تحلیلگر مسائل اجتماعی نوشت: پس از درگذشت استاد محمدرضا شجریان، وجهی از رفتار سیاسی او برجستهتر شده است. این رفتار بازتاب همان ویژگیهای اخلاقی است و هیچ کدام از این ویژگیها محل درآمد و دکان برای او نبود.
عباس عبدی در یادداشتی درباره استاد محمدرضا شجریان نوشت: بدون شک درگذشت استاد محمدرضا شجریان در میان علاقهمندان کثیر ایشان بازتاب گستردهای داشت و بهطور قطع اگر کرونا نبود شاهد یک تشییع جنازه تاریخی از پیکر ایشان میبودیم. چرا شجریان انسان بزرگ و محبوبی بود؟ چندی پیش فرصتی پیش آمد تا با برخی دوستانی که از نزدیک با ایشان مراوده داشتند و نیز پیگیر وضعیت موسیقی کشور بودند گپ و گفتی داشته باشم. در این یادداشت میکوشم که بهطور خلاصه عناوینی کلی از پاسخ به این پرسش را که محصول برداشتم از آن گفتوگوست را تقدیم کنم.
موسیقی
پیش از هر چیز جایگاه برتر هنری اوست که شجریان را مهم کرده است. ما مصرفکننده موسیقی هستیم، همچنان که شعر و ادبیات را نیز مصرف میکنیم، بنابراین به لحاظ تخصصی در این زمینه حرفی برای گفتن ندارم، جز نقل قول استاد شفیعیکدکنی که جایگاه شجریان در موسیقی ایران را همتراز با جایگاه حافظ در شعر توصیف میکند، بنابراین پس از این توصیف دیگر نکتهای برای اظهارنظر نمیماند.
هر چند این وجه استاد شجریان بسیار برجسته است، ولی به گمانم گستردگی محبوبیت ایشان علل دیگری دارد که مکمل هنری او شدند و چنین سرمایه انسانی را فراهم کردند و اگر این ویژگیها نبودند شاید به جایگاه هنری ایشان لطمهای وارد نمیشد ولی قطعا چنین اثرگذاری و محبوبیتی هم نمیداشتند. برخی نیز اعتقاد دارند بدون این ویژگیها ارتقای سطح هنری نیز ناممکن میشود.
فروتن و مغرور
شاید تعجب کنید که چگونه این دو ویژگی متضاد میتواند در یک فرد جمع شود. بیشتر افراد هر دو ویژگی را دارند، فقط محل بروز آن فرق میکند. فروتن در برابر مردم و زیردست و مغرور (دارای عزت نفس) در برابر صاحبان قدرت و ثروت. این دو ویژگی متضاد در چنین حالتی دو روی یک سکه است و این دو ویژگی نزد برخی افراد معکوس است که در برابر صاحبان ثروت و قدرت، متواضع یا بهتر بگوییم ذلیل هستند و در برابر مردم و زیردست مغرور و نخوتآمیز رفتار میکنند. اگر کسی در هر رشته هنری یا علمی یا ورزشی و… خود بتواند تا جایگاه شجریان در موسیقی راه پیدا کند، یا به تعبیر استاد کدکنی جایگاه مشابه جایگاه حافظ در شعر را پیدا کند، در برابر دیگران چه رفتار نخوتآمیزی خواهد داشت؟ شواهد فراوانی در افتادگی و فروتنی استاد در برابر مردم و زیردستان وجود دارد. از عدم ترک کنسرتهایش پس از پایان آن و گفتوگو و خوش و بش با مردم میتوان شاهد آورد تا حضور در مراسم بزرگداشت ملا کمالخان هوتی هنرمند بلوچ در حیات او و ایراد سخنرانی، تا برخوردهای احترامآمیز کامل با شاگردان و زیردستان.
رعایت اخلاق
استاد در گفتار و رفتار و معیارهای اخلاقی همه چیز را رعایت میکرد. به شدت نسبت به حفظ آبرو و حیثیت افراد مقید و ملتزم بود. آقای محسن گودرزی تعریف میکرد که در کلاس آواز او حضور داشت و نکات بسیار مهمی را از خلال نقد آوازهای شاگردانش متذکر میشد. او سوال میکند که چرا این کلاسها را ضبط نمیکنید تا به عنوان متون آموزشی ماندگار شود؟ پاسخ میدهد که هر کدام از این شاگردان در آینده برای خودشان کسی خواهند شد و اگر نقدهای من به آواز کنونی آنان ثبت و ضبط شود، ممکن است در آینده کسانی باشند که بخواهند این نقدها را در جهت تخریب آنان به کار ببرند، لذا ضبط نمیکنم. او همچنین نقل میکرد که پس از آمادهسازی کتاب «راز مانا» آقای شجریان بخشی از گفتههای خودش درباره افراد را حذف کرد. پرسیدم که آیا مطالب نادرست بوده که حذف کردید؟ گفته است که مطالب درست است، ولی باید حفظ آبروی افراد را کرد. همینقدر هم خوب نیست که به دیگران صدمه زد. حالا این رفتار را مقایسه کنید با انواع و اقسام اتهامات و دروغپراکنیها و بددهنیها که برخی افراد علیه دیگران ابراز میکنند و باکی هم ندارند. اینگونه رفتارها از چشم و وجدان مردم پنهان نخواهد ماند.
یکبار گروهی از علاقهمندانش کلیپی ساخته بودند که در بخشی از آن خنده استاد بود و بخش دیگر آواز خواندن شخص دیگری که شاید به ذهن مخاطب چنین القا میشد که به آن آواز خندیده است. با دیدن آن بسیار ناراحت میشود و کار آنان را محکوم میکند.
او صادقانه خود را صدای مردم میدانست. اگر صدای او را در چند دهه گذشته رصد کنیم، چه بسا بازتاب دقیقی از تحولات اجتماعی نیز باشد. هنگامی که مساله مردم میشد، حتی اعتبار و منافع خود را نادیده میگرفت و آن را در این راه هزینه میکرد
عشق به ایران
عشق و علاقه او به ایران یک شعار و ادعا نبود. کافی است بازتاب نگاهش به سنت فرهنگی ایران را در رفتار و موسیقی و آوازهایش ببینیم. سنت هم برای او قابل تجزیه نبود، با همان شور و شوقی که ربنا را خواند، اشعار حافظ را خوانده است. نگاهش به ایران امروز نیز روشن است. بهتر است بخشی از سخنانش در بزرگداشت ملا کمالخان هنرمند بلوچ را مرور کنیم.
«دریغا که در دنیای جدید میل به یکسانسازی و بیاعتنایی به رنگهای مختلف فرهنگی این سرزمین، تنوع چشمنواز را در خطر قرار داده است و بیم آن میرود که رفته رفته یاد ما و خاطره ما از این زیبایی بیمانند فرهنگی تهی شود و سلیقه و ذائقه ما رفته رفته توان خود را در لذت بردن از این ویژگی فرهنگی از کف بدهد. نمیتوانم حسرت و اندوه خود را پنهان کنم که سرچشمه غنی موسیقی ایرانی که همانا موسیقی مقامی و بومی اقوام مختلف است، بیش از پیش فراموش میشود و از دسترس حافظه فرهنگی ما دور میماند. موسیقی قوم کرد، ترک، عرب، ترکمن، موسیقی خاص محلات ایرانی همه و همه گنجینه پرباری از خلاقیت و شکوفایی مردم این سرزمین است و کیست که از داشتن چنین پشتوانه فرهنگی، احساس غرور و سربلندی نکند.»
این نگاه به ایران امروز صادقانه و نیز کارآمد است.
نجات و احیای موسیقی
در قله هنری بودن یک بحث است و احیای آن هنر و نجات آن بحث دیگری است. اهمیت شجریان در حفظ موسیقی سنتی ایران و احیا و ارتقای آن بیبدیل است. بدون شجریان موسیقی ایرانی حداقل برای یکی، دو دهه به کما میرفت و پس از آن شاهد فوران موسیقی مبتذل میبودیم همچنان که در دو دهه اخیر با نادیده گرفتن حاملان این موسیقی به صورت آگاهانه امثال تتلو را بال و پر دادند. شجریان با نحوه رفتار خود و سرمایهگذاری از جایگاه موسیقیایی خود توانست مخالفتهای اقشار ضدموسیقی را تا حدود زیادی خنثی کند و این میراث هنری را نه تنها حفظ، بلکه چند گام به پیش ببرد. کاری که شاید برخی از نمایشنامهنویسان و هنرمندان بزرگ دیگر باید میکردند و نکردند و در سیاست غرق شدند و هم هنر را از دست دادند و هم سیاست را.
مردمداری
او صادقانه خود را صدای مردم میدانست. اگر صدای او را در چند دهه گذشته رصد کنیم، چه بسا بازتاب دقیقی از تحولات اجتماعی نیز باشد. هنگامی که مساله مردم میشد، حتی اعتبار و منافع خود را نادیده میگرفت و آن را در این راه هزینه میکرد. نمونهاش باغ هنر بم است که برای ساخته شدن آن تمامقد به میدان آمد و نزد هر کس که توانست کمک دریافت کند، اقدام کرد. همین ویژگی مردمداری اوست که موجب میشود سنت موسیقیایی ما را برخلاف گذشته به نحوی، به امری جمعی تبدیل کند و به بطن جامعه بیاورد و حتی در خواندن آن نوعی مشارکت عمومی را به وجود آورد. پدیدهای که در گذشته شاهد آن نبودیم. او را به واقع میتوان زبان مردم نامید.
یک نمونه دیگر این ویژگی را باز از زبان آقای گودرزی نقل میکنم که گفت در جریان تشییع جنازه پدرشان که بسیار بودند یک قسمت برنامه که تشییع در اطراف حرم امام بود را حذف میکند. میپرسند که این سنت است چرا حذف میکنید؟ با تعبیری چنین میگوید که سنت نیز باید خوب باشد و در این مورد موجب ترافیک و اختلال زیاد در عبور و مردم میشود و من راضی به اذیت کسی نیستم. پیش خود حساب کنیم که چند نفر هستند که چنین موقعیتی را برای خودنمایی از دست بدهند؟
سیاست
پس از درگذشت ایشان، وجهی از رفتار سیاسی او برجستهتر شده است و بسیاری میکوشند که این ویژگی را برجستهتر کنند. هر چند این رفتار آقای شجریان بازتاب همان ویژگیهای اخلاقی و رفتاری پیشگفته در سیاست است ولی ارزش آن را دارد که به نحو مستقلی نیز مورد بررسی قرار داده شود.
هیچ کدام از این ویژگیها محل درآمد و دکان برای او نبود. او به چنان استغنایی رسیده بود که حاضر به زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی درست خود نبود و این راز مانایی شجریان است.
روحش شاد و راهش پرفروغ باد
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه