برای اولینبار در اواخر مذاکرات هستهای بود که برخی روزنامههاباکنارهم قرار دادن و تلفیق چهره دکتر مصدق و دکتر ظریف،ظریف را مصدق دوران دانستند. بنده این قیاس را قبول ندارم و آن را ناشی از “نگاه غیردقیق” به تاریخ میدانم.
برای اولینبار در اواخر مذاکرات هستهای بود که برخی روزنامهها با کنار هم قرار دادن و تلفیق چهره دکتر مصدق و دکتر ظریف، ظریف را مصدق دوران دانستند. بنده این قیاس را قبول ندارم و آن را ناشی از “نگاه غیردقیق” به تاریخ میدانم.
نکته اول اینکه دکتر مصدق درعین حضور در مقام نخستوزیر، رهبر یک نهضت ملی، ضداستعماری و ضداستبدادی محسوب میشد. او میخواست یک حق ملی را از بیگانگان بستاند؛ از طریق قانونگذاری در مجلس داخلی. در نهایت هم بیگانگان با همکاری استبداد داخلی به شکل کودتا سرنگونش کردند.
درحالیکه چنین عواملی در مورد دکتر ظریف محصَّل نیست. او رییس دستگاه دیپلماسی کشور بود که با “تصمیم کل نظام حکومتی” برای حل یک مناقشه خارجی که منشاء شکلگیری آن زورگویی خارجی، و بهانه کشدار شدن آن بیتدبیری داخلی بود؛ به مذاکره با شش قدرت خارجی نشست.
پس وجه شبه اول این دو نفر، تلاششان برای خنثی کردن توطئه خارجی در مورد ایران است.
اما وجه شبه دوم که به نظر من این وجه، علت و بهانه اصلی تداعی مشترک در خصوص دو شخصیت یادشده است؛ حضور مسلط و افتخارآمیز هر دو آنان در نهادهای بینالمللی جهت احقاق حق ملت ایران، همراه کردن افکارعمومی جهانی و مبهوت کردن تلاشهای قدرتهای بزرگ دستکم از نظر معیارهای حقوق بینالملل است که احتمالا در این زمینه دکتر ظریف اگر بالاتر از دکتر مصدق نباشد، کمتر هم نیست. ضمن آنکه فرصت مانور او در این میدان از مصدق بیشتر بوده است.
جلوه ی واقعی این دو شباهت را سهشنبه شب در استفاده ظریف از سخنان دکتر مصدق در شورای امنیت مشاهده کردیم.
فراموش نباید کرد که ظریف حدود سه دهه است که در سازمانملل و نهادهای بینالمللی میدرخشد، مورد احترام همه هیاتهای دیپلماتیک بوده، بزرگترین تئوریسین روابط خارجی آمریکا کتاب خود را به او بعنوان “بزرگترین دشمن قابل احترام من” تقدیم میکند و جان بولتون میگوید که میترسیده “مخ ترامپ را بزند”!
نقش او در صدور رأی به نفع ایران در محاکم بینالمللی هم خود حکایت دیگری است که مشخصا در این زمینه هم با مصدق شباهت مییابد.
اما همانطور که گفتم، شاکله شخصیتی مصدق و ظریف، جایگاه تاریخی و شان اجتماعی هر دو آنان بهکلی با هم متفاوت است و این قیاس به ضرر هر دو محسوب میشود.
البته همینجا بگویم که برخی هم که به بهانه این مقایسه غلط، سعی وافری در تحقیر ظریف نسبت به مصدق و ناسزاگویی دارند؛ در واقع، ظریف را بهانه و واسطهای برای فحاشی به نظام سیاسی قرار دادهاند که به نظرم، بهتر است آن را مستقیما بیان کنند و نه اینکه ظریف را قربانی کنند.
امروز نارضایتی از وضع موجود و استیصال ناشی از آن، امری بدیهی است؛ اما بهتر است شفاف سخن بگوییم، نه آنکه به بیراهه برویم و داشتههایمان را انکار کنیم.
ظریف، ظریف است و نیازی نیست که با کسی مقایسه شود. دکتر مصدق هم جایگاه تاریخیاش معلوم و مشخص است و نیازی به تکرار شدن در کالبد فردی جدید ندارد.
و نیز از یاد نبریم که سنگر گرفتن سیاسی پشت چهرههای ملی، رذیلتی اخلاقی و اجتماعی است که فرسوده شدن تدریجی این سرمایههای نمادین در ذهن نسلها را در پی میآورد.
منبع: راهبرد
آخرین دیدگاه