زمانی بود که تمام هفته انتظار میکشیدیم برای دیدن مسابقه هفته، با شوق چشم به تلویزیون داشتیم تا ببینم حالا از کی میپرسد و دلمان غنج میرفت برای آن وقتی که مانند معلمهای سختگیر، هیچ پاسخ نزدیک به پاسخ اصلی را نمیپذیرفت و همان که در فیلم بود را میخواست.
اما حالا، شوق و انتظار برای تماشای تلویزیون وطنی بماند، حتی تماشای همین برش چند دقیقهای از برنامههایی که به مدد سوتیهای پی در پی مجریان و مهمانان این برنامهها در فضای مجازی همرسانی میشود هم خارج از تحمل است.
سطح اجرای مسابقهها و شوهای تلویزیونی از مجریان توانمندی همچون مرحوم منوچهر نوذری با آن متانت و ملاحت، طنز و شیرینی، وقار و حاضر جوابی مودبانه رسیده به لودگی و قهقههای مشمئز کننده و بریم بیایم و ادابازی.
این بیراهه از کجا شروع شد؟ از کجا مرز بین شوخی و تمسخر، کمدی و لودگی و شادی و مسخره بازی محو شد؟ چرا دیگر کسی دل به کار نمیدهد؟ شاید از وقتی که سر رشته کار دست حامیان مالی افتاد و مجریان سر به هوا و خوشحال بیشتر از اینکه حواسشان به حرفهای مهمانان برنامه و رفتار خودشان باشد، پی ستاره و مربع و اعدادی است که باید پیامک شوند تا مخارج رو به افزایش مجریان اقماری و پروازی را تامین کنند.
مشکل این نیست که چرا مثلا اسطوره فوتبال ما نام چند نویسنده ایرانی را نمیداند و یا کتاب نمیخواند و یا حتی به عنوان پدر هیچگاه برای فرزندش هم کتابی نخوانده که از قضا نام نویسنده به یادش بماند. چرا که از آن طرف سلبریتیهایی هم داریم که رمانها را قبل از چاپ شدن خواندهاند، آن هم چند بار!
اینکه در شوی تلویزیونی، مهمان حرف بیربطی بزند یا رفتاری کند که جمعی را برنجاند هم میتواند اتفاقی طبیعی به نظر آید، اما مشکل وقتی رخ مینماید که مجری خوشحال ما اصلا نمیداند که وظیفهاش چیست و سرخوش و سرگردان در همان احوال ارسال فلان عدد به بهمان شماره سیر میکند و رشته کار واگذاشته است.
وقتی گفتند و نوشتند که خنداندن و کمدی، فرم میخواهد و محتوای مناسب و در تمام اشکال کمدی از موقعیت گرفته تا اسلپ استیک، هیچکدام به زور تزریق شادی نمیکنند، گفته شد چرا سخت میگیرید، جامعه به شادی نیاز دارد با ادابازی و قهقههای زورکی هم بالاخره میشود ساعتی سختی و غم را زدود و اینچنین شد تا به اینجا رسیدیم که حالا میبینیم قافیه را هم در شبکه رسمی و هم در شبکه خانگی باختهاند و مخاطبان، لودگیها را پس زده بنا به همان قول منتسب به ابراهام لینکن که برخی را میتوان برای همیشه فریب داد. همه را نیز میتوان برای مدتی فریب داد. اما نمیتوان همه را برای همیشه فریب داد.
عذرخواهی هم دردی دوا نمیکند، چرا با این روش بیاعتنایی به مخاطب و روشهای منطقی و علمی برنامهسازی برای رسانه و این خود بزرگبینی و درس نگرفتن از تجربه و خطاهای گذشته، دوباره در یک پیچ و دستانداز بعدی همین آش و همین کاسه خواهد بود.
آخرین دیدگاه