یاد آوری یک نکته: برخی آخرین فیلم فرهادی را گدایی برای جایزه عنوان کردهاند. تلخند روزگار اینست که خود این افراد از زمره کسانی هستند که با یک توبهنامه ۴۰ سال است سر دیگ سینمای ایران پلاس هستند و جایزهبگیر محسوب میشوند.
دهمین فیلم فرهادی در کنار انگارهنمایی و نمادگرایی ظریف، تکنیکیترین فیلم اوست. او گاهی قواعد ژانر را رعایت نمیکند از اینرو تکههایی از پازل اصلی از بیننده مخفی میشود، یک روایت درهمتنیده که با هر دروغ و فریبی از سوی رحیم و رئیس زندان بزرگتر میشود.
برخلاف دیگر فیلمهای «فرهادی» در نهایت قهرمان را با قلبمان همراهی نمیکنیم. اما اگر دلایل منطقی و عقلی را در اولویت قرار دهیم آن وقت حتما قهرمان برایمان فیلمی ششدانگ جلوهگری خواهد کرد.
رحیم به عنوان یک زندانی آدم خوبی است. شر هم باشد اما لطیف است چون بستگانش را واقعا دوست دارد. دو روز مرخصی میگیرد تا طلبش را بدهد. هیچ برنامهای هم برای تهیه این پول ندارد. دوست رحیم یک کیف پیدا می کند که ظاهرا ۱۷ سکه طلا داخل آن است. با یک حساب سرانگشتی رحیم در مییابد این سکهها بدهیاش را پر نمیکند. خب چه تصمیمی بهتر از اینکه در شبکه اجتماعی اعلام کند که این سکهها را پیدا کرده و یک شبه به یک مصلح خیرخواه تبدیل شود و علیرغم نیاز شدید حاضر نباشد کرامت انسانی اش را از دست بدهد!
«قهرمان» مهمترین فیلم اصغر فرهادی با توجه به تجربه تئاتری اوست. سینماگری که تجربه کلان تئاتر داشته باشد اگر دست به قلم هم باشد (برای فرهادی اینگونه است) احتمالا این توانایی را دارد که آدمهای فیلماش را در یک دنیای واقعی تعریف کند. او در «قهرمان» چندین پرسش اخلاقی مطرح کرده که عمدهترین آنها هزینه کردن آبرو در ازای آزادی است. به زعم «فرهادی» شهرهشدن در کمتر از ۱۵ دقیقه به لطف شبکههای اجتماعی یک هزینه است تا یک هدیه!
رحیم نقش بازی میکند و هیچ ابایی ندارد که روزی هویت اصلیاش فاش شود. چون هزینه میدهد تا از زندان خلاص شود. «رحیم» با بازی «امیر جدیدی» یک زندگی رو به زوال دارد. نقاب انسان دوستانهای که در شبکههای اجتماعی بر صورت اوست در دنیای واقعی جز شر بیآزار نیست. همه داستانکها خالق ملودرامهای پیچیدهای است که فرهادی یا همان پشتوانه تئاتری، در «قهرمان» از پس روایتش برآمده است. یک روایت واقعگرا در باره راستگویی، هرینه آزادی و بهایی که شاید بدست آوردنش حرف و حدیث هم دارد.
با اینهمه شاید آن سوسپانسی که در فیلمهای «جدایی» و «فروشنده» در مجموعه داستانکها بود در قهرمان کم رمقتر است. و بازهم شاید دلیل آن یکی دو پراکندگی در روایت باشد. همین اتفاق باعث شده خلوص عرفانی آدمهای فیلم های قبلی او در «قهرمان» کمتر به چشم بیاید.
نکته: سینمای فرهادی یک سینمای قصهگو است. فیلمسازان قصهگو مانند فللینی نه اغراق دارند و نه آنچنان در پی تکان دادن قواعد ژانر هستند.
برخی آخرین فیلم او را گدایی برای جایزه عنوان کردهاند. جدا از اینکه خود این افراد از زمره کسانی هستند که با یک توبهنامه ۴۰ سال است سر دیگ سینمای ایران پلاس هستند و جایزه بگیر محسوب میشوند.
آخرین دیدگاه