علی محمد صابری، استاد دانشگاه فرهنگیان، گفت: خیلی از مسلمین طاعت دارند ولی اطاعت و ارادت از ولی خدا ندارند و حب سالکانه در آنان وجود ندارد. سنگ زیرین رابطه مرید و مراد، همین محبت و عشق است و به این محبت ایمان گفته میشود.
به گزارش «مبلغ»، علی محمد صابری، استاد دانشگاه فرهنگیان، در ادامه سلسله نشستهای تجلیات عرفان در ادبیات، هنر و فرهنگ با موضوع «مقام محبت در تصوف»، گفت: هر دینی لایههای مختلفی مانند شریعت، طریقت و حقیقت دارد. شریعت مقام عمل نیست و این اشتباه بزرگی است که حتی برخی از بزرگان مرتکب آن میشوند. پیامبر(ص) فرمودند: الشریعت اقوال و الطریقة افعال؛ شریعت مقام طاعت و عبادت است که در قول و گفتار پیامبر(ص) خلاصه میشود.
وی افزود: وقتی کسی شریعت در اسلام را میپذیرد، احکام و عبادات آن را میپذیرد ولی این سلوک حساب نمیشود، بلکه تمرین بندگی است چون طریقت مقدم بر شریعت است و روح و باطنی در عمل دارد، در قرآن هم فرموده است الذین آمنوا و بعد عملوا الصالحات یعنی اول ایمان و بعد عمل صالح است. طریقت، مقام اطاعت و تبعیت از قول خدا و ولی خداست. کسی که به مقام اطاعت در طریقت برسد به مقام بندگی رسیده و به این مقام طریقت، ایمان گویند در صورتی که پذیرش شریعت را اسلام میگویند.
نویسنده کتاب حدیث عشق و سلطان عشق، بیان کرد: ایمان یعنی علاقه و محبت فطری فرد حقیقتجو به مبدا الهی که در آن قرار بگیرد و دل بیقرار او به واسطه آن قرار بگیرد؛ یعنی ایمان مقام عشق و محبت است که به قول سهروردی تابشی از نور حقیقی است که به سمت حقیقت میرود و به مقام ایقان و یقین میرسد. حب و محبت با یک ارادت آغاز میشود و شرط اول سلوک در عرفان هم همین ارادت محبانه است. شور و شوق قلبی در دل سالک پدید میآید که از آن برای رسیدن به مقصود بهره میبرد.
نویسنده شرح و تفسیر سوره یوسف در ادامه اضافه کرد: خیلی از مسلمین طاعت دارند ولی اطاعت و ارادت از ولی خدا ندارند و حب سالکانه در آنان وجود ندارد. سنگ زیرین رابطه مرید و مراد، همین محبت و عشق است و به این محبت ایمان گفته میشود. روح در این عالم مانند ماهی است که از دریای حقیقت جدا شده و به خشکی افتاده و علاقه دارد دوباره وارد دریای حقیقت و در آن غرق شود.
صابری بیان کرد: مرحله بعد از ارادت، عنایت است، اینکه برخی با چند ولی از اولیاء بیعت کرده ولی با بعدیها بیعت نمیکنند باید با خدای خود خلوت کنند که چرا از محبت خدا جدا شدهاند، در قرآن کریم فرموده است: رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. خدایا بعد از اینکه ما هدایت شدیم دوباره دلهای ما را گمراه نکنی. خدایا من طاعت و اطاعت داشتم ولی چرا عنایت نشد. ارادت، میوه محبت است. پس حقیقت عمل و سلوک، طریقت است برخلاف تصور برخی استادان که آن را شریعت میدانند.
عمل صحیح عمل در طریق حق است
استاد دانشگاه فرهنگیان تصریح کرد: عمل محبانه یعنی باید برای وصول به حق توجه عاشقانه وجود داشته باشد، البته انسان باید با عقل عاقبتاندیش حق را تشخیص دهد و بعد سلوک کند. عمل در طریق حق، حق است و عملی که در طریق حق نباشد حق نیست، معاویه کیسه کیسه به مردم پول میداد ولی عملش، عمل حق نبود یعنی جد و جهد باید در راه حق و حقیقت باشد. مولوی در داستان شیر و نخجیران گفته است عملی صحیح است که در طریق حق باشد.
وی اضافه کرد: در تصوف، حقیقت عمل، توجه به مولا و حق است، حال اگر در عملی مثلا به دنیا توجه داشته باشیم در فلسفه گویند قصد زائدی بر ذات دارد پس این فرد عاشق نیست. ما هر عملی انجام دهیم مانند کودکی است که بازیچه دنیای خود شده است؛ خدا طاعات و عبادات ما را نمیخرد بلکه خدا اطاعت و تبعیت در عمل را میخرد. طاعت را ابن ملجم هم داشت، مگر او با پیامبر(ص) بیعت نکرده بود ولی این افراد دجالان تاریخ هستند که مشغول بازی دنیا هستند و حقیقت عمل از جنس معنا در باطن عمل و آن عشق است. این محبت، نخ نامرئی دارد به نام ولایت که سالک را متوجه مبدا میکند و تا به عالم لامکان میبرد.
صابری با بیان اینکه عمل،خاستگاه و هدفی دارد، ادامه داد: مولوی در قصه بناکردن مسجدالاقصی توسط سلیمان آورده است آدمی در دنیا مانند دیوی است که شهوات او را به زنجیر کشیده است. ما هم دنیای خود را با این توهمات و شهوات ساختهایم؛ زنجیر شهوات گاهی از جنس حیرت و گاهی ترس است که آدمی را به پناهگاه میکشاند، در دنیا با این غفلتها زندگی میکنیم. بنابراین اگر روح عمل نباشد خود عمل فایده ندارد. قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ. مولوی در این قصه گفته برخی با عشق و ارادت در کنار سلیمان مسجدالاقصی را بنا کردند ولی برخی یا از روی ترس و یا برای گرفتن مزد کار میکردند.
بیعت با ولایت؛ دشوارترین آزمایش الهی
استاد دانشگاه فرهگیان با بیان اینکه یکی از آزمایشات دشوار الهی بیعت با ولی حق در هر زمان است، اظهار کرد: در روایت بیان شده که دو تن از صحابه پیامبر(ص) در دوره ایشان بیعت کرده و جزء یاران پیامبر(ص) بودند ولی بعد از سقیفه با ابوبکر بیعت کردند، یکی از اینها چند ماه بعد نزد امام علی(ع) در نخلستان مدینه رفت و دید امام مشغول زراعت است و امام از او پرسید چه شد یاد ما کردی و آن شخص گفت محبت و علاقه به شما سبب شد تا اینجا بیایم و امام خطاب به او فرمودند اگر به ما محبت و علاقه داشتی چرا کنار کشیدی و با ما بیعت نکردی. پس عشق و علاقه با عمل باید همراه باشد.
2323
آخرین دیدگاه