مصطفی انتظاری هروی / مدرس علوم سیاسی دانشگاه
24 سال پیش در روز دوم خرداد 1376 پیروزی پیش بینی نشده سید محمد خاتمی بر اکبر ناطق نوری، جریان شناسی سیاسی در ایران را دستخوش تغییر کرد. اما چرا دیگر این روز اهمیت سابق را ندارد؟
در روز دوم خرداد سال 1376 سید محمد خاتمی وزیر مستعفی دولت هاشمی که در کنج کتابخانه ملی ایران نشسته بود، شگفتی ساز شد. او که بعدها گفته شد حتی خودش هم آماده پیروزی در انتخابات نبود، توانست رئیس قدرتمند مجلس را شکست دهد. کسی که گفته می شد می خواهد تداوم بخش دولت مرحوم هاشمی باشد.
اما پیروزی اصلاح طلبان در روز دوم خرداد نه به دلیل پیروزی خاتمی، بلکه به خاطر شکل گرفتن جریانی در کشور در تاریخ ماندگار شد که بعدها از دل چپ سنتی یا چپ خط امامی در دهه شصت بیرون آمد و تحت عنوان جریان اصلاح طلب تا دو دهه بعد موفق شد در سپهر سیاست ایران ماندگار شود.
امروز اما درحالی بار دیگر سخن از دوم خرداد به میان می آید که دیگر نه نشانی از سید محمد خاتمی و تَکرارهای او باقی مانده و نه کسی حوصله به یاد آوردن دوم خرداد را دارد. شاید به این دلیل که دوگانه «اصلاح طلب / محافظه کار» که در دهه نود به «اصلاح طلب / اصولگرا» تغییر نام پیدا کرد، به سرنوشت «راست و چپ» دهه شصت دچار شده است و دیگر صورتبندی دقیقی برای توصیف شرایط سیاسی کشور نیست.
این موضوع را در دی ماه 1396 معترضان به عملکرد دولت روحانی در خیابان فریاد زدند، آن زمان که می گفتند «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا».
چند اتفاق باعث شد تا این جریان شناسی سیاسی دچار تحول شود. یکی اینکه جریان اصلاح طلب در مقاطعی از تاریخ سیاسی کشور که اوج آن در سالهای 78 و 88 بود، دچار رادیکالیسمی شد که فاصله جریان اصلاحات را از مرکزیت قدرت سیاسی زیاد کرد و دیگری آنکه پدیده ای به نام محمود احمدی نژاد در کشور شکل گرفت که خود، تبدیل به جریان سومی شد و جریان اصولگرایی را دچار استحاله کرد.
برای همین است که امروز چهره های برجسته راست گرا مانند ناطق نوری و لاریجانی به اصلاح طلبان نزدیک شده اند و چهره های مشهور اصلاح طلب، خارج از کشور در نقش اپوزسیون ایفای نقش می کنند و سران اصلاحات هم یا ممنوع التصویر هستند و یا در حصر به سر می برند.
در شرایط فعلی، دیگر دوگانه اصلاح طلبی و اصولگرایی توصیف کننده شرایط کشور نیست. چپ های غیرمذهبی در خارج از کشور متحد محمود احمدی نژادی شده اند که به ظاهر راستگرا به شمار می رود و لیبرالها به سمت راستگرایان سنتی گرایش پیدا کرده اند که زمانی جناح بازار توصیف می شدند.
اصلاح طلبان باید پایان خود را بپذیرند و آماده شکل گیری صف آرایی های سیاسی تازه باشند. آنها نیاز به نامی جدید و شعارهایی جذاب تر دارند
امروز پس از 24 سال باید به صورتبندی تازه ای برای توصیف فضای سیاسی کشور فکر کرد و اصلاحات را در معنایی وسیع تر از آنچه در سالهای اخیر به ماندن در قدرت تعبیر می شد، فهمید. زمانی سعید حجاریان از چهره های نام آشنای اصلاح طلب شعار «اصلاحات مُرد، زنده باد اصلاحات» سر می داد اما شاید امروز این شعار دیگر نتواند واقعیتها را به خوبی به تصویر بکشد و بدنه اصلاح طلب را راضی کند که به نفع این جریان وارد عرصه انتخابات شود.
در اینکه اصلاحات مُرده، شاید تردیدی نباشد اما اینکه جایگزین آن، بار دیگر شعار زنده باد اصلاحات باشد، پرسشی است که پاسخ بسیاری از اصلاح طلبان سابق به آن مثبت نیست.
هرچند برخی چهره های اصلاح طلب، نیای اصلاح طلبی را به امیرکبیر و مصدق و چهره هایی دیگر در تاریخ معاصر کشور متسل می کنند و شجره نامه ای بلندبالا برایش می نویسند، اما واقعیت این است که اصلاح طلبی در ایران در معنای جریان شناسی حزبی – سیاسی بیشتر از 24 سال عمر ندارد و این جوان این روزها توان کافی برای برخاستن به عنوان یک جریان ریشه دار در فضای سیاسی ایران را ندارد.
شاید به همین دلیل است که به دنبال یار کمکی از این سو و آنسو می گردد، اما به نظر نمی رسد این چهره های قرضی، بتواند به جان گرفتن اصلاحات کمک کند. اصلاح طلبان باید پایان خود را بپذیرند و آماده شکل گیری صف آرایی های سیاسی تازه باشند. آنها نیاز به نامی جدید و شعارهایی جذاب تر دارند. آینده ایران نه اسم، رسم سیاسی را به یاد می آورد. این رسم می تواند همچنان اصلاح طلبانه باشد، اما برند اصلاح طلبی برای فعالیت سیاسی دیگر چندان راهگشا و جذاب نیست و باید منتظر بود که در عصر جدید سیاسی که از سال 1400 و در قرنی نو رقم می خورد، برندهای سیاسی تازه از خاکستر اصلاح طلبی و اصولگرایی برخیزند. برندهایی که شاید توصیفی واقعی تر از فضای سیاسی کشور به دست بدهند.
آخرین دیدگاه