سعید جوانی افغانستانی است که به عنوان نگهبان باغی در اطراف تهران مشغول کار بود. او متهم شده با فردی همکاری کرده تا به دختری تعرض کند. حالا با شکایت دختر جوان سعید هم بازداشت شده است. او در گفتوگو با اعتمادآنلاین درباره پرونده و زندگیاش میگوید.
*چند سال است ایران زندگی میکنی؟
من وقتی سهساله بودم به ایران آمدم. با پدر و مادرم آمدم و اینجا بزرگ شدم. اول پدرم سرایدار باغ بود بعد که فوت کرد صاحب باغ من را به عنوان سرایدار قبول کرد و آنجا کار میکردم.
*متهم به معاونت در جرم هستی، قبول داری؟
من کاری نکردم، اصلاً هم متوجه نشدم چه اتفاقی در باغ افتاده است. چون سرایدار بودم من را بازداشت کردند.
*تعریف کن چه شده است؟
وحید را از قبل میشناختم، یک روز آمد به باغ و گفت میخواهد شب بماند، من هم قبول کردم. بعد از آن دیگر نمیدانم چه اتفاقی افتاد.
*یعنی وحید تنها بود و دختری همراهش نبود؟
دختر بود؛ ولی من فکر کردم دختر با پای خودش آمده است. دختر هم ابراز نارضایتی نمیکرد.
*چرا وحید را با یک فرد غریبه به باغ راه دادی؟
دوستم بود. گفتم یک شب بماند اشکالی ندارد.
*از دختر نپرسیدی چرا آمده است؟
نه نپرسیدم. وضعیت عادی بود. آنها شب جوجهکباب درست کردند به من هم دادند. میوه و چای خوردند، بعدش دیگر من نمیدانم چه شد چون خواب بودم.
*متوجه هیچ اعتراض یا فریادی نشدی؟
نه. اصلاً دختر صدا نکرد. اگر صدا میکرد، بیدار میشدم. من نگهبان هستم خوابم سبک است. دختر دروغ میگوید که من کمکش نکردم.
*حالا سرنوشت تو چه میشود؟
من نمیدانم! مادر و دو خواهرم که به افغانستان برگشتهاند. چون پولی نداشتند. من هم در زندان هستم، آزاد هم شوم باید دنبال کار باشم. کاری پیدا نکنم مجبورم برگردم افغانستان تا مادرم تنها نباشد.
*کسی در ایران هست که کارهایت را پیگیری کند؟
اگر کسی را داشتم که تا به حال آزاد شده بودم. حالا صاحب باغ که پدرم را میشناسد گفته کمک میکند. امیدوارم بشود کاری کرد.
*به قضات گفتی که همکاری نکردهای؟
من گفتم ولی آنها حرف شاکی را قبول کردند، بعد هم میگویند تا روشن شدن ماجرا باید در بازداشت بمانم.
*سواد داری؟
چند کلاسی سواد دارم ولی به دردم نخورده، من کارگرم و با کارگری زندگی میگذرانم.
*ازدواج کردهای؟
نه هنوز ازدواج نکردهام، شاید رفتم افغانستان ازدواج کردم. شاید هم در ایران بمانم.
آخرین دیدگاه