باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: ماجرای رکود حزب و فعالیت حزبی در ایران گره های کور مشخص و باز شده دارد، اما با وجود این، گویی علل آن ریشهای هستند.
فعالیت حزبی در ایران نشان میدهد که این مسئله اساسی از مشروطه تاکنون، موفقیتی در عملی کردن اهداف خود نداشته است.
این عدم موفقیت دلایل گوناگون تاریخی، فرهنگی، سیاسی داشته که یکی از تأثیر گذارترین این عوامل این است که فعالان سیاسی ما نمیتوانند بپذیرند، بطور جدی در قالب گروهها و احزاب سیاسی برای رسیدن به قدرت و ساخت تشکل های سیاسی کوشش کنند.
این همان نکته ای است که برخلاف تعاریف موجود از حزب و فعالیت حزبی به آن عمل میشود. حزب به گروهی از شهروندان گفته میشود که دارای اهداف سیاسی مشترک بوده و برای رسیدن به آن برنامههای رهبری و کادر حزب را که اکثرا بر اساس اساسنامه حزبی است، را اجرا مینمایند.
حسن بیادی، دبیرکل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی در این باره میگوید « در کشور ما برای استقرار سیستم مدیریت یکپارچه و شکل گیری حداقلی احزاب فراگیر و موثر، آئین نامه و قوانین لازم موجود و کافی است اما اراده جمعی بهمنظور تحقق این اهداف وجود نداشته و این اراده ها تنها در حدواندازه حرف بروز می کنند. در بحث ضرورت احیا و یا ایجاد احزاب قوی در ایران، فعالان سیاسی «راست میگویند ولی چپ میزنند» و هرکس که مسئولیت میپذیرد، بر خلاف اهداف گروهی احزاب فعالیت کرده و حتی به آن افتخار هم می کنند.»
بیشتر بخوانید:
شکل گیری احزاب ایرانی در اواخر قاجاریه، با آشنایی برخی رجال سیاسی و روشنفکران با فرهنگ ودموکراسی غربی همزمان شد. اما مردم ایران هنوز با علل و اهمیت وجود احزاب غریبه بودند. بنابراین احزاب ایرانی از زمان شکل گیری تاکنون با این مشکل اساسی مواجه بودند که پیوندهای واقعی با مردم و خواستههای آنان نداشتند. براین اساس مردم ایران هیچگاه نتوانستند با مسئله احزاب کنار بیایند.
مهدی کوشکی، تحلیلگر مسائل سیاسی چندی پیش در این مورد گفته بود « هیچ اشکالی متوجه ما نیست، زیرا زمینهها و زیرساختهای دینی داریم و این زیر ساختهای فکری دینی با این سه زمینه غربی سازگار نیست و به همین خاطر تحزب در ایران شکل نمیگیرد. در واقع احزاب ایران مانند گیاهانی هستند که در زمینی نامناسب کاشته شدهاند و با ریشههای غربی در ایران پا نمیگیرند.»
به گفته بیادی، ریشه این مشکلات از الگو برداری اشتباه ایرانیان از غرب برای فعالیت حزبی و در نتیجه آن عدم پیوند طبقات گوناگون اجتماعی و فعالان سیاسی ناشی میشود. هرکدام از احزاب در کشورهای غربی به طبقه ای از مردم متکی هستند و اقشار مختلفی را نمایندگی می کنند. با این حال در ایران احزاب به مردم وابستگی نداشته و جامعه نسبت به آنها بی اطلاع بوده، در نتیجه اساس رقابت آنها جناحی است.»
این بی اطلاعی مردم و جدا افتادگی با روشنفکران از سویی دیگر باعث شد تا فعالیت حزبی در ایران درگیر دور باطلی از جناح بازی و حزب بازی هایی شود که تا امروز نیز ادامه داشته است. از این رو می توان گفت با توجه به غربی بودن حزب و فعالیت حزبی، نه تنها مردم نسبت به جایگاه احزاب و گروههای سیاسی در بهبود ساختار سیاسی کشور بیاطلاع بودند، بلکه حتی بسیاری از نخبگان سیاسی نیز نسبت به تأثیر احزاب در پیشرفت کشور دچار تردید شده و برنامه های شخصی خود را به فعالیت در حزب ترجیح می دادند. این دلایل هنوز هم در بخشهایی از جامعه وجود دارد و هماکنون نیز بخشی از بدبینیها و ذهنیتهای نامطلوب نسبت به احزاب سیاسی، از همین شک و تردیدها ناشی میشود.
بنابراین این عدم پیوست فرهنگی احزاب با جامعه ایرانی و عدم اطلاع مردم از روند فعالیت آنها به معضلی تبدیل شده که تاکنون ادامه دارد. حالا اگر نخبگان سیاسی بخواهند به صورتی جدی به مسئله فعالیت حزبی ورود کنند، می بایست از جناح بازی و فعالیت های کوتاه مدت شب انتخاباتی دست کشیده و با پیگیری اهداف بلندمدت یعنی توسعه سیاسی و فرهنگی در جامعه به ساخت ساختاری قوی کمک کنند.
۲۱۲۱۹
آخرین دیدگاه