارگردانش احمدرضا درویش با آنکه در طول این دههها بارها قدر دیده اما همچنان از تقدیر فیلمش دلگیر است. در طول این سالها احتمالاً بارها و بارها نام «رستاخیز» را شنیدهاید؛ همان که در میانه اکران به یکباره از سوی گروهی تندرو نمایشش متوقف شد، همان که به واسطه اقدامات متاخر تهیهکننده و اعتراضات کارگردانش بارها بر صدر اخبار قرار گرفت، همان که به نظر میرسید بارگذاری اش در یوتیوب و شبکههای مجازی آخرین تیر بر پیکرهاش باشد اما همه ماجرای «رستاخیز» همین نبود، ملاحظاتی که بر نوع نمایش چهره معصومان به ویژه حضرت عباس (ع) وجود داشت، اجازه اکران پردهای را از آن گرفت تا در نهایت فیلم در سال ۱۴۰۰ بدون اینکه اکرانی سینمایی را تجربه کند راهی بسترهای مجازی شود.
نکاتها و ملاحظات درباره مخاطبان فیلمهای عاشورایی
با توجه به اعداد و ارقامی که تا به اینجای گزارش به آن اشاره شد، وضعیت فیلمهای عاشورایی سینمای ایران واجد نکات قابل تحلیلی است که در این بخش به برخی از آنها اشاره میکنیم.
آنچه در قسمت قبل به عنوان «میزان مخاطبان» فیلمهای عاشورایی به آن استناد شد، مربوط به فروش ثبت شده در گیشه سینماها و مخاطبانی است که برای تماشای فیلم حضور در سالن سینما را ترجیح دادهاند. توجه به این نکته از آنجا حائز اهمیت میشود که بدانیم بخش عمدهای از مخاطبان فیلمهای عاشورایی مورد اشاره در این گزارش، این فیلمها را از قاب تلویزیون و یا بسترهای دیگر همچون شبکه نمایش خانگی مشاهده کردهاند و نمیتوان جامعه آماری مخاطبان این آثار را محدود به اعداد و ارقام فوق دانست.
واقعیت این است که فیلمهای مذهبی و مشخصاً آثار عاشورایی سینمای ایران، ظرفیت ویژهای برای ارتباط با مخاطبان گسترده دارند اما غالباً این ظرفیت موکول به نمایش این آثار از قاب تلویزیون میشود و این تولیدات کمتر توانستهاند مخاطبان بالقوه خود را راهی سالنهای سینما کنند.
دیگر نکتهای که در جدول مندرج در این گزارش به آن اشاره شده، سرمایهگذاران فیلمهای عاشورایی است. هزینه بالای تولید و تأمین تجهیزات مربوط به فیلمهای تاریخی و مذهبی، اصلیترین دلیل اتکای این آثار به بودجهها و حمایتهای دولتی است. به همین دلیل هم بخش عمدهای از آثار سینمای عاشورایی، پشتوانهای دولتی در مرحله سرمایهگذاری و ساخت داشتهاند و بخش خصوصی کمتر حاضر به ریسک در این میدان میشود.
نکته مهمتر اما این است که حمایت نهادها و ارگانهای دولتی از این دست تولیدات، در اغلب موارد محدود به فرآیند تولید شده و آثار به سرانجامرسیده، معمولاً از حمایتهای مرتبط با حوزه عرضه و اکران بینصیب ماندهاند. شاید به همین علت هم اغلب این آثار، کارنامه قابل دفاعی در گیشه ندارند و بخش عمدهای از آنها حتی جزو فیلمهای شکستخورده سینمای ایران محسوب میشوند.
در یک نگاه کلی و فارغ از فرازوفرودهای آماری گاهبهگاه، نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که فیلمهای عاشورایی سینمایی ایران در زمینه ارتباط با مخاطب، از دهه ۶۰ تا به امروز یک سیر نزولی را طی کردهاند. توجه به مخاطب میلیونی فیلمهایی چون «سفیر» و «پرواز در شب» و مقایسه آن با آمار مخاطبان چند ده هزار نفری فیلمهای اکران شده در یک دهه اخیر، بهروشنی نشان میدهد که فارغ از همه ملاحظات و حواشی، فیلمهای این حوزه توان خود را برای اقناع مخاطب و جذب او به سالن سینما از دست دادهاند.
در این زمینه شاید شرایط اجتماعی و تغییر سلیقه عمومی مخاطبان سینمای ایران هم بیتأثیر نباشد اما نمیتوان از تأثیر «افت کیفی» این آثار بر بیرغبت شدن مخاطبان به این دست از تولیدات هم به راحتی گذشت.
فیلمهای عاشورایی مورد اشاره در این گزارش اما یک وجه اشتراک قابل توجه دیگر هم دارند و آن مواجهه با حاشیههای مختلف در فرآیند تولید و اکران است. این حواشی از فیلم «سفیر» آغاز شده و تا اوج قله آن یعنی «رستاخیز» ادامه داشته است. فیلم احمدرضا درویش هر چند شاخصترین اثر سینمای عاشورایی است که میتوان آن را قربانی سوءتفاهمات قلمداد کرد اما قطعاً تنها فیلم نیست و ورود به این حوزه همواره با نگرانیهای و استرسهایی از سوی فیلمسازان مواجه بوده است. حال که صحبت از آسیبشناسی فرآیند عرضه آثار عاشورایی و چرایی فاصله گرفتن مخاطبان از تولیدات این گونه است، بد نیست اشارهای به این ملاحظات و سختگیریهای گاه مبتنیبر سلایق فردی هم داشته باشیم که آسیبش فراتر از افراد، کلیت سینمای ایران را در معرض تهدیدهای جدی قرار داده و میدهد.
نگاه کارشناس؛ از آفت «دستور» تا بیماری «تعبیرتراشی»!
عبدالله اسفندیاری تهیهکننده سینما و از مدیران باسابقه بنیاد سینمایی فارابی درباره وضعیت استقبال از فیلمهای عاشورایی در سینمای ایران از دهه ۶۰ تا به امروز، توضیح داد: پاسخ دقیق به این پرسش نیاز به آنالیزهای آماری دقیق هم دارد اما بهطور کلی به چند اصل اشاره میکنم که در سینمای دهه ۶۰ رعایت میشد، دههای که بهصورت دقیقتر حدفاصل سالهای ۶۲ تا ۷۲ را شامل میشود. در آن سالها تفکری که بر سینما حاکم بود، قائل به این بود که هر کسی میخواهد درباره موضوعات مختلف بهویژه موضوعات دینی در سینما صحبت کند، باید براساس سلیقه و نظر خود صحبت کند. اگر قرار بود یک موضوع و سلیقه خاص، منحصر و کلیشهای در قالب دستور از بالا و فرمایشی در سینما حاکم شود، نه فقط در موضوعات دینی بلکه در همه موضوعات منجر به بنبست خواهد شد.
وی افزود: تجربه حکومت شوروی سابق و فیلمهای دستوری آن دوران که برمبنای یک تفکر خاص و بهصورت دستوری ساخته میشد، بهعنوان یک تجربه شکستخورده در جهان، پیش روی ما قرار داشت و در آن سالها قائل به این بودیم که باید اجازه دهیم هر کسی براساس سلیقه و نظر خودش درباره موضوعات مختلف اعم از موضوعات دینی حرف بزند. امروز اما گویی یک گروه خاص میخواهند در سینما سبک فکری و نگاه خود را به دیگران تحمیل کنند. وقتی این نگاه بخواهد در فرآیند فیلمسازی تحمیل شود، طبیعی است که حاصل خوبی به همراه نخواهد داشت.
اسفندیاری با اشاره به فیلم «پرواز در شب» بهعنوان یکی از فیلمهای موفق عاشورایی در دهه ۶۰ گفت: این فیلم که روایت آن در جبهه میگذشت اما استعارههایی از عاشورا و ماجرای سقای کربلا داشت، به این دلیل موفق بود که با زبان و سلیقه نویسنده و کارگردان فیلم ساخته شده بود و در آن زمان نوگرایی و تنوعی در خود داشت. فیلم «روز واقعه» هم در واقع قصهای در حاشیه واقعه عاشورا را روایت میکرد که مخاطب را به صورت نسبی به معرفت امام حسین (ع) نائل میکرد.
این مدیر باسابقه سینما ادامه داد: همان سالها این بحث را مطرح میکردیم که برای پرداختن به بزرگان درست نیست که بهصورت مستقیم سراغ سوژه برویم. وقتی بهصورت مستقیم بخواهیم سراغ یک واقعه یا شخصیت مذهبی برویم، دستمان بسته میشود و دیگر نمیتوانیم بهدرستی شخصیتپردازی و درامپردازی کنیم. در مستقیمگویی نمیتوانید تعلیق و جذابیت سینمایی ایجاد کنیم. به همین دلیل معتقد بودیم اگر روایت در حاشیه سوژه اصلی حرکت کند، دست فیلمساز هم بازتر خواهد بود. وقتی سراغ حاشیه یک واقعه برویم، دهها فیلم میتوان از نگاه افراد مختلف ساخت که هر یک از زاویهای متفاوت به واقعه و شخصیت محوری نزدیک میشوند. با این رویکرد به آثار متنوعی خواهیم رسید که یکدیگر را نفی هم نمیکنند و هر کدام به گوشهای از شخصیتی مانند امام حسین (ع) و یا واقعهای مانند عاشورا میپردازند. مجموعه این آثار در کنار یک دیگر مانند یک پازل همدیگر را تکمیل میکنند و یک معرفت عمومی را ایجاد میکنند. این همان سیستمی بود که ما در مدیریت سینما در سالهای دهه ۶۰ هم رعایت میکردیم.
وی ادامه داد: به همین دلیل نه فقط سینمای عاشورایی و دینی، که سینمای جنگ ما هم در آن سالها موفقتر بود. موفقترین فیلمهای دفاع مقدس را هم در همان دوران میتوانید ببینید و علت آن هم این بود که هر کس با سلیقه و بیان خود سراغ یک موضوع میرفت.
اسفندیاری درباره امکان ساخت فیلمهایی مشابه آثار عاشورایی دهه ۶۰ در سالهای اخیر هم گفت: ممکن بود برخی از این آثار در همان مرحله فیلمنامه مجوز لازم را دریافت نکنند. امروز متأسفانه یک نگاه سلیقهای، محدود و سیاستزده بر عرصه فرهنگ و سینما حاکم شده که همه چیز را باندی و گروهی کرده است. عرصه فرهنگ، اساساً عرصه سیاست نیست و باید بدانیم فرهنگ قدش بسیار بلندتر از سیاست است. فرهنگ بسیار ماندگارتر از سیاست است و خیلی وسیعتر از سیاست به همه چیز نگاه میکند. به همین دلیل شخصیتهایی که به کرسی مدیریت فرهنگ میرسند، واقعاً باید افرادی فرهنگی باشند، نه سیاسی. در چنین شرایطی طبیعتاً راه برای ساخت فیلمهای خوب و متنوع هموارتر میشود.
این تهیهکننده سینما درباره افت کیفی فیلمهای عاشورایی از دهه ۶۰ تا سالهای اخیر اظهار کرد: این افت طبیعی است. زمانی که سینما به سمت کارهای فرمایشی برود و همه چیز بخواهد به فرموده باشد، این افت کیفیت طبیعی است. این راه اگر ادامه پیدا کند ما به یک سینمای بیبو و بیخاصیت خواهیم رسید که خیلی هم از آن دور نیستیم. ذات فرهنگ دستوری نیست.
اسفندیاری درباره تأثیر شرایط اجتماعی در دهه ۶۰ بر استقبال از فیلمهای مذهبی و عاشورایی هم گفت: بدیهی است که شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم در استقبال از فیلمها مؤثر است. وقتی سفره اقتصادی مردم کوچک میشود، اولین چیزهایی که کنار گذاشته میشود، تفریح و سرگرمی است. مجموعه شرایط اجتماعی و اقتصادی گاهی مردم را نسبت به فعالیتهای فرهنگی دلسرد میکند.
وی ادامه داد: یکی از بزرگترین مشکلات ما در حوزه فرهنگ و هنر، «تعبیرتراشی» برای آثار است. این معضل البته کمی ضعیفتر در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب هم وجود داشت. بنده مقالهای با عنوان «سندروم تعبیرتراشی در سینما و سیمای جمهوری اسلامی ایران» تدوین کردهام که به زودی منتشر خواهد شد. ما دچار یک بیماری هستیم که عدهای میخواهند از هر فیلمی، تعبیری استخراج و آن را به نفع خود مصادره کنند. مثلاً در دورهای که در تلویزیون بودم و مشغول ساخت سریال «سلطان و شبان» بودیم، ایده مسلمان شدن یک مسیحی را به داریوش فرهنگ سپردیم که فیلمنامهای براساس آن آماده کند. چند نفری روی آن کار کردند و به نتیجه نرسید تا اینکه یک روز داریوش فرهنگ کار کاملی را آورد که نام روی فیلمنامه «روز واقعه» بود و زیرش نوشته بود، نوشته «عین سالک». ما از سبک و سیاق متن فهمیدیم که کار را بهرام بیضایی نوشته است، وقتی سوال کردیم چرا نام او را ننوشتی، پاسخ داد ترسیدم حساسیت ایجاد شود و شما کار را رد کنید! بعد از این ماجرا، ۱۰ سال طول کشید تا این فیلمنامه تبدیل به فیلم «روز واقعه» شود!
اسفندیاری در پایان توضیح داد: در همین بازه ۱۰ ساله برخی این فیلمنامه را میخواندند و از آن تعبیرهایی داشتند که تعجب میکردیم! همان سریال «سلطان و شبان» را هم که کار میکردیم، در مقطعی متوقف شد، صرفاً به دلیل تعبیرهایی که از آن میکردند و برداشتهای ضدانقلابی را به آن نسبت میدادند. ما البته ایستادگی کردیم و حاصل کار هم مورد استقبال همه قرار گرفت. این بیماری تعبیرتراشی از آن بیماریهای مهلکی است که نسبت به سالهای اول بعد از انقلاب، شدیدتر هم شده است. این بیماری را باید از بین ببریم.
آخرین دیدگاه