شرق نوشت:هفته گذشته دوره ۱۶ ساله صدراعظمی آنگلا مرکل پس از چهار دوره پیاپی رسما به پایان رسید و این سیاستمدار آلمانی مسئولیت خود را به اولاف شولتز واگذار کرد.
خداحافظی تنها صدراعظم زن آلمان با ادای احترام کمنظیر مردم، احزاب و سیاستمداران آلمانی به شخصیت ویژه او تاریخی شد. مرکل با عزت و افتخار کنار رفت. همه طیفهای سیاسی شخصیت تأثیرگذار او را ستودند، برایش مراسم بزرگداشت گرفتند و به احترامش ایستادند و کف زدند. ارتش آلمان نیز در مراسم ویژهای همراه با مارش نظامی با صدراعظم خداحافظی کرد تا این بدرقه باشکوه برای مرکل ۶۷ ساله که نزدیک به چهار دهه در سیاست و مناصب بالای قدرت بود در آستانه بازنشستگی لحظاتی احساسی و توأم با رضایت قلبی رقم زند.
او وزارت، نمایندگی مجلس و صدراعظمی را تجربه کرده است و براساس محاسبه قانونی از همه سمتهای قبلی تا پایان عمرش در مجموع ماهانه حدود ۱۵ هزار یورو حقوق بازنشستگی دریافت خواهد کرد. علاوهبراین تا آخر عمر حق استفاده از محافظ شخصی، خودروی کاری و دفتر اداری در ساختمان بوندستاگ (پارلمان آلمان در برلین) را دارد.
البته مرکل برای این دفتر تقاضای رئیس دفتر، معاون، سخنگو، سه مسئول امور اداری و دو راننده هم کرده است. علاوه بر اینها او با لحاظ شرایطی اجازه فعالیت اقتصادی و اشتغال در شغل مورد نظرش را هم دارد.
هرچند تمامی کسانی که در دولت آلمان مسئولیتی داشتهاند تا همیشه باید حافظ اسرار دولتی باشند و اجازه استفاده از این اطلاعات به نفع خود و خانوادهشان را ندارند، اما میتوانند به فعالیتهای اقتصادی مجاز بپردازند. همچنین بهدلیل ارتباطات سیاسی گستردهای که دارند، میتوانند بهعنوان مشاور فعالیت کنند. با این همه، هنوز مشخص نیست آنگلا مرکل برنامهای برای این کار دارد یا ترجیح میدهد به فعالیتهای داوطلبانه بپردازد.
چیزی که مشخص است او میخواهد در برلین بماند و با همسرش یوآخیم زاوئر ۷۲ساله که او نیز متخصص شیمی کوانتوم است و هنوز بازنشسته نشده زندگی معمولی داشته باشد.
در آلمان نه قرار است دوران قدرت او را به چالش بکشند! نه قرار است نقصها و تقصیرهای ذاتی حاکمیت را به گردن او و دولتش بیندازند! نه قرار است تحقیرش کنند و فحشش بدهند! نه محدود و مسدودش کنند! نه مؤاخذه و بازداشت و محاکمهاش کنند! نه در تنهایی و عزلت مطرودش کنند و نه اینکه او پس از فراغت از مسئولیت دغدغه معیشت و تنگنای روزگار دارد، بلکه در کمال آرامش امکانات مناسبی برای زندگی و کار آبرومند در اختیارش قرار گرفته است و طبق قاعده رایج در فرهنگ آلمان حرمتش تا پایان عمر پاس داشته میشود. دفتر و دستک و راننده و پیشکار و سخنگو دارد و از تجربیاتش در دولت بعدی استفاده خواهد شد. درست عین کشور ما! درست عین رفتار ما با مسئولان سابق! درست عین منش و روش ما در مدیریت و پاسداشت نخبگان علمی و سیاسی و اجتماعی! با این اوصاف، حالا بهتر درک میکنیم چرا بسیاری از دولتمردان ما در هر سطحی اینقدر مشتاق خدمتگزاری هستند و برای بقا در مسئولیت خویش به سختی رقابت میکنند و برای ماندن بر سریر قدرت به هر حربهای متوسل میشوند و بعد از بازنشستگی برای بازگشت به کار و تصاحب عنوان عضو هیئتمدیره یا مشاور به آب و آتش میزنند. خب حق هم دارند. یکباره حقوق و حرمت و اقتدار و اعتبارشان فرومیریزد و از اوج عزت و اعتبار به خاکستر ذلت و اعتذار مینشینند.
سؤال این است که چرا ما در دولتها حرمت و آبروی دولتمردان گذشته را نگه نمیداریم؟ چرا ما در زندگی کاری و شخصی چنین آداب و فرهنگی نداریم؟ چرا ما نخبگان علمی، سیاسی و اجتماعیمان را به طرفهالعینی از سریر قدرت به حضیض ذلت مینشانیم؟ چرا ما همه را با یک چوب میرانیم و به آنها برچسب دزد و اختلاسگر و نالایق میزنیم؟ ما که مدعی فرهنگ باشکوه ایرانیاسلامی هستیم، چرا به تخریب روی آوردهایم؟ چرا ما تصور میکنیم فقط خودمان خوبیم و دیگران بد ؟چرا ما اینقدر زود قضاوت میکنیم؟ چرا اینقدر زود احساسی میشویم و دیگران را تقبیح و هتک میکنیم؟ باز هم رسیدیم به ضعف فرهنگ عمومی در جامعه ایران که ریشه همه کاستیهاست؛ پاشنه آشیلی که مانع اصلی توسعه است و تاکنون برای آن فکری نکردهایم!
23302
آخرین دیدگاه