سید عماد حسینی- هر چند دو نشست جده و تهران توجه بسیاری از رسانههای جهان را به خود جلب کرد، اما این هیجان به همان سرعت و شدتی که شکل گرفت فروکش کرد و تحلیل نشستها از کانون توجه کارشناسان خارج شد، گرچه تبعات آن در سطح منطقه به جا مانده است.
باید اعتراف کرد گفتوگوی تلویزیونی چند روز پیش ملک عبدالله دوم پادشاه اردن و تاکید چندبارهاش بر عدم تشکیل ناتوی عربی هم نتوانست توجه تحلیلگران را دوباره به این مساله جلب کند.
با این حال بعد از یک دوره بیتفاوتی کاخ سفید و پرداختن به پروژه خروج از منطقه خاورمیانه و توجه به چین، بار دیگر شاهد حضور پرسروصدا و حداقل رسانهای آمریکا در خاورمیانه هستیم، گرچه این حرکت بدون واکنش باقی نمانده است.
بعد از فرو نشستن گردوغبار هیاهوی رسانهای در مورد نشست جده و توجه رسانهای به نشست تهران، به نوعی قطببندیهای جدیدی در منطقه در حال نمایان شدن است.
چنانکه همانند دهههای میانی و پایانی قرن گذشته شاهد موضعگیری شفاف بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه و مواضع پرنوسان و بازی دوطرفه برخی دیگر از آنها هستیم.
آنچه مشخص است، سوای تلاش کاخ سفید برای اطمینان از تامین انرژی جهان در زمستان ۲۰۲۲ توسط کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در سایه بحران ادامه جنگ اوکراین، جو بایدن رئیسجمهور آمریکا و دستیارانش نه یک ناتوی عربی بلکه به نحوی یک بلوک عربی همسو با غرب را- که اسرائیل هم نقش مبصر آن را بر عهده گیرد- از نشست جده جستوجو میکردند.
این ساختار گرچه تحت عنوان تقابل با ایران در حال شکلگیری است اما به نظر میرسد هدف از تشکیل آن در واقع جلوگیری از قدرت نفوذ روسیه و چین در این منطقه باشد.
استراتژی آمریکا در حال حاضر شکل دادن به این بلوک به هر بهایی است. حتی اگر خروجی آن شیر بی یال و دم و اشکم باشد، این کار مورد قبول سیاستگذاران کاخ سفید بوده و از این رو آنها به این رویکرد خود ادامه میدهند.
این مساله بیش از آنکه نگرانی کرانه شمالی خلیج فارس را برانگیزد، ساکنان کرانه شمالی دریای خزر و کیلومترها آن طرفتر در کرملین را نگران کرده است.
به اعتقاد کارشناسان، رفتارهای کمسابقه ولادیمیر پوتین در تهران که بسیاری از پروتکلهای حداقل دو سال گذشتهاش را زیر پا گذاشت، صدور حکم انحلال آژانس بینالمللی یهود در روسیه و موافقت مسکو با آزادسازی کشتیهای حامل غله از اوکراین برای حرکت به سوی مقاصد مختلف جهان، همگی در راستای واکنش کرملین به نشست جده است.
اگر بخواهیم به نشست تهران از منظری روسی بنگریم، حضور پوتین تلاش برای یارکشی جدید بلوک شرق نوین در مقابل بلوک غرب جدیدی است که در حال شکلگیری است.
به زعم کارشناسان، پوتین در چارچوب آموزشهایی که در دوره فعالیت در سرویس اطلاعاتی دیده بود، خوب میداند هدف نهایی پیشروی ناتو در اروپای شرقی و پیشروی ناتوی عربی (اگر بتوان چنین نامی بر این ساختار گذاشت) در کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس چیزی جز فشار گازانبری بر مسکو نخواهد بود.
امروز کاخ سفید که بیدار شدن دوباره روسیه را بیش از هر زمان دیگری احساس میکند قصد دارد مهرههای خود را در صفحه شطرنج جهان به سمت دیوار آهنین سابق پیش ببرد، این در حالی است که روسها هم که نفس دشمن سابق را پشت سر خود احساس میکنند، میکوشند با مهرههایی که همچنان در اختیار دارند یا برگ برندههایی که میتوانند در شرایط منطقهای و جهانی در اختیار داشته باشند، این پیشروی را کند یا در صورت امکان متوقف کنند.
در این بین کشورهایی را در خاورمیانه میتوان نام برد که تمام تخممرغهای خود را در سبد یکی از این دو قدرت قرار دادهاند و کشورهایی نیز درصدد هستند تا در آن واحد روی هر دو طناب بازی کنند، که نمود بارز آن را میتوان در ترکیه دید.
اما کشورهای مستقلی هم هستند که باید خود را از هماکنون برای تقابل این دو بلوک و برخورد آنها آماده کنند، زیرا این برخورد هر چند نرم باشد، بدون تبعات برای کل منطقه نخواهد بود.
آخرین دیدگاه