آیت الله محمد سروش محلاتی بمناسبت شهادت حضرت صادق (ع) درحسینیه سراجان تهران با موضوع«امام صادق(ع) در مواجهه با بیدادگران دادگر نما» به ایراد سخنرانی پرداخته است.
به گزارش شفقنا، چکیده سخنرانی این استاد حوزه علمیه قم را در ادامه می خوانید:
مهم ترین موضوع در دوران ۳۴ ساله امامت امام صادق ع ، انتقال قدرت از امویان به عباسیان است . ۱۸ سال از این دوره مقارن با دولت پیش از انتقال و ۱۶ سال از آن مقارن با دولت جدید و انقلابی است .
منصور دوانیقی که پس از چندی ، قدرت را بدست گرفت پیوسته در اندیشه بود که چرا حکومت امویان فروریخت ؟ او این سوال را با یکی از سالخوردگان با تجربه از دودمان بنی امیه در میان نهاد و او پاسخ داد که :آنها بدلیل “دوری از اخبار ” و بی خبر ماندن از واقعیتها قدرت را از دست دادند : من تضییع الاخبار .
او به این نتیجه رسیده بود که ریخت و پاش درباریان مردم را بستوه آورده و به انقلاب وادار کرد .
منصور کار خود را با سخنرانیهای تند بر علیه حاکمان پیشین آغاز کرد و آنها را فرمانروایان ستمگری که دین را ابزار خود قرار داده و بیت المال را ارث خود میدانستند و قران را کنار نهادند معرفی میکرد : بعدا للقوم الظالمین الدین اتخدوا الکعبه عرضا و الفئ ارثا و جعلواالقران عضین و از این رو تلاش میکرد تا دولتی مردمی ، عدالتخواه و فسادستیز به نمایش گذارد .
در بالای منبر از خوف خدا و درد مردم چنان گریه میکرد که اشکهایش از محاسن سرازیر میشد : یبکی فیسرع علی لحیته حتی تکف
در اطاقی بسیار محقر و ساده زندگی میکرد که جز پلاسی در ان پهن نبود و لباس وصله دار به تن میکرد . و دولتمردانش را به اتهام کمترین سوء استفاده مالی برکنار نموده و اموالشان را مصادره میکرد . منشی اش را ۱۵ شلاق زد چرا که شلوار کتان به تن کرده و چنین کاری اسراف است ! منصور نسبت به فساد مالی کارگزارانش بشدت حساس بود .
منصور دوانیقی نسبت به گران شدن کالاهای مورد نیاز مردم بشدت حساس بود و روزانه لیست قیمت اجناس مهم را از شهرهای مختلف دریافت میکرد و علت کمترین تغییر را بررسی نموده و کارگزان را توبیخ می
نمود : کانت ولاه البرید یکتبون الیه کل یوم بسعر القمح و الحبوب و الادام و …..
ولی همه این امور صرفا جنبه ویترینی داشت و بخشی از حکومت او را نمایش می داد ، بخش دیگر لایه های مخفی مثل زندانها و شکنجه ها بود . او حاضر نبود نان مردم گران شود ولی جان مردم برایش ارزشی نداشت ، منتقدان را زندانی و معترضان را سر به نیست میکرد و …..
عباسیان با شعار الرضا من آل محمد حکومت اموی را ساقط کرده بودند و به مردم وعده دولتی به رهبری اهل بیت داده بودند ولی بلافاصله آن وعده ها و شعارها فراموش شد و اهل بیت را دشمنان خود دانستند و کمر به نابودی انان بستند . ولی امام صادق نه در دوره قیام و مبارزه ، آنان را تایید کرد و نه پس از رسیدن به قدرت ، حاضر به همراهی ایشان شد .
منصور که توقع نزدیکی حضرت بمنظور استفاده از نام امام را داشت ، به صراحت این خواسته را مطرح کرد که نزد ما بیا و نصیحتمان کن ! ولی پاسخ امام این بود که :
کسی که دنیا بخواهد تو را نصیحت نمی کند و کسی که آخرت بخواهد با تو هم صحبت نمی شود : من اراد الدنیا فلا ینصحک و من اراد الاخره فلا یصحبک
دولت منصور ، دوران تعارض است :
— تعارص شعارهای حق طلبانه دیروز و عملکرد فریب کارانه امروز ،
— تعارض ظاهرِ مقدس مابانه و باطنِ قدرت طلبانه ،
— تعارض فساد ستیزی اقتصادی و فساد پذیری سیاسی ،
— تعارض تظاهر به محبت اهل بیت و عناد با خاندان علی ع ،
— تعارض نمایش های دادگرانه و جنایت های بیدادگرانه .
در همین دوران است که حاکمان با شیوه های پلیسی جامعه را اداره میکنند و بدلیل وحشت از اعتراضات مردمی ، شبکه امنیتی خود را به همه جا نفوذ میدهند . منصور بعد از به قتل رساندن ابو مسلم خراسانی در سخنرانی اعلام کرد : هر مرتکب خطایی در پنهان شود من اطلاع پیدا میکنم و بشدت با او برخورد میکنم ، مبادا از فرمان من سرپیچی کنید : لاتخرجوا من انس الطاعه .. و لم یسر احد قط منکر الا ظهرت و ابداها الله لامامه .
قدرت طلبی منصور اقتضا میگرد پس از انقلاب ، همان همراهان دیروز (علویین) خود را در سیاهچال هایی حبس کند که روز را از شب تشخیص ندهند ، برخی از انها را با آوار کردن سقف زندان بکشد و عده ای دیگر در زندان جان دهند و پس از مرگ منصور و باز شدن در زندانها جنازه هایشان کشف شود !
در چنین شرایطی مواجهه امام صادق با این حاکمان ستمگر بسیار سخت و دشوار است . امام حاضر به تایید و همراهی آنان نیست و فشارها را برای این مقاومت منفی تحمل می کند و در عین حال شیعیان را از برخوردهای تند که هزینه های زیادی را بر جامعه شیعی تحمیل می کند برحذر می دارد . امام ، یاران خود را از همکاری با جائران حتی در ساختن مسجد منع می کرد : لا تعنهم علی بناء مسجد ، و به آنها اجازه نمی داد که به قضات حکومتی مراجعه کنند .
آخرین دیدگاه