دود گاز اشک آور به سمت جایگاه تریبون نماز آمد. دیگر قدرت نفس کشیدن نداشتیم. آقای هاشمی هم به سختی نفس میکشید و اشک از چشمانش میآمد. ما پشت سر آقای هاشمی ایستاده بودیم. آقای هاشمی میخواست هر طور شده حرفش را بزند. دستمالی را خیس کردیم و در اختیارش قرار دادیم تا ایشان بتوانند به سخنرانی خود ادامه دهند.
پست بعدی
دستور رییس جمهور برای اختصاص اعتبار ویژه به طرح «تجهیز و ایمنسازی اماکن آبی استانهای ساحلی»
ش جولای 16 , 2022
آخرین دیدگاه