کیم کی دوک فیلمساز کرهای، مشهورترین کارگردانی که بر اثر کرونا درگذشته است.
سال 1990، کیم کی دوک 30ساله، که مدتها بود برای سرگرمی نقاشی میکشید، وارد پاریس شد و بهمدت 2سال در خیابانهای شهر نقاشیهایش را میفروخت. به نوشته دارسی پاکوئت، نویسنده کتاب «سینمای نو کره؛ شکستن امواج»، در همین دوران بود که برای نخستین بار پایش را در سینما گذاشت.
در بازگشت به کره برنده یک مسابقه فیلمنامهنویسی دولتی شد و نخستین فیلمش ـ «کرکودیل» (1996) ـ را ساخت که از نظر کارگردانی خامدستانه ولی از نظر بصری فیلمی خلاقانه درباره مردی بود که جنازههای افراد خودکشیکرده را از رودخانه «هان» در سئول صید میکند و آنها را برای باجگیری نگه میدارد.
در کارهای اولیهاش مثل «حیوانات وحشی» (1997) و «مسافرخانه قفس پرنده» (1998) روی شخصیتهایی حاشیهای در پایان نردبان اجتماع همچون دلالان محبت، خلافکاران خردهپا و فواحش تمرکز کرد. روایتهای کیم که آغشته به خشونت شدید و امیال جنسی متجاوزانه هستند، احساس غریزی به بیرحمی و کشمکش طبقاتی را نشان میدهد. بعضی از بهترین کارهای او در سالهای آغاز به کارش جنجالبرانگیز شد. برای نمونه، صحنهای هولناک از قلابهای ماهیگیری در فیلم «جزیره» (2000) باعث غش کردن روزنامهنگاری ایتالیایی در نمایش رسمی فیلم در جشنواره فیلم ونیز شد. در این دوره در فیلمهای کیم صحنهها یا موضوعاتی وجود داشت که مناقشهبرانگیز بود تا اینکه در سال2003 به ساخت فیلمهایی کمتر جنجالی گرایش پیدا کرد که مضمونشان رستگاری و بخشش بود. «بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار» (2003) مراحل مختلف زندگی یک راهب بودایی را در دریاچهای دورافتاده به تصویر میکشید. شاید بتوان گفت طبیعت در این فیلم نقش اصلی را بر عهده دارد و امتزاج روایت فیلم با طبیعت آن را به اثری برآمده از آموزههای اصیل بودایی بدل کرده است. اما آنچه تحسین منتقدان را، چه در نمایش نخستش در جشنواره بینالمللی فیلم لوکارنو و چه در نمایشهای بعدی در کشورهای مختلف، موجب شد، مهارت و استادی کیم در خلاقیت تصویری و پیشبرد داستان با حداقل دیالوگ بود. نکته جالب درباره این فیلم موفقیت تجاری آن در کشورهای آلمان، اسپانیا، آمریکا و… است که نشان میدهد حتی تماشاگرانی که با فیلمهای کمدیالوگ و کند ارتباط برقرار نمیکنند، به «بهار، تابستان، … » علاقهمند شدند و این فیلم طی سالیان به یکی از معروفترین فیلمهای موج نو سینمای کره تبدیل شده است. در واقع، تا آخرین فیلمی که کیم ساخت، «بهار، تابستان، … » از نظر بسیاری از تماشاگران و حتی منتقدان بهترین اثر او باقی ماند و دیگر هرگز نتوانست در سایر آثارش به کیفیت مینیمالیستی و عمیقی که در این فیلم رسیده بود، دست پیدا کند. کیم در سال2004 دو فیلم ساخت که هردو در مدت زمان تقریبا 2هفته با حداقل بودجه فیلمبرداری شدند و هزینه تولیدشان تقریبا بهطور کامل از طریق پیشفروش آنها به کشورهای خارجی تأمین شد. «دختر سامریایی» خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین را برای کیم به ارمغان آورد و با اینکه در کشور خودش چندان از آن استقبال نشد، اما در اکران بینالمللی توانست به موفقیت برسد. فیلم بعدی او «خانه خالی» (3-Iron) بود که در کره تقریبا 240هزار دلار فروش داشت اما در اکران جهانی استقبال بهتری از آن شد و بیش از 3میلیون دلار فروش کرد. سکوت در فیلم خانه خالی نقشی مؤثر در شکل دادن به حال و هوای استعلایی فیلم دارد. فیلم داستانی ساده و باز هم کمدیالوگ دارد و به نقد ایده مالکیت، چه در بُعد معنوی و چه در بُعد طبقاتی ـ اجتماعی، میپردازد. خانه خالی امکان تفاسیر و خوانشهای متفاوتی به مخاطبانش میدهد که همین امر باعث محبوبیت این فیلم شده است. از دیگر فیلمهای موفق کیم در سطح جهانی میتوان به «آریرانگ» (2011)، «پیتا» (2012) و «رور در رو» (2014) اشاره کرد که جوایزی را برای او به همراه داشتند. در این میان، پیتا با داستان خاص و خشونت مألوف کیم که در آثارش به چشم میخورد، توانست شیر طلایی شصت و نهمین دوره جشنواره فیلم ونیز را بهدست آورد. از سوی دیگر، این فیلم را باید یکی از موفقترین فیلمهای کیم از نظر اقتصادی دانست؛ البته صحنههایی در آن وجود دارد که خوشایند هر بینندهای نیست.
افتخارات جشنوارهای کیم و موفقیتهای او در خارج از کشورش، او را به نامی پرآوازه در کره تبدیل کرده بود؛ با وجود این، آثار وی نتوانستند در کره به موفقیت تجاری برسند. کیم رابطه خوبی با رسانهها و تماشاگران کشورش نداشت. در سال2006، او با ابراز تأسف از بیعلاقگی تماشاگران کرهای به سینمای هنری، قول داد اگر فیلم «زمان» نتواند 300هزار بلیت بفروشد، دیگر فیلمهایش را در داخل کشور اکران نکند. «زمان» در نهایت تنها 28هزار بلیت فروخت و کیم هم از تهدیدش کوتاه آمد، اما همین ماجرا میتواند میزان محبوبیت فیلمهای او را در سرزمین مادریاش نشان دهد.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه