مهر نوشت: پس از رهبر انقلاب و تیمسار صیاد شیرازی، تیمسار روحالدین ابوطالبی سومیننفری بود که از این دستور خبردار میشد؛ عبور هواپیمای فانتوم ایرانی با سرعت صوت از روی ناو هواپیمابر آمریکا!
در هفتمینقسمت از پرونده «پهلوان محمود اسکندری؛ قهرمانی که باید از نو شناخت» ادامه میزگردی است که با دوتن از همرزمان این خلبان جنگ یعنی اسماعیل امیدی و روحالدین ابوطالبی داشتیم.
بخشی از این میزگرد را بخوانید.
* آقای امیدی، شما با F5، هم لو لِول میرفتید؟
ابوطالبی: (میخندد) F5 که از اففور راحتتر است. بچهها همه لو لول میرفتند؛ هر که بمباران میکرد.
* در F14 که فکر نمیکنم لو لول رفته باشید…نه؟
ابوطالبی: چرا؟ مواقعی پیش میآمد که لو لول برویم.
* شما که رهگیر بودید. همیشه باید بالا بوده باشید!
ابوطالبی: (میخندد) نه. من ۱۰ پایی آب هم پریدهام.
امیدی: نه. (F14 ها هم) میرفتند.
ابوطالبی: میرفتیم درگیر میشدیم اما برای اینکه رادار آنطرف ما را نگیرد، پایین میرفتیم. مثلاً در شب با ۲ هزار پا ارتفاع میرفتیم که برای شب ارتفاع بالایی نیست. میشود حدود ۷۰۰ متر [به امیدی] هان؟
امیدی: بله. تقسیم بر سهاش کنید!
ابوطالبی: ۷۰۰ متر، شب، سوپرسونیک روی دریا؛ ارتفاع پایینی است. ولی خدا میداند من در مِه، ۵۰ پا هم پریدهام. که پایینتر از آن، ممکن است آلتیتییو اِرور بدهد. همایون حکمتی را که زده بودند، من در ارتفاع پایین تا نزدیک مرز عربستان رفتم. حکمتی را F15 های عربستان زدند. یکبار هم در شب یکهواپیمای عراقی را زدم که با همکاری ناو هواپیمابر آمریکا پرواز میکرد. من ۳۰۰ پا ارتفاع داشتم، او ۷۰۰ پا. میآمدند بالای ناوهای آمریکا و آمریکاییها هم به آنها سیگنال میدادند.
امیدی: اگر یادت باشد، نمیشد به ۶۰ مایلی ناو نزدیک شد. از معدودکسانی که توانستند نزدیک ناو شوند، یکی سروان ابراهیم رسولزاده بود که من کابین عقبش بودم. تا ۲۵ مایلیاش رفت که ناو گفت پیکآپ و شات.دانات کردیم. همه هواپیماها را نرسیده به ۴۰ مایلی پیکآپ میکردند. باید اینقدر پایین میرفتیم تا رادار ما را نبیند.
ابوطالبی: یکبار در مرحلهای از همینمانور که منطقهاش در کراچی بود، دوباره قرار بر پیدا کردن و زدن صوری ناو بود. ما یک هواپیمای مسافربری پیدا کردیم و چسبیدیم زیرش. این هواپیما به پاکستان و بعد هند میرفت. وقتی دیدیم کراچی زیر پایمان است، شیرجه زدیم و رفتیم پایین. آنقدر سریع پایین رفتیم که رادار ناو ما را نگرفت. روی شهر کراچی بهسمت دریا گشتیم، دیدیم میشود ناو را از فاصله ۱۰ مایلی دید. وقتی داشتیم نزدیکش میشدیم در رادیو خواهش کرد «هواپیمایی که داری نزدیک میشوی، لطفاً نیا! ما اکتیویتیِ پرواز داریم.» بههمینخاطر زدن آن ناو در مانور به اسم ما ثبت شد.
یکبار هم وقتی فرمانده پایگاه بوشهر بودم، خدا رحمت کند صیاد شیرازی را، آمد و در دفترم نشست و گفت آقای ابوطالبی «میخواهم دستوری را به شما ابلاغ کنم.» گفتم «بفرمائید تیمسار! چه دستوری؟» گفت «شما نفر سومی هستی که از این دستور مطلع میشوی.» یعنی مستقیم آقای خامنهای به او گفته بود و او هم بهعنوان نفر دوم آمده بود به من که نفر سوم بودم دستور را ابلاغ کند. به من گفت «یکهواپیما زین کنید و از روی سطح ناو هواپیمابر آمریکا با سرعت صوت عبور کنید.»
* این ماجرا برای بعد جنگ است؟
ابوطالبی: بله. قرار هم نبود از سلاح یا بمب استفاده کنیم.
* با F14؟ خودتان؟
ابوطالبی: نه. نگفت با F14. با اففور باید میرفتیم. چون هوایپمای خوب برای این کار، اففور است. هواپیمای F14، اینترسِپتور (Interceptor) [رهگیر] است. برای این عملیات مزینی ندارد. البته میتواند با سرعت زیاد برود ولی فرقی با اففور ندارد. جز اینکه اففور کوچکتر است و دیرتر در رادار دیده میشود.
* من فکر میکردم F14 قدرت مانور بیشتری نسبت به F4 دارد و فانتوم، سنگینتر از تامکت است.
ابوطالبی: بله. قدرت مانورش خیلی بیشتر از اففور است؛ در یکگردش اففور را میگیرد. اما اففور جُسّه کوچکتری دارد و از دور، دیرتر در رادار دیده میشود. یعنی رادار F14 را زودتر میگیرد.
امیدی: سطح مقطع F14 بیشتر است. بهخاطر همین راحتتر توسط رادار دیده میشود.
ابوطالبی: در هرصورت صیاد شیرازی دستور را ابلاغ کرد. گفتم الان یکاففور برمیدارم و میروم. من آن موقع، هم با اففور میپریدم هم F14. گفت «خودت میخواهی بروی؟» گفتم «بله دیگر!» گفت «نه بابا میزننات! مساله سیاسی و پیچیده میشود. یکخلبان معمولی بفرست!» گفتم باشد، انشاالله که او را نمیزنند. (مجید) علیدادی را صدا کردم.
امیدی: [میخندد] چه کسی را هم…
ابوطالبی: جاسم صدایش میکردم. همیشه پیشنهاد پرواز داشت.
امیدی: بله. همیشه میگفت «من!»
ابوطالبی: در دوران فرماندهیام، در نبرد در منطقه فاو، روزی ۶۰ بمباران را با بچههای خلبان منیج (مدیریت) میکردم؛ بدون اینکه یککلمه در رادیو کلیک کنند. میرفتند بمباران میکردند و برمیگشتند.
امیدی: بدون یککلمه حرف!
ابوطالبی: بههرصورت، مجید علیدادی را فرستادم که با سرعت صوت از روی ناو هواپیمابر رد شد. چون میخواستم اطلاعات تاکتیکیام را به او منتقل کنم، گفتم «مجید از روی ناو که رد شدی، تا ۸ مایل ۱۰ مایل مستقیم برو! اصلاً هواپیما را کج نکن چون تو را میزنند. ناوچههای اطرافش میزندنت!» میدانید که اطراف ناو، هفتهشت ناوچه هست که موشکانداز هستند و نمیگذارند کسی وارد رینگ و محدوده آن ناو بشود. اگر شما وارد آن محدوده بشوید، یعنی ناو را زدهاید. این اففوری که من فرستادم، اگر ۸ بمب ۲۵۰ پوندی داشت و آنها را در سینه ناو رها کرده بود، کمر آن ناو را میشکست. درهرصورت، رفت و ۱۰ مایلِ مستقیم را هم طی کرد. بعد طبق بریف قرار شد وقتی جزیره خارک را دید، به راست، بهسمت باند پایگاه بوشهر بگردد تا در راستای فرود قرار بگیرد.
۵۸۵۸
آخرین دیدگاه