طنزوسرگرمی/ تاریخ شاید بررسی جنگهای داخلی یونان باستان (جنگهای پلوپونزی) نمونه خوبی از این قاعده باشد که احساسات عریان و مغایر با عقلانیت سیاسی، علیرغم پاکی و خلوصشان چگونه میتواند به منفعت یک قوم، شهر یا ملت ضربه بزند.
به گزارش خبر فوری، فضای ملتهب این روزهای کشور را شاید فقط تاریخ بتواند توضیح دهد. مرور تاریخ همواره یک قاعده را به یاد ما میآورد و آن این است که "عقل همواره باید بر احساسات غلبه داشته باشد، در غیر این صورت باید منتظر شکست و ویرانی بود". قاعده حکما و بزرگان به خوبی از قلب تاریخ بیرون میآید. کافی است سری به آن بزنیم.
در این گزارش میخواهیم اشارهای به یکی از این مصادیق داشته باشیم. شاید بررسی جنگهای داخلی یونان باستان (جنگهای پلوپونزی) نمونه خوبی از این قاعده باشد که احساسات عریان و مغایر با عقل، علیرغم پاکی و خلوصشان چگونه میتواند به منفعت یک قوم، شهر یا ملت ضربه بزند.
جنگهای پلوپونزی و قیام احساسی پیشهوران
جنگهای پلوپونزی جنگهای داخلی دولت – شهرهای یونان باستان است که در فاصله سالهای 431 تا 404 قبل ازمیلاد میان اسپارت و آتن و دولت – شهرهای متحدشان ادامه داشت و به تخریب آتن و انحطاط تمدن آن منتهی گردید.
آتن پیش از آغاز جنگ با رهبری یک سیاستمدار کارکشته و با حزم و تدبیر به نام "پریکلس" توانسته بود به یکی از ثروتمندترین دولت – شهرهای یونان تبدیل شده و تقریبا تمام جزایر و شهرهای یونانی زبان را تحت سلطه خود داشته باشد.
با آغاز جنگ و اتحاد دولت – شهرهای یونانی زبان شرق مدیترانه به رهبری دولت – شهر "اسپارت" و نیز شیوع طاعون وحشتناک در آتن، پریکلس اوضاع را به ضرر خود و شهرش دید و چاره را در صلح با اسپارت یافت.
با انعقاد صلح، بسیاری از آتنیان که خود را زعیم یونان میدیدند ناراحت شدند. در آتن سیستم دموکراسی حاکم بود و نمایندگان مجلس برای قوانین شهر تصمیم گیری میکردند. در این بین، گروهی موافق پریکلس و برخی نیز مخالف او بودند. در بین مخالفان غالبا پیشه وران آتنی قرار داشتند که غالبا درآمدشان هم از اشراف کمتر بود. "کلئون" چرم فروش، "ائوکراتس" طناب فروش و "هوپربولس" چراغساز از جمله اصلی ترین مخالفان پریکلس بودند. "توسیدید" مورخ معتقد است اگر یونانیان صبر داشتند شاید پریکلس میتوانست آتن را مجددا به قدرت خود بازگرداند. اما مخالفان این اجازه را ندادند و با برانگیختن احساسات نمایندگان ضمن کنار گذاشتن پریکلس مجددا بر کوس جنگ کوبیدند.
کلئون چرم فروش در بین مخالفان چهرهای جنجالی بود. او یک خطیب حاذق بود که به راحتی احساسات میهن پرستانه یونانیان را بر میانگیخت. مشهور است که او هنگام خطابه ردا از تن درآورده و بر ران خود میکوفت و با داد و فریاد احساسات مخاطبان را بر میانگیخت. کلئون با این شیوه توانست یاران بسیاری جمع کرده و آتن را وادار به از سرگیری جنگ با اسپارت برای اعاده حیثیت کند. با این حال، نتیجه جنگ بار دیگر تکرار شد.
در میانه نبرد یک سردار اسپارتی به نام "براسیداس" با سربازانش به ممالک شمالی که همه در اتحاد با آتن بودند حمله کرده و آنها را به تصرف درآورد. این اتفاق باعث شد کلئون با لشگری به مصاف با او برود. در نبرد بین این دو، کلئون از پای درآمد و کشته شد. براسیداس تا نزدیکی آتن پیش رفت و آتنیها مجبور شدند بار دیگر و این بار با غرامت و تلفات و هزینههای بیشتری صلح کنند.
آلکبیادس و طغیان جاهطبی بر خرد
با این حال، این پایان ماجرا نبود. بین آتن و اسپارت یک صلح 50 ساله منعقد شد که چند سالی بیشتر دوام نیاورد. یکی از کسانی که این صلح را به هم زد، شخصی بود به نام "آلکبیادس". آلکبیادس از جوانان زیبا و شجاع آتن بود که در بین بانوان و اشراف آتنی هم بسیار محبوب شده بود. او مدتی شاگرد سقراط فیلسوف بود و در نبردهایی کنار او رزم کرده بود. پسرخوانده "پریکلس" بود و توسط او تربیت یافته بود، اما بر خلاف استاد خود از حزم و تدبیر برخوردار نبود و آنطور که سقراط گفته چنان جاهطلب و طماع بود که روحش بر خلاف جسمش از زیبایی افتاده بود.
این جاهطلبی و شور و حرارت جوانی آلکبیادس با سخنوری و محبوبیت در بین مردم جمع شد و باعث شد او در سخنرانیهایش در مجلس آتن دائما از آغاز مجددا جنگ سخن بگوید. آلکبیادس در این رویا بود که با لشگری انبوه از آتنیان به ماجراجویی پرداخته و به چنان شهرت و ثروتی برسد که در افسانههای یونانی از او یاد کنند.
بهانه آلکبیادس برای آغاز مجدد جنگ با اسپارت و متحدانش جزیره "سیسیل" بود. جزیره سیسیل تحت تسلط دولت – شهر "سیراکوز" بود که از متحدین اصلی اسپارت به حساب میآمد. در سیسیل مردم به دو گروه تقسیم شده بودند: عدهای طرفدار آتن بوده و برخی دیگر نیز، از طرفداران سیراکوز به حساب میآمدند. آلکبیادس از آتنیها خواست به کمک متحدین خود در سیسیل بروند. مجلس علیرغم مخالفت برخی نمایندگان مانند "نیکیاس" با حداقل رای به اعزام چند کشتی به سیسیل به فرماندهی آلکبیادس و خود نیکیاس داد.
آلکبیادس برای فتح و تحقق آرزوی دیرینهاش عازم سیسیل شد اما در نبود او اتفاقی در آتن افتاد که به ضررش تمام شدند. عدهای از طرفدارانش درحالیکه مست بودند شبانه به سمت مجسمهها و تندیسهای ایزدان یونانی در میادین اصلی آتن رفته و همه را با ضرب شمشیر و تبر شکستند. مجلس فورا آلکبیادس را مقصر شناخت و یک کشتی به دنبالش فرستاد تا او را کت بسته به آتن بازگرداند. کشتی به آلکبیادس رسید و او را به سمت آتن آورد. جوان مغرور آتنی اما در میانه راه به داخل آب پرید و خود را به ساحل یک جزیره رساند و فرار کرد.
عمل آلکبیادس چنان باعث خشم دولتمردان آتنی شد که فورا حکم اعدام او را امضا کرده و اموالش را نیز صادر نمودند. آلکبیادس که حکم آتنیها را نوعی بیعدالتی و جفا و توطئهای شوم علیه خود میدانست به اسپارتیها پناه آورد و از آنها کمک خواست. او نقشه تصرف سیسیل را برای اسپارتیها افشا کرد و به آنها قول داد که کمکشان کند. سپهسالاران اسپارتی به سمت سیسیل نیرو اعزام کردند. همزمان سیراکوز نیز متحدان خود را تقویت کرد و در حالیکه نیروهای آتنی به سیسیل رسیده بودند، نیکیاس (فرمانده نیروهای آتن) خود را تنها دید. او علی رغم اینکه مخالف آغاز جنگ بود، دلیرانه در مقابل نیروهای مخالف ایستاد و سرانجام نیز کشته شد. به غیر از نیکیاس، 1 هزار سرباز آتنی نیز به معادن جهت کار اجباری فرستاده شدند که تقریبا تمام آنها بر اثر کار سخت و طاقتفرسا جان دادند.
وقتی خبر این شکست به گوش آتنیها رسید، تقریبا شهر در سکوتی مرگبار فرو رفت. این مصیبت روحیه آتن را در هم شکست. با این حال، این تازه اول مصیبت بود. اسپارت به بهانه نقض صلح پنجاه ساله، آتن را محاصره اقتصادی کرد. آنها به "دکلیا" حمله کردند و با تصرف آنجا راه انتقال آذوقه و کالا به آتن را بستند. از آن سو، بسیاری از متحدان دیروز آتن که اوضاع را دگرگون میدیدند به اسپارت پیوسته و حتی شاه ایران نیز به طرفداری از اسپارت به مهاجمین کمک مالی کرد.
آتن علی رغم این مشکلات 10 سال در برابر اسپارت ایستادگی کرد. با این حال، سرانجام مقاومت آنان از درون شکست.
گروهی به نام " 30 تن متنفذ" شورش کرده و حکومت دموکراسی را به "اولیگارشی" تغییر دادند. اینها با باج دادن به اسپارت توانستند چندی بیاسایند اما با شورش مجدد دموکراسیخواهان آنها نیز از بین رفتند. این تحولات داخلی و خارجی باعث آسیب دیدن آتن شد. اگرچه نهایتا آتن و اسپارت توانستند به صلحی طولانی مدت برسند اما آتن آسیب اقتصادی و سیاسی بسیاری دید و قدرت و برتری خود بر دولت – شهرهای یونانی را از دست داد و همه اینها فقط به علت بروز احساسات خارج از چارچوب عقل، منطق و حزم و تدبیر سیاسی بود.
این تجربه تاریخی برای آنها که پیشنهاداتی از سر هیجان برای رفتارهای بینالمللی دارند، میتواند عبرتآموز باشد. بهویژه آنها که تحریک احساسات را برای منافع سیاسی خود ارجح از خردورزی سیاسی میدانند.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه