جماران نوشت: ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا گفت: در واقع اصولگرایان روی بازیکن برنده شرط بندی کردند و اگر آقای رئیسی نمی آمد و فرد دیگری از اصولگرایان می آمد معلوم می شد که چقدر آنها اختلاف دارند. همچنان که در مورد لیست شورای شهر برای تهران مشخص شد که اصولگرایان چقدر اختلاف دارند.
ناصر ایمانی فعال سیاسی اصولگرا از انتخابات 1400 گفت و ان را شکست هر دو جناح معرفی کرد.
در ادامه بخشی از این مصاحبه را میخوانید
*به نظر شما انتخابات 28 خرداد ماه چه درس هایی برای حکومت و فعالان سیاسی داشت؟
من فکر می کنم انتخابات 1400 انتخابات خوبی برای هر دو جناح سیاسی ما نبود. یعنی به اعتقاد بنده هر دو جناح سیاسی ما در این انتخابات شکست خوردند و به تعبیری می شود گفت که مردم به این جناح های سیاسی بی اعتنایی کردند.
اصلاح طلبان در این انتخابات چند پاره شدند و بخشی از آنها گفتند در انتخابات شرکت نمی کنیم، بخشی گفتند در انتخابات شرکت می کنیم ولی کاندیدا معرفی نمی کنیم و بخش سوم هم در انتخابات شرکت و هم برای ریاست جمهوری و هم شوراهای شهر کاندیدا مشخص کردند. هر سه گروه اصلاح طلب در این زمینه شکست خوردند. یعنی کسانی که گفتند ما کاندیدا معرفی می کنم کاندیدای آنها حتی در انتخابات شورای شهر هم رأی نیاورد و آوردن چهره هایی مثل آقای خاتمی هم نتوانست چاره کار شود.
50 درصد میزان مشارکت اسمش تحریم نیست
دسته های دیگری هم که گفتند تحریم می کنیم، عملا 50 درصد میزان مشارکت اسمش تحریم نیست. در واقع مردم اقبالی به تحریم انتحابات نداشتند. چون تحریم یعنی مشارکت زیر 30 درصد باشد. این اتفاق نیفتاد و بنابر این، به اعتقاد بنده همه اصلاح طلبان در این انتخابات شکست سختی خوردند و باید تدبیر کنند چه مشکلاتی داشته اند که به این نقطه رسیده اند.
اجماع اصولگرایان روی رئیسی هنر نبود/ روی بازیکن برنده شرط بندی کردند
البته اصولگرایان هم اینکه روی آقای رئیسی اجماع کردند هنر نکرده اند. به خاطر اینکه آقای رئیسی شانس بالایی برای ریاست جمهوری داشت و همه جریان های سیاسی اصولگرا پشت آقای رئیسی قرار گرفتند. در واقع اصولگرایان روی بازیکن برنده شرط بندی کردند و اگر آقای رئیسی نمی آمد و فرد دیگری از اصولگرایان می آمد معلوم می شد که چقدر آنها اختلاف دارند. همچنان که در مورد لیست شورای شهر برای تهران مشخص شد که اصولگرایان چقدر اختلاف دارند. یعنی ما حداقل سه لیست برای شورای شهر داشتیم و این نشان می دهد که اصولگرایان نتوانستند در مورد انتخابات شورای شهر اجماع کنند. حتی در مورد انتخابات خبرگان و مجلس هم نتوانستند اجماع کنند. فقط در مورد آقای رئیسی توانستند اجماع کنند که به خاطر شخص آقای رئیسی بود. آقای رئیسی هم بدون پشتوانه هیچ کدام از جریان های اصولگرا آمدند.
*نکته همین جا است که اصولگرایان می گفتند کاندیدای واحد ما آقای رئیسی است ولی آقای رئیسی هم قبل از انتخابات و هم بعد از آن تأکید داشتند که مستقل وارد شده اند.
واقعا هم ایشان مستقل وارد شدند. یعنی آقای رئیسی هیچ نوع امکانات مادی و غیر مادی از جریان های اصولگرا نگرفتند و واقعا بدون حمایت جریان های سیاسی آمدند. البته جریان های سیاسی خواستند از ایشان حمایت کنند ولی آقای رئیسی از هیچ اصولگرایی تقاضا نکرد که از او حمایت کنند. با این تعبیری که من عرض کردم اصولگرایان هم در این انتخابات نتوانستند موفق باشند.
اصلاح طلبان نتوانسته اند به عمق لایه های جامعه پی ببرند/ اصولگرایان مست پیروزی رئیسی شده اند
هر دو جناح سیاسی ما باید جدی مطالعه کنند که علت رویگردانی مردم از آنها چه بود. در شورای شهر هم میزان مشارکت بسیار پایین بود و این برای اصولگرایان افتخاری ندارد که یک لیست آنها با این مقدار مشارکت پیروز شد. اصلاح طلبان باید از یک جهت مطالعه جدی کنند و به نظر من این است که هنوز نتوانسته اند به عمق لایه های جامعه پی ببرند و در یک فضای گلخانه ای فکر می کنند. اصولگرایان هم آنقدر مست پیروزی آقای رئیسی شده اند که توجه نکرده اند در انتخابات شورای شهر و خبرگان چه اتفاقی برای آنها افتاد؛ چه عدم وحدتی وجود داشت و چه میزان مشارکت بود.
*طبق آمار وزارت کشور این انتخابات از نظر میزان مشارکت مردم کمترین درصد شرکت کنندگان را در میان سیزده دوره انتخابات های رئیس جمهوری داشت. به نظر شما باید چه کاری انجام شود تا این آمار بهبود پیدا کند؟
در مورد مسأله انتخابات اولا اینکه ما در سال 72 هم یک انتخابات 50 درصدی داشتیم و این دوره هم تقریبا همان رقم بود؛ که نسبت به متوسط انتخابات های رئیس جمهوری پس از انقلاب حدود 15 درصد و نسبت به بیشترین میزان مشارکت در انتخابات های رئیس جمهوری حدود 35 درصد کاهش مشارکت داشته ایم. چون سال 88 حدود 85 درصد میزان مشارکت بود.
کاهش میزان مشارکت و آراء باطله به نارضایتی مردم از حکومت بر می گردد
نکته دیگر این انتخابات غیر از مسأله کاهش مشارکت، آراء باطله بسیار زیاد بود. شاید نزدیک به 10 برابر متوسط انتخابات های گذشته ما آراء باطله داشتیم که این هم قابل توجه است و باید در مورد آن تدبیری اندیشید. علت این کاهش مشارکت نکته بسیار مهمی است. اگر پژوهش هایی که قبل از برگزاری انتخابات انجام شده، آمارهایی که وجود دارد و یافته های میدانی را ملاک قرار بدهیم، عمدتا این کاهش مشارکت و همین طور آراء باطله به مسأله نارضایتی مردم از ناکارآمدی حکومت برای رفع مشکلات کشور بر می گردد که عمدتا مسائل معیشتی و اقتصادی و همین طور نابرابری ها و فساد است.
کاهش میزان مشارکت ربطی به رد صلاحیت های شورای نگهبان ندارد
*البته نباید نقش شورای نگهبان و مدل بررسی و رد صلاحیت ها را نادیده گرفت.
اصلا ربطی به آن ندارد. ما نمی خواهیم موضوع را سیاسی و جناحی نگاه کنیم چون با سیاسی نگاه کردن موضوع مشکلی حل نمی شود. اگر شما تصور می کنید که مثلا اگر شورای نگهبان این رد صلاحیت ها را نمی کرد، مشارکت از 50 درصد به 65 درصد می رسید، اشتباه است؛ هیچ تغییری ایجاد نمی شد. به آمارهای مراکز متعدد آمارگیری، حداقل مراکزی که میزان مشارکت را تقریبا درست پیش بینی کردند مثل دانشگاه تهران، صدا و سیما و ایسپا، می توانیم اعتنا کنیم. اگر به آمارهای آنها قبل و بعد از اظهار نظر شورای نگهبان مراجعه کنید، نقش شورای نگهبان در میان کسانی که گفته بودند ما در انتخابات شرکت نمی کنیم تقریبا صفر است.
این برای سیاسیون و نخبگان بسیار مهم است. من نمی خواهم بگویم رد صلاحیت های شورای نگهبان بی اهمیت است؛ آن را در جای خودش باید بحث کرد. ولی اینکه بگوییم در کاهش مشارکت تأثیر داشته، اصلا این طور نیست.
*یعنی به نظر شما اینکه مردم حس کنند در انتخابات کاندیدایی ندارند هیچ تأثیری در میزان مشارکت ندارد؟
در میزان مشارکت خیلی تأثیر ندارد. با آمار کاری نداریم. اگر شما سوار تاکسی هم بشوید و به راننده تاکسی بگویید، «چرا در انتخابات شرکت نکردی؟» چه دلیلی می گوید؟ آیا می گوید، برای اینکه آقای جهانگیری در شورای نگهبان رد صلاحیت شد؟!
*نظر ما اصلا اسم خاصی نیست و فقط می خواهیم به آسیب شناسی موضوع بپردازیم.
می خواهم بگویم نه آقای لاریجانی و نه آقای جهانگیری را می گوید. می گوید این وضعیت کار، شغل و درآمد ما است، مسکن انقدر شده، قیمت مرغ آنقدر است و از این حرف ها می زند. شک نکنید که مسأله معیشتی است. ما دنبال دلایل واقعی می گردیم و نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم؛ علت اینها است. البته بحث بر سر عملکرد شورای نگهبان جای خود را دارد و ما در این زمینه حرف داریم که عملکرد شورای نگهبان چه چیزهایی را تغییر می دهد.
دلیل اینکه این اتفاق افتاده عمدتا به عملکرد دولت بر می گردد. یعنی وقتی که تورم 50 درصد طی دو سه سال متوالی، رشد سرمایه گذاری منفی و بالا رفتن آمار بیکاری را دارید طبیعی است که میزان مشارکت کاهش پیدا می کند. اگر اینها برای چهار سال آینده تغییر کند، میزان مشارکت هم به طور طبیعی تغییر خواهد کرد. مردم نسبت به اداره کشور دلسرد و ناامید هستند. البته نمی خواهم بگویم فقط قوه مجریه مقصر است؛ عمدتا قوه مجریه است. چون قوه مجریه کشور را اداره می کند.
لذا این کاهش قابل تأثر بود؛ اگرچه از قبل هم قابل پیش بینی بود. البته دلایل دیگری مثل مسأله کرونا هم وجود دارد که تا حدودی نقش دارند ولی علت اصلی نیست. شاید مسأله کرونا هم 10 درصد در کاهش میزان مشارکت نقش داشته باشد. باید اینها مورد تحقیق قرار بگیرد. یکی از چیزهایی که باید مورد تحقیق قرار بگیرد مسأله آراء باطله است. چون تفاوتی وجود دارد بین کسی که اساسا رأی نمی دهد و کسی که پای صندوق آمده و رأی باطله و مثلا سفید انداخته است. اینها باید مورد بررسی کارشناسی قرار بگیرد.
کسی که رأی باطله داده می خواهد اعتراضش را با صدای بلندتر به گوش مسئولان برساند
به نظر شما چرا آراء باطله در این حد بود و حدود 15 درصد از کسانی که در انتخابات شرکت کردند رأی باطله به صندوق انداختند؟
اینها کسانی هستند که احساس کردند، نه از طریق خانه نشستن و رأی ندادن بلکه از طریق رأی باطله دادن اعتراضشان را به گوش مسئولان برسانند. به نظر من اینها در اعتراضشان مصمم تر بودند نسبت به کسی که از خانه بیرون نیامد. چون کسی که پای صندوق می آید و این احتمال را هم می دهد که مسئولان ذیربط از شماره رأی متوجه شوند که چه کسی رأی سفید داده یا مطالب دیگری در برگه رأی نوشته ولی این ریسک را می پذیرد و این کار را می کند، به نظر من فردی است که می خواهد اعتراضش را با صدای بلندتر به گوش مسئولان برساند.
برای همین ما شاهد این مقدار رأی باطله بودیم که البته حدود 10 درصد آن شاید طبیعی است و در دوره های قبل هم بوده ولی مابقی غیر طبیعی و این دوره اضافه شده است. مسئولان باید سعی کنند رضایتمندی مردم را جلب کنند که برای دوره های بعد ما شاهد این موارد نباشیم.
البته من اینجا یک نکته هم اضافه کنم که رضایت مردم صرفا به افزایش قدرت خرید و بهبود وضعیت اقتصادی آنها بر نمی گردد و بلکه عوامل دیگری هم دخیل است. اگر مردم احساس کنند همه سطوح مسئولان عالی رتبه کشور عزم جدی دارند که مشکلات کشور را حل و با فساد، رانت و رشوه مقابله کنند، اگر مردم احساس کنند مسئولان کشور از جنس خودشان هستند و با آنها صادقانه صحبت می کنند و چیزی را از آنها پنهان نمی کنند، مانند چیزی که در 10 سال اول انقلاب داشتیم، به نظر بنده بخشی از نارضایتی مردم التیام پیدا می کند.
شاهد پایین ترین حد «اعتماد عمومی» بین مردم و مجموعه حاکمیت هستیم
ولی بخش دیگر به این بر می گردد که مسئولان تلاش کنند مشکلات عمدتا معیشتی مردم را بتوانند حل کنند تا سرمایه اجتماعی ما که همان «اعتماد مردم» است به کشور برگردد. الآن ما شاهد پایین ترین حد اعتماد عمومی بین مردم و مجموعه حاکمیت هستیم که نتیجه آن این مقدار مشارکت می شود.
*با توجه به اینکه همه کارشناسان تأکید دارند یکی از مؤلفه قدرت در نظام های جمهوری میزان مشارکت مردم در انتخابات و میزان رأی مسئولان اجرایی کشور است، به نظر شما دولتی که رأی حدود 30 درصد از حائزین شرایط رأی دادن در کشورش را دارد به نظر شما توان حل مشکلات پیچیده کشور را دارد یا خیر؟
شما به حائزین شرایط نگاه نکنید. آقای رئیسی حدود 65 درصد از آراء کسانی که در انتخابات شرکت کردند را دارد. اگر این نسبت را در سال 96 نگاه کنید، که البته میزان مشارکت بالاتر بوده، کسی که رئیس جمهور شده همین درصد آراء را دارد. در واقع از این جهت نسبت آنها تقریبا برابر است و فکر می کنم در انتخابات های رئیس جمهوری قبل هم به نسبت شرکت کنندگان در انتخابات، رئیس جمهور منتخب حدود 60 تا 70 درصد آراء را آورده و آقای رئیسی هم تقریبا همین مقدار است.
دولتی که با آراء کمتر بر سر کار بیاید کار برای او سخت تر می شود
بنابر این آراء ایشان نسبت به میزان مشارکت کنندگان کم نیست اما نسبت به اینکه میزان مشارکت پایین بوده، کم است و قاعدتا دولتی که با آراء کمتر بر سر کار بیاید مقداری کار برای او سخت تر می شود و شکی در این نیست. اما این را هم دقت کنید که فردی که رئیس جمهور می شود و قدرت اجرایی قوه مجریه را به دست می گیرد برای مردم رئیس جمهور است و اینکه چند درصد از آراء را آورده خیلی ملاک نیست و مردم از او مسئولیت می خواهند.
رئیسی «اعتماد عمومی» را به سرعت برگردانَد
با 30 درصد یا 80 درصد آراء فرقی ندارد و بالأخره رئیس جمهور است و مردم از او انتظار دارند که مشکلات آنها را حل کند. حتی کسانی که رأی نداده اند. او را رئیس جمهور می دانند. رئیس جمهوری هم که انتخاب می شود، ولو اینکه با آراء کم باشد، هم مشکل بهبود شرایط اقتصادی کشور را دارد که قاعدتا مقداری زمان بر است و هم اقداماتی می تواند انجام دهد که اعتماد عمومی را به سرعت برگرداند، زمان این سریعتر است.
من امیدوار هستم آقای رئیسی بتواند اقداماتی را انجام بدهد که تا حدودی اعتماد عمومی مجددا احیاء شود. این خیلی مؤثر است. یعنی مردم همین که احساس کنند حکومت واقعا دارد صادقانه برای آنها کار می کند و با آنها صادقانه صحبت می کند، اگر همین اقدامات انجام شود تا حدودی اعتماد عمومی بر می گردد. اگر اعتماد عمومی تا حدودی برگردد، مشکل کمبود مشارکت هم به همان میزان جبران می شود. یعنی حتی بزرگوارانی که نیامدند رأی بدهند هم تا حدی اعتمادشان بر می گردد و دولت می تواند با قدرت بیشتری اقدامات اصلی اش را برای بهبود شرایط زندگی و معیشت مردم اجرا کند. قضاوت نمی کنیم و فقط داریم امیدواری های خودمان را می گوییم و باید ببینیم که آقای رئیسی چه خواهد کرد.
27219
آخرین دیدگاه