میدانیم که ایران حمله نظامی امریکا را بیپاسخ نخواهد گذاشت؛ کما اینکه پیشتر نیز این کار را انجام داده است… زمانی که در واکنش به کشتهشدن سردار قاسم سلیمانی، چندده موشک بالستیک ایرانی، دو پایگاه عراقیِ میزبان نیروهای امریکایی را هدف گرفتند. ایرانی که به تلافی مرگ یک «تن»، چنین عکسالعملی نشان داد، تصور کنید که با نابودی برنامه غنیسازیاش به چه کارهایی که دست نخواهد زد.
به گزارش فراز؛ در دنیای روابط بینالملل، عبارت «تمام گزینهها روی میزند» معنای خاصی دارد؛ و آن اینکه: استفاده از نیروی نظامی نیز یکی از احتمالات است. و این کلاسیکترین روشی است که رؤسای جمهور، زمانی که میخواهند به دیپلماتیکترین راه ممکن، پیامی قوی را به دشمن ارسال نمایند، از آن استفاده میکنند.
تاکنون هیچ کشوری به اندازه کشور ایران هدف این عبارت نبوده است؛ و معمولاً این رئیسجمهور ایالاتمتحده بوده که این عبارت را مطرح کرده است.
اظهاراتِ این هفتهی جو بایدن، رئیسجمهور امریکا، مبنی بر اینکه «ایالاتمتحده آماده استفاده از تمام عناصر قدرت ملی است تا اطمینان یابد که ایران به سلاح هستهای دست نمییابد»، آخرین مورد از سلسلهی طولانی اظهارات مشابهی بوده که رؤسای جمهور امریکا، از زمان جورج دبلیو بوش، به توالی تکرار کردهاند.
تا حدی که لفاظیهای چهار رئیسجمهور آخر ایالاتمتحده در این باب عملاً از یکدیگر قابل تشخیص نیستند.
بایدن در خاورمیانه همان کارهای ترامپ را میکند
شاید باراک اوباما و دونالد ترامپ در اغلب چیزها با هم اختلاف نظر داشتند، اما هر دو در یکی از عناصر سیاست خارجی ایالاتمتحده همسو بودند: این که برای جلوگیری از تبدیلشدن تهران به یک قدرت تسلیحاتی، حاضرند با این کشور وارد جنگ نیز بشوند.
البته واشنگتن ترجیح میدهد که ابزار نظامی را بگذارد برای روز مبادا. گزینههای دیگر، از مذاکرات و تحریمهای اقتصادی گرفته، تا اقدامات مخفیانه و حملات سایبری، از اولویت بیشتری برخوردارند.
بر کسی پوشیده نیست که چرا بایدن حمایت خود از «اقدام نظامی» را با عنوان «آخرین راهحل» اعلام داشته و تأکید کرده است که «دیپلماسی» بهترین راه برای مدیریت پرونده هستهای ایران است.
در حالی که امریکا میتواند بسیاری از تأسیسات هستهای تهران را با یک رشته بمبگذاری فرضی، کاملاً از رده خارج کند، اما نیک میداند که چنین عملیاتی برای دهها هزار نیروی امریکاییِ مستقر در خاورمیانه بهای بسیار گزافی خواهد داشت.
ما میدانیم که ایران حمله نظامی امریکا را بیپاسخ نخواهد گذاشت؛ کما اینکه پیشتر نیز این کار را انجام داده است… زمانی که در واکنش به کشتهشدن سردار قاسم سلیمانی، چندده موشک بالستیک ایرانی، دو پایگاه عراقیِ میزبان نیروهای امریکایی را هدف گرفتند. ایرانی که به تلافی مرگ یک «تن»، چنین عکسالعملی نشان داد، تصور کنید که با نابودی برنامه غنیسازیاش به چه کارهایی که دست نخواهد زد.
آیا ایران به دنبال سلاح هستهای است؟
این سؤالی است که بسیاری در غرب آن را به ریشخند میگیرند. و استدلالشان هم این است که اگر چنین نیست چرا دانشمندان این کشور، تا سطح غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم نیز پیش رفتهاند؟ هدفشان از حفر مجموعهای کامل از تونلها در اعماق کوهی در جنوب سایت اصلی غنیسازی نظنز چه بوده است؟ و دیگر اینکه چه توضیحی در پس ممانعت ایران از تحقیقات آژانس بینالمللی انرژی اتمی وجود دارد؟
با این وجود، جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده هنوز به نتیجهای قطعی در مورد اینکه آیا ایران واقعاً خواهان بمب هستهای هست یا خیر، نرسیده است.
ویلیام برنز، مدیر سیا، در دسامبر گذشته در کنفرانسی در والاستریت ژورنال گفت که آژانس «هیچ مدرکی مبنی بر تصمیم رهبری این کشور برای دستیابی به سلاح هستهای به دست نیاورده است.»
گزارشی که در ماه مارس از سوی مدیریت ارزیابی تهدیدات سالانه جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده، منتشر شد، حمایت بیشتری از این بیانات داشت: «کماکان ارزیابیمان این است که فعالیتهای ایران، نه برای توسعه تسلیحات هستهای، بلکه برای ایجاد یک اختراع هستهای است.»
آیا امکانش وجود دارد که با تغییرِ وضعیت استراتژیک، این ارزیابیها نیز تغییر کنند؟ قطعاً همینطور است!
اما لازم است تمام دلایل مخرببودنِ تصمیم ایران برای پیشرویاش به سوی سلاح هستهای را در نظر گرفت. مایک سوینی، از متخصصین حیطه اولویتهای دفاعی، سال گذشته مقالهای مفصل نوشت و توضیح داد که چرا احتمالاً سران ایران پیش از حرکت به سوی سلاح هستهای، ارزیابی بسیار دقیقی انجام خواهد داند.
اول اینکه دشمنان ایران در خاورمیانه مدتهاست که به لطف گروههای غیردولتی (حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و شبهنظامیان شیعه در عراق و گروههای شبهنظامی فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه) از حمله به خاک ایران، منصرف شدهاند.
ایران، زمان و انرژی و سرمایهی گزافی را به ایجاد این شبکه نیابتی اختصاص داده است.
به عنوان مثال، حزبالله چیزی در حدود ۱۳۰ هزار موشک با بُرد و کالیبرهای مختلف، و ناوگانی از پهپادها را در اختیار دارد که مسلماً آن را بسیار قدرتمندتر از دولت لبنان میکند.
حوثیها نیز به برخی از فناوریهای موشکی مشابهی که ایران در حال حاضر از آنها استفاده میکند، دسترسی دارند؛ سوای اینکه این گروه هیچ تردیدی در استفاده از این تسلیحات علیه عربستانسعودی و امارات متحده عربی ندارند.
شبهنظامیان شیعه عراق نیز که برخیشان در نیروهای رسمی امنیتی خود عراق مستقر هستند، جزء اصلی نظام سیاسی عراق محسوب شده و تاکنون بیشمار حملات موشکی را علیه نیروهای امریکایی مستقر در این کشور انجام دادهاند.
نیروهای امریکایی در شرق روسیه نیز از این حملات مصون نبوده و نیستند.
با این اوصاف، آیا بمب هستهای تأثیر چندانی در بازدارندگی تهران ایجاد میکند؟
دوم آنکه یک سلاح هستهای، در واقع کمکی به قدرتبخشی تهران در منطقه نخواهد کرد. چرا که دستیافتن تهران به این تسلیحات (استفادهشان که دیگر بماند!) نتیجهاش یک اقدام نظامی فوری، آن هم از جانب قدرتهایی بسیار قویتر خواهد بود… و نتیجه غایی، چیزی جز تضعیف امنیت و تمامیت ارضی ایران نیست.
پیشرویِ ایران در امر هستهای، میتواند دیگر کشورهای منطقه را نیز وادار به توسعه برنامههای هستهایشان کند. کما اینکه محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان نیز، شرم نداشت از این که بگوید: اگر تهران تصمیم به ساخت سلاح هستهای بگیرد، عربستانسعودی نیز اقدامی مشابه را انجام خواهد داد.
در چنین شرایطی حتی در مورد رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز [که همیشه تأکید داشته که ترکیه مطلقاً دست به ساخت سلاح هستهای نخواهد زد] نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد.
آیا پیشرفت ایران در امر تسلیحات هستهای، به وضعیت امنیتی او در خاورمیانه کمکی خواهد کرد؟ و اگر نه، پس فایده این کار چیست؟
بایدن آخرین سخنان خود را با قطعیت بیشتری بیان نمود: «توافقی روی میز است که ایرانیها باید امضایش کنند. و اگر این کار را انجام ندهند! بگذارید دوباره بگویم… مطلقاً اجازه نخواهیم داد که این کشور به سلاح هستهای دست پیدا کند.»
طرفی که بله نگفته، ایران است
اینکه آیا این هم یکی از برنامههای بازی تهران است را تنها «زمان» است که مشخص میکند.
آخرین دیدگاه