«دوئل» را یادتان هست؟ «تنگه ابوقریب»، «بوی پیراهن یوسف»، «سرزمین خورشید» و «روبان قرمز» را چطور؟
همه این فیلمهای ماندگار سینمای ایران در یک اصل با هم مشترک هستند و آن هم این است که جلوههای ویژه میدانیشان هنر دست محسن روزبهانی است؛ متخصص جلوههای ویژه میدانی که در تمام این سالها یکهتاز این حرفه بوده و با دریافت 11سیمرغ بلورین، نهتنها در این بخش از جشنواره فیلم فجر، بلکه در تمام سینمای ایران رکورددار است. اما این همه افتخارات رئیس سابق انجمن جلوههای ویژه میدانی نیست. در کارنامه هنری محسن روزبهانی 7 تندیس جشن خانه سینما و 7 تندیس جشنواره دفاعمقدس هم دیده میشود که همه اینها نشان از سالها فعالیت بینظیر این هنرمند جلوههای ویژه در سینمای ایران دارد. در آستانه روز سینما سراغی از پرسیمرغترین مرد تاریخ سینمای ایران گرفتیم و با او به گفتوگو نشستیم؛ کسی که معتقد است حتی اگر 100 سیمرغ هم بگیرد، باز هم صد و یکمین سیمرغ برایش لذتبخش خواهد بود.
موافقید گفتوگو را از سیمرغهایتان شروع کنیم؟ شما رکورددار کسب معتبرترین جایزه سینمای ایران هستید. دلیل این موفقیت را چه میدانید؟
من همیشه گفتهام که آدم هر کاری که میخواهد انجام بدهد، حتی اگر به نظر کار کماهمیتی هم باشد، باید آن را به بهترین شکل ممکن انجام بدهد. برای همین هم خیلی تلاش کردهام تا همیشه در کارم خوب باشم، بهخصوص اینکه من سال 61 وارد سینما شدم، یک سال بعدش به جبهه رفتم و وقتی در سال 69 برگشتم دیدم ماشاءالله چقدر فعال جلوههای ویژه داریم! بنابراین یا باید آنقدر خوب کار میکردم تا بتوانم برای خودم جایی پیدا کنم یا باید از سینما میرفتم. تصمیم گرفتم تلاش کنم و بمانم که شکر خدا این تلاش نتیجه داد و در رشتهام موفق شدم.
این همه سیمرغ و تندیسی را که در این سالها کسب کردهاید، کجا نگه میدارید؟!
در خانه برایشان دکور زدهایم و قفسه درست کردهایم! هر چند نوهام همه را تصاحب کرده و میگوید اینها برای من است! البته خودش هم تصمیم دارد سیمرغ بگیرد. از الان که فقط 10سالش است، میگوید من هم باید بیایم سینما!
این جوایز چه تأثیری روی کارتان داشته و چقدر باعث شده روزبهروز بیشتر بهدنبال پیشرفت باشید؟ یعنی هر بار چقدر باعث شده که شما با انگیزه بیشتر برای موفقیتهای بیشتر تلاش کنید؟
ببینید! کار ما بهگونهای است که باید همیشه فکر کنیم تازه اول راهیم. به خاطر خطراتی که حرفه ما دارد، اگر بخواهیم فکر کنیم دیگر با تجربه شدهایم، ممکن است یکسری احتیاطهای اولیه را انجام ندهیم و این در درجه اول برای خودمان خطرناک است. برای همین من هر وقت پروژه جدیدی دست میگیرم، فکر میکنم تازه نخستین کارم است. این موضوع جدا از اینکه امنیت خودم و عوامل صحنه را تضمین میکند، باعث میشود سخت تلاش کنم و خب نتیجه کار هم شکر خدا خوب میشود. البته سیمرغ گرفتن و کسب جوایز اینچنینی هم همیشه انگیزهای برای بهتر شدن است. موفق شدن و خوشحالی از کسب موفقیت در ذات آدمهاست. به همین خاطر اگر 100 سیمرغ هم بگیریم، باز برای کسب صد و یکمین سیمرغ تلاش میکنیم و این سیمرغ صد و یکم هم لذت خودش را دارد.
برایمان میگویید که چطور سر از حوزه جلوههای ویژه میدانی درآوردید؟ شما در ابتدای دهه 60 وارد سینما شدید. آن زمان اصلا چیزی به نام جلوههای ویژه وجود داشت؟
نه، آن زمان ما اصلا جلوههای ویژه نداشتیم. من به عنوان بازیگر آمده بودم و در فیلم «عقابها» هم یکیدو سکانس بازی کردم. اما بعد دیدم پشت دوربین را بیشتر از جلوی دوربین دوست دارم. آن زمان کسی بلد نبود مثلا چاشنی بدنی بزند. من چون مقداری با مواد منفجره آشنا بودم، پیگیر این موضوع شدم و با تحقیق و تلاش توانستم این کار را پیش ببرم. البته شکلگیری جلوههای ویژه میدانی در سینمای ایران فقط تلاش من تنها نبود. اساتیدی مانند رضا رستگار، محمدرضا شرفالدین، اصغر پورهاجریان، داوود رسولیان، نادر میرکیانی و… تلاشهای زیادی در این زمینه داشتند. ما هم توانستیم این تلاشها را ادامه بدهیم و با یاری خدا تا اینجا برسانیم.
کار جلوههای ویژه میدانی در دهه 60 چقدر با امروز تفاوت داشت؟ اوایل با چه مشکلاتی دست به گریبان بودید که امروز به مدد استفاده از تکنولوژی دیگر این مشکلات را ندارید؟
تفاوت که خیلی هست. ببینید! جلوههای ویژه میدانی با موضوع جنگ وارد سینمای ایران شد، برای همین از مواد نظامی استفاده میکردند که واقعا خطرناک بود. اما حالا از مواد پروتکنیک استفاده میکنیم که به مراتب خطر کمتری دارند. ویژگی اصلی این مواد این است که اگر خدای ناکرده اتفاقی بیفتد، فقط ما و عوامل صحنه را میسوزاند، دیگر باعث مرگ و تکهپاره شدن افراد نمیشود! ویژگی دیگرش هم مربوط به اکسپوز شدنش است که باعث میشود مخاطب انفجار را واضحتر ببیند. سرعت انفجار تیانتی 6 هزار و 500 تاست، اما سرعت انفجار مواد پروتکنیکی 2 هزار و 500 تاست. بنابراین اگر شما بخواهید یک شیء را با تیانتی منفجر کنید، انفجار در لحظه رخ میدهد و شیء شما در یک آن نیست و نابود میشود! اما مواد پروتکنیک انفجار را بهتر نشان میدهند و بیننده میتواند تمام مراحل آن را مشاهده کند. اینها تغییراتی است که در جلوههای ویژه داشتهایم.
جلوههای ویژه کامپیوتری بهخصوص در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری داشته است. به نظر شما این امکان وجود دارد که این نوع از جلوههای ویژه در آینده جلوههای ویژه میدانی را کنار بزند و به طور کامل جایگزینش شود؟
نه، این اتفاق نمیافتد. جلوههای ویژه کامپیوتری را غربیها وارد سینما کردند و حالا خودشان هم پشیمانند و در حال بازگشت به جلوههای ویژه میدانی هستند! چون حس جلوههای ویژه کامپیوتری، مصنوعی است و قطعا نمیتواند هیجان، استرس و جذابیتی که مدنظر عوامل فیلم است، به مخاطب منتقل کند. برخی فعالان سینما در دنیا این دو نوع جلوه ویژه را به گل طبیعی و مصنوعی تشبیه میکنند و میگویند همانطور که گل مصنوعی نمیتواند جایگزین گل طبیعی شود، کامپیوتر هم نمیتواند نقش میدانی را بازی کند. نهایتا این دو باید با هم ترکیب شوند و به طور مشترک کار کنند. مثلا اگر قرار است در فیلمی نشان بدهیم که فردی عملیاتی انتحاری انجام میدهد، اول باید به صورت میدانی انفجار را اجرا کنیم، بعد با کمک کامپیوتر این انفجار را با بازیگر ترکیب کنیم. پس ما اگر بیس کار را انجام ندهیم، کامپیوتر بهتنهایی کاری از پیش نخواهد برد.
قطعا شما سینمای دنیا را خیلی بهتر و جدیتر از ما دنبال میکنید. بهنظرتان جلوههای ویژه ما در مقایسه با جلوههای ویژه دنیا چه جایگاهی دارد؟
ببینید! جلوههای ویژه از 2 قسمت ویژوال (دیداری یا بصری) و میدانی تشکیل شده است. در میدانی من به جرأت میتوانم بگویم اگر بالاتر از دنیا نباشیم، پایینتر هم نیستیم. اما ویژوال هنوز کار دارد تا همسطح دنیا شود. من همیشه میگویم وقتی میخواهید فیلمهای ما را با فیلمهای دنیا مقایسه کنید، ویژوالهای جفتشان را بردارید، بعد نگاه کنید ببینید جلوههای ویژه کدام فیلم بهتر است. ما آن زمان که دوئل را کار میکردیم، فیلم «نجات سرباز رایان» تازه اکران شده بود. میگفتم شما اگر ویژوالهای این فیلم را که حدود 80 درصد کار است بردارید، بعد دوئل را کنارش بگذارید و مقایسه کنید، قطعا دوئل جلوههای ویژه بهتری دارد. برای همین به جرأت میگویم در این زمینه اگر سرتر از سینمای دنیا نباشیم، قطعا پایینتر هم نیستیم.
در صحبتهایتان راجع به خطرات حرفهتان گفتید. تا به حال برای خودتان یا بقیه عوامل اتفاقی افتاده؟
اتفاق که زیاد افتاده. خب به هر حال ما با موادی سر و کار داریم که خواهناخواه در آنها خطر وجود دارد. مثلا خود من سر فیلم روبان قرمز سوختم. از آنجا که حرارت آن مکان خیلی بالا بود، مواد شیمیایی در دست من روشن شد! همه دستم سوخت و تا یک ماه درگیر درمانگاه و بیمارستان بودم. اما این خطرات امروز خیلی کمتر شده است، بهویژه از وقتی که بیشتر با مواد پروتکنیکی کار میکنیم. ضمن اینکه به هر حال تجربه سالها کار در این حوزه یادمان داده خودمان هم مواد را کمخطرتر کنیم. حالا میتوانیم بگوییم کار ما درست مثل کارهای دیگر است که اگر احتیاط نکنیم، ممکن است دچار حادثه شویم، اما اگر جوانب احتیاط را رعایت کنیم، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
سختترین کاری که تا امروز انجام دادهاید، کدام کارتان است؟
فیلم سرزمین خورشید یکی از کارهای سخت من بود. فیلم تنگه ابوقریب هم همینطور. چون این فیلم تماما سکانس پلان بود؛ یعنی چند دقیقه دوربین، عوامل و بازیگرها همه در محیط میچرخیدند و ما باید انفجار میزدیم. این یک مقدار خطر کار را بالا میبرد. اما بدون شک سختترین کار، دوئل بود. ما سر صحنه دوئل، با بچه شش ماهه تا آدم شصت ساله سر و کار داشتیم که کنترل کردن آنها واقعا سخت بود. دقیق خاطرم هست که به تن 8-7 نفر از دستیارانمان لباس پوشانده و آنها را بین جمعیت پخش کرده بودیم تا بتوانند مردم را کنترل کنند. از طرف دیگر سعی میکردیم جای مواد را هم امن کنیم. مثلا دورشان را میپوشاندیم تا کسی نتواند نزدیکشان شود. اما به هر حال کنترل بچههایی که مدام پیرامون این مواد منفجره میدویدند یا سیاهیلشکرهایی که به کار وارد نبودند، واقعا سخت بود.
بهترین و دلچسبترین کارتان کدام است؟ کاری که وقتی تمام شد، با خودتان گفتید عجب کاری بود!
همان دوئل بود که وقتی تمام شد نه من، کل سینما و مردم گفتند عجب کاری بود! بعد از دوئل هم دیگر کار نکردم تا فیلم تنگه ابوقریب را کار کردم که آن هم برایم خوب و دلنشین بود.
حرفه جلوههای ویژه میدانی چقدر در ایران طرفدار دارد؟ چقدر جوانها با این حرفه آشنا هستند؟
من بعد از فیلم «سجاده آتش» در سال74 برای شرکت در چند جشنواره به کرمان و شیراز و اهواز رفتم. خودم فکر میکردم کسی من را نمیشناسد یا اساسا مردم راجع به جلوههای ویژه چیزی نمیدانند و به آن اهمیتی نمیدهند. اما در کمال تعجب دیدم نه فقط من را میشناختند، بلکه حتی اسم بچههایم را هم میدانستند! واقعیت این است که جوانها به این رشته علاقه دارند. اما چون این کار، کاری خطرناک است، خیلی به سمتش نمیآیند. البته که وارد شدن به این حرفه هم خیلی سخت است.
چرا؟ چرا سخت میشود وارد این حرفه شد؟
برای اینکه ما امکان یادگیری این حرفه به صورت آکادمیک را نداریم؛ یعنی رشته دانشگاهی یا دورههای آموزشی خاصی ندارد و بچهها صرفا از طریق دستیاری میتوانند وارد حوزه جلوههای ویژه میدانی شوند. البته که از اساس کار ما تجربی است؛ یعنی حتی اگر رشته دانشگاهی هم داشت، باز علاقهمندان به این حرفه باید میآمدند و کار را به صورت عملی یاد میگرفتند. جلوههای ویژه میدانی را نمیشود تئوری آموزش داد.
نسل جدیدی که با همه این سختیها وارد این حرفه شده را چقدر موفق میبینید؟
این بحث امروز نیست. من 20 سال است که سر این موضوع بحث دارم. متأسفانه گاهی دیده میشود که برخی از همکاران ما هر آنچه میدانند را به دستیارانشان یاد نمیدهند. نتیجه این میشود که جوان علاقهمند میآید، 5 سال، 8 سال، 10 سال از عمرش را میگذارد و درنهایت کار را هم یاد نمیگیرد. درحالیکه من بهشدت معتقدم ما نیازمند نیروی جوان در این حوزه هستیم. خود من شصت سالم است، 38 سال است که دارم در این حرفه کار میکنم. خب هر چه میتوانستم و هر چه توان داشتم برای این کار گذاشتهام. اگر چه همیشه سعی کردهام کارم را بهروز نگه دارم، اما واقعا اگر به دنبال پیشرفت در این حوزه هستیم، باید بگذاریم جوانها وارد این حرفه شوند. وظیفهمان این است که تمام تجربیاتمان را به جوانترها انتقال بدهیم، آنها هم به آن تجربیات جدید خودشان را اضافه کرده و به نسل بعدی منتقل کنند. چون اگر غیر از این باشد، نه فقط جلوههای ویژه میدانی، که کل سینما به مشکل خواهد خورد.
کمی هم برایمان از مشکلات این حرفه میگویید؟ جز خطرناک بودن، جلوههای ویژه میدانی در ایران با چه مشکلاتی مواجه است؟
خب یکی دیگر از مشکلات این حرفه، پرهزینه بودنش است. این هزینه زیاد باعث میشود در گام اول برخی از فیلمسازان بهکلی قید این بخش را بزنند. آنهایی هم که نیاز به جلوههای ویژه میدانی دارند سعی میکنند با کمترین هزینه کار را پیش ببرند. نتیجه این میشود که ما برخلاف دنیا چیزی به نام تست و آزمایش نداریم! یکدفعه تجهیزات را برمیداریم و سر صحنه میرویم! آن هم نه با همه امکانات و وسایلی که درخواست دادهایم؛ چرا که مثلا فقط 70 درصدش را در اختیارمان قرار میدهند! هماهنگیهایمان هم واقعا سخت انجام میشود. با اینکه ما از 3 وزارتخانه ارشاد، اطلاعات و دفاع مجوز میگیریم و برای ضبط کار هم نماینده شهرک دفاعمقدس و ناظری از امنیت سپاه یا ارتش بر کارمان نظارت میکنند، باز برای هر تغییر کوچک و جزئیای باید نامهنگاریهای بسیاری انجام بدهیم که این نامهنگاریها واقعا زمانبر است و گاهی باعث میشود فیلم چند روزی بخوابد.
این روزها بیشتر مشغول چه کاری هستید؟ کار جدیدی ندارید؟
امسال با توجه به شرایط موجود، کار سنگینی شروع نشده. اما هماکنون با آقای دهنمکی سر فیلم دادِستان همکاری میکنم و چند کار سبک و کوچک دیگر هم دارم.
به عنوان آخرین سؤال اگر موافق باشید به همان موضوع ابتدای مصاحبه برگردیم. در کل سینمای ایران را در این سالها چطور ارزیابی میکنید؟ از ابتدای دهه 60 که شما وارد سینما شدید تا امروز که آخر دهه 90 هستیم، به نظرتان سینمای ایران چقدر تغییر کرده است؟
باید ببینیم منظور شما از تغییر چیست. اگر از نظر تکنیکی بخواهید، بله، خیلی پیشرفت کردهایم. تقریبا پا به پای دنیا پیش آمدهایم. هر چند آنها قطعا امکانات خیلی بهتری در اختیار دارند، اما با این حال خودمان را خوب همپای آنها بالا آوردهایم. اما از نظر محتوایی به نظر من پیشرفت چندانی نداشتهایم. خود من بشخصه خیلی از فیلمهای قدیمی را بیشتر از فیلمهایی که امروز تولید میشوند، دوست دارم.
دستیارانی که خود استاد شدند
اثرگذاری محسن روزبهانی در سینمای ایران، فقط به ایجاد جلوههای ویژه میدانی بینظیر در پروژههای سینمایی ماندگار نیست. این هنرمند نامآشنا تاکنون شاگردان بسیاری تربیت کرده که حالا خود آنها برای خودشان استادانی تمامعیار شدهاند. اینطور که خود روزبهانی میگوید، تا به حال 5 نفر از دستیارانش مستقل شدهاند و آثار ماندگاری خلق کردهاند. نمونهاش حمیدرضا سلیمانی که سال1392 برای 2 فیلم «چ» و «رستاخیز» سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی را از آن خود کرد. یا ایمان کرمیان که 2 بار موفق به کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شده است؛ یکبار در سال 1394 برای فیلم «ایستاده در غبار» و بار دیگر در سال 1397 برای فیلم «ماجرای نیمروز؛ رد خون». روزبهانی معتقد است تنها راه پیشرفت این حرفه و متعاقب آن سینمای کشورمان این است که استادان جلوههای ویژه هر چه بلد هستند به نسل جوان آموزش بدهند تا آنها هم تجربیات خودشان را به آن اضافه کرده، به نسل بعدی منتقل کنند.
همه سیمرغ های من
محسن روزبهانی را نه فقط فعالان حرفه جلوههای ویژه میدانی، بلکه هر کسی که در سینما فعالیتی داشته باشد، میشناسد؛ چرا که با کسب 11 سیمرغ بلورین، رکورددار کسب معتبرترین جایزه سینمایی کشور است. او که فعالیتش در سینما را از سال1361 آغاز کرده، تاکنون در دهها پروژه سینمایی حضور داشته که در میان آنها اسامی آشنا و خاطرهانگیزی مثل دوئل، روبان قرمز، بوی پیراهن یوسف، «آژانس شیشهای»، «رنگ خدا» و… به چشم میآید. این متخصص جلوههای ویژه میدانی که در کارنامه هنریاش 11 سیمرغ، 7 تندیس جشن خانه سینما و 7 تندیس جشنواره دفاعمقدس دیده میشود، نخستین سیمرغش را در سال 1372 برای جلوههای ویژه میدانی فیلم سجاده آتش دریافت کرد و آخرین سیمرغش را همین سال گذشته برای فیلم «روز صفر» گرفت. فیلمهای سرزمین خورشید، دوئل، «شهر آشوب»، «قاعده بازی»، «شب واقعه»، «سی و سه روز»، «روزهای زندگی»، «استرداد» و «تنگه ابوقریب»، فیلمهای دیگری هستند که روزبهانی را به سیمرغ بلورین رساندهاند.
«دوئل» را یادتان هست؟ «تنگه ابوقریب»، «بوی پیراهن یوسف»، «سرزمین خورشید» و «روبان قرمز» را چطور؟
پایگاه خبری خبر فوری (khabarfoori.com)
فرهنگی/ سینما و تئاتر 21 شهریور 1399 – 05:55
همه این فیلمهای ماندگار سینمای ایران در یک اصل با هم مشترک هستند و آن هم این است که جلوههای ویژه میدانیشان هنر دست محسن روزبهانی است؛ متخصص جلوههای ویژه میدانی که در تمام این سالها یکهتاز این حرفه بوده و با دریافت 11سیمرغ بلورین، نهتنها در این بخش از جشنواره فیلم فجر، بلکه در تمام سینمای ایران رکورددار است. اما این همه افتخارات رئیس سابق انجمن جلوههای ویژه میدانی نیست. در کارنامه هنری محسن روزبهانی 7 تندیس جشن خانه سینما و 7 تندیس جشنواره دفاعمقدس هم دیده میشود که همه اینها نشان از سالها فعالیت بینظیر این هنرمند جلوههای ویژه در سینمای ایران دارد. در آستانه روز سینما سراغی از پرسیمرغترین مرد تاریخ سینمای ایران گرفتیم و با او به گفتوگو نشستیم؛ کسی که معتقد است حتی اگر 100 سیمرغ هم بگیرد، باز هم صد و یکمین سیمرغ برایش لذتبخش خواهد بود.
موافقید گفتوگو را از سیمرغهایتان شروع کنیم؟ شما رکورددار کسب معتبرترین جایزه سینمای ایران هستید. دلیل این موفقیت را چه میدانید؟
من همیشه گفتهام که آدم هر کاری که میخواهد انجام بدهد، حتی اگر به نظر کار کماهمیتی هم باشد، باید آن را به بهترین شکل ممکن انجام بدهد. برای همین هم خیلی تلاش کردهام تا همیشه در کارم خوب باشم، بهخصوص اینکه من سال 61 وارد سینما شدم، یک سال بعدش به جبهه رفتم و وقتی در سال 69 برگشتم دیدم ماشاءالله چقدر فعال جلوههای ویژه داریم! بنابراین یا باید آنقدر خوب کار میکردم تا بتوانم برای خودم جایی پیدا کنم یا باید از سینما میرفتم. تصمیم گرفتم تلاش کنم و بمانم که شکر خدا این تلاش نتیجه داد و در رشتهام موفق شدم.
این همه سیمرغ و تندیسی را که در این سالها کسب کردهاید، کجا نگه میدارید؟!
در خانه برایشان دکور زدهایم و قفسه درست کردهایم! هر چند نوهام همه را تصاحب کرده و میگوید اینها برای من است! البته خودش هم تصمیم دارد سیمرغ بگیرد. از الان که فقط 10سالش است، میگوید من هم باید بیایم سینما!
این جوایز چه تأثیری روی کارتان داشته و چقدر باعث شده روزبهروز بیشتر بهدنبال پیشرفت باشید؟ یعنی هر بار چقدر باعث شده که شما با انگیزه بیشتر برای موفقیتهای بیشتر تلاش کنید؟
ببینید! کار ما بهگونهای است که باید همیشه فکر کنیم تازه اول راهیم. به خاطر خطراتی که حرفه ما دارد، اگر بخواهیم فکر کنیم دیگر با تجربه شدهایم، ممکن است یکسری احتیاطهای اولیه را انجام ندهیم و این در درجه اول برای خودمان خطرناک است. برای همین من هر وقت پروژه جدیدی دست میگیرم، فکر میکنم تازه نخستین کارم است. این موضوع جدا از اینکه امنیت خودم و عوامل صحنه را تضمین میکند، باعث میشود سخت تلاش کنم و خب نتیجه کار هم شکر خدا خوب میشود. البته سیمرغ گرفتن و کسب جوایز اینچنینی هم همیشه انگیزهای برای بهتر شدن است. موفق شدن و خوشحالی از کسب موفقیت در ذات آدمهاست. به همین خاطر اگر 100 سیمرغ هم بگیریم، باز برای کسب صد و یکمین سیمرغ تلاش میکنیم و این سیمرغ صد و یکم هم لذت خودش را دارد.
برایمان میگویید که چطور سر از حوزه جلوههای ویژه میدانی درآوردید؟ شما در ابتدای دهه 60 وارد سینما شدید. آن زمان اصلا چیزی به نام جلوههای ویژه وجود داشت؟
نه، آن زمان ما اصلا جلوههای ویژه نداشتیم. من به عنوان بازیگر آمده بودم و در فیلم «عقابها» هم یکیدو سکانس بازی کردم. اما بعد دیدم پشت دوربین را بیشتر از جلوی دوربین دوست دارم. آن زمان کسی بلد نبود مثلا چاشنی بدنی بزند. من چون مقداری با مواد منفجره آشنا بودم، پیگیر این موضوع شدم و با تحقیق و تلاش توانستم این کار را پیش ببرم. البته شکلگیری جلوههای ویژه میدانی در سینمای ایران فقط تلاش من تنها نبود. اساتیدی مانند رضا رستگار، محمدرضا شرفالدین، اصغر پورهاجریان، داوود رسولیان، نادر میرکیانی و… تلاشهای زیادی در این زمینه داشتند. ما هم توانستیم این تلاشها را ادامه بدهیم و با یاری خدا تا اینجا برسانیم.
کار جلوههای ویژه میدانی در دهه 60 چقدر با امروز تفاوت داشت؟ اوایل با چه مشکلاتی دست به گریبان بودید که امروز به مدد استفاده از تکنولوژی دیگر این مشکلات را ندارید؟
تفاوت که خیلی هست. ببینید! جلوههای ویژه میدانی با موضوع جنگ وارد سینمای ایران شد، برای همین از مواد نظامی استفاده میکردند که واقعا خطرناک بود. اما حالا از مواد پروتکنیک استفاده میکنیم که به مراتب خطر کمتری دارند. ویژگی اصلی این مواد این است که اگر خدای ناکرده اتفاقی بیفتد، فقط ما و عوامل صحنه را میسوزاند، دیگر باعث مرگ و تکهپاره شدن افراد نمیشود! ویژگی دیگرش هم مربوط به اکسپوز شدنش است که باعث میشود مخاطب انفجار را واضحتر ببیند. سرعت انفجار تیانتی 6 هزار و 500 تاست، اما سرعت انفجار مواد پروتکنیکی 2 هزار و 500 تاست. بنابراین اگر شما بخواهید یک شیء را با تیانتی منفجر کنید، انفجار در لحظه رخ میدهد و شیء شما در یک آن نیست و نابود میشود! اما مواد پروتکنیک انفجار را بهتر نشان میدهند و بیننده میتواند تمام مراحل آن را مشاهده کند. اینها تغییراتی است که در جلوههای ویژه داشتهایم.
جلوههای ویژه کامپیوتری بهخصوص در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری داشته است. به نظر شما این امکان وجود دارد که این نوع از جلوههای ویژه در آینده جلوههای ویژه میدانی را کنار بزند و به طور کامل جایگزینش شود؟
نه، این اتفاق نمیافتد. جلوههای ویژه کامپیوتری را غربیها وارد سینما کردند و حالا خودشان هم پشیمانند و در حال بازگشت به جلوههای ویژه میدانی هستند! چون حس جلوههای ویژه کامپیوتری، مصنوعی است و قطعا نمیتواند هیجان، استرس و جذابیتی که مدنظر عوامل فیلم است، به مخاطب منتقل کند. برخی فعالان سینما در دنیا این دو نوع جلوه ویژه را به گل طبیعی و مصنوعی تشبیه میکنند و میگویند همانطور که گل مصنوعی نمیتواند جایگزین گل طبیعی شود، کامپیوتر هم نمیتواند نقش میدانی را بازی کند. نهایتا این دو باید با هم ترکیب شوند و به طور مشترک کار کنند. مثلا اگر قرار است در فیلمی نشان بدهیم که فردی عملیاتی انتحاری انجام میدهد، اول باید به صورت میدانی انفجار را اجرا کنیم، بعد با کمک کامپیوتر این انفجار را با بازیگر ترکیب کنیم. پس ما اگر بیس کار را انجام ندهیم، کامپیوتر بهتنهایی کاری از پیش نخواهد برد.
قطعا شما سینمای دنیا را خیلی بهتر و جدیتر از ما دنبال میکنید. بهنظرتان جلوههای ویژه ما در مقایسه با جلوههای ویژه دنیا چه جایگاهی دارد؟
ببینید! جلوههای ویژه از 2 قسمت ویژوال (دیداری یا بصری) و میدانی تشکیل شده است. در میدانی من به جرأت میتوانم بگویم اگر بالاتر از دنیا نباشیم، پایینتر هم نیستیم. اما ویژوال هنوز کار دارد تا همسطح دنیا شود. من همیشه میگویم وقتی میخواهید فیلمهای ما را با فیلمهای دنیا مقایسه کنید، ویژوالهای جفتشان را بردارید، بعد نگاه کنید ببینید جلوههای ویژه کدام فیلم بهتر است. ما آن زمان که دوئل را کار میکردیم، فیلم «نجات سرباز رایان» تازه اکران شده بود. میگفتم شما اگر ویژوالهای این فیلم را که حدود 80 درصد کار است بردارید، بعد دوئل را کنارش بگذارید و مقایسه کنید، قطعا دوئل جلوههای ویژه بهتری دارد. برای همین به جرأت میگویم در این زمینه اگر سرتر از سینمای دنیا نباشیم، قطعا پایینتر هم نیستیم.
در صحبتهایتان راجع به خطرات حرفهتان گفتید. تا به حال برای خودتان یا بقیه عوامل اتفاقی افتاده؟
اتفاق که زیاد افتاده. خب به هر حال ما با موادی سر و کار داریم که خواهناخواه در آنها خطر وجود دارد. مثلا خود من سر فیلم روبان قرمز سوختم. از آنجا که حرارت آن مکان خیلی بالا بود، مواد شیمیایی در دست من روشن شد! همه دستم سوخت و تا یک ماه درگیر درمانگاه و بیمارستان بودم. اما این خطرات امروز خیلی کمتر شده است، بهویژه از وقتی که بیشتر با مواد پروتکنیکی کار میکنیم. ضمن اینکه به هر حال تجربه سالها کار در این حوزه یادمان داده خودمان هم مواد را کمخطرتر کنیم. حالا میتوانیم بگوییم کار ما درست مثل کارهای دیگر است که اگر احتیاط نکنیم، ممکن است دچار حادثه شویم، اما اگر جوانب احتیاط را رعایت کنیم، هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
سختترین کاری که تا امروز انجام دادهاید، کدام کارتان است؟
فیلم سرزمین خورشید یکی از کارهای سخت من بود. فیلم تنگه ابوقریب هم همینطور. چون این فیلم تماما سکانس پلان بود؛ یعنی چند دقیقه دوربین، عوامل و بازیگرها همه در محیط میچرخیدند و ما باید انفجار میزدیم. این یک مقدار خطر کار را بالا میبرد. اما بدون شک سختترین کار، دوئل بود. ما سر صحنه دوئل، با بچه شش ماهه تا آدم شصت ساله سر و کار داشتیم که کنترل کردن آنها واقعا سخت بود. دقیق خاطرم هست که به تن 8-7 نفر از دستیارانمان لباس پوشانده و آنها را بین جمعیت پخش کرده بودیم تا بتوانند مردم را کنترل کنند. از طرف دیگر سعی میکردیم جای مواد را هم امن کنیم. مثلا دورشان را میپوشاندیم تا کسی نتواند نزدیکشان شود. اما به هر حال کنترل بچههایی که مدام پیرامون این مواد منفجره میدویدند یا سیاهیلشکرهایی که به کار وارد نبودند، واقعا سخت بود.
بهترین و دلچسبترین کارتان کدام است؟ کاری که وقتی تمام شد، با خودتان گفتید عجب کاری بود!
همان دوئل بود که وقتی تمام شد نه من، کل سینما و مردم گفتند عجب کاری بود! بعد از دوئل هم دیگر کار نکردم تا فیلم تنگه ابوقریب را کار کردم که آن هم برایم خوب و دلنشین بود.
حرفه جلوههای ویژه میدانی چقدر در ایران طرفدار دارد؟ چقدر جوانها با این حرفه آشنا هستند؟
من بعد از فیلم «سجاده آتش» در سال74 برای شرکت در چند جشنواره به کرمان و شیراز و اهواز رفتم. خودم فکر میکردم کسی من را نمیشناسد یا اساسا مردم راجع به جلوههای ویژه چیزی نمیدانند و به آن اهمیتی نمیدهند. اما در کمال تعجب دیدم نه فقط من را میشناختند، بلکه حتی اسم بچههایم را هم میدانستند! واقعیت این است که جوانها به این رشته علاقه دارند. اما چون این کار، کاری خطرناک است، خیلی به سمتش نمیآیند. البته که وارد شدن به این حرفه هم خیلی سخت است.
چرا؟ چرا سخت میشود وارد این حرفه شد؟
برای اینکه ما امکان یادگیری این حرفه به صورت آکادمیک را نداریم؛ یعنی رشته دانشگاهی یا دورههای آموزشی خاصی ندارد و بچهها صرفا از طریق دستیاری میتوانند وارد حوزه جلوههای ویژه میدانی شوند. البته که از اساس کار ما تجربی است؛ یعنی حتی اگر رشته دانشگاهی هم داشت، باز علاقهمندان به این حرفه باید میآمدند و کار را به صورت عملی یاد میگرفتند. جلوههای ویژه میدانی را نمیشود تئوری آموزش داد.
نسل جدیدی که با همه این سختیها وارد این حرفه شده را چقدر موفق میبینید؟
این بحث امروز نیست. من 20 سال است که سر این موضوع بحث دارم. متأسفانه گاهی دیده میشود که برخی از همکاران ما هر آنچه میدانند را به دستیارانشان یاد نمیدهند. نتیجه این میشود که جوان علاقهمند میآید، 5 سال، 8 سال، 10 سال از عمرش را میگذارد و درنهایت کار را هم یاد نمیگیرد. درحالیکه من بهشدت معتقدم ما نیازمند نیروی جوان در این حوزه هستیم. خود من شصت سالم است، 38 سال است که دارم در این حرفه کار میکنم. خب هر چه میتوانستم و هر چه توان داشتم برای این کار گذاشتهام. اگر چه همیشه سعی کردهام کارم را بهروز نگه دارم، اما واقعا اگر به دنبال پیشرفت در این حوزه هستیم، باید بگذاریم جوانها وارد این حرفه شوند. وظیفهمان این است که تمام تجربیاتمان را به جوانترها انتقال بدهیم، آنها هم به آن تجربیات جدید خودشان را اضافه کرده و به نسل بعدی منتقل کنند. چون اگر غیر از این باشد، نه فقط جلوههای ویژه میدانی، که کل سینما به مشکل خواهد خورد.
کمی هم برایمان از مشکلات این حرفه میگویید؟ جز خطرناک بودن، جلوههای ویژه میدانی در ایران با چه مشکلاتی مواجه است؟
خب یکی دیگر از مشکلات این حرفه، پرهزینه بودنش است. این هزینه زیاد باعث میشود در گام اول برخی از فیلمسازان بهکلی قید این بخش را بزنند. آنهایی هم که نیاز به جلوههای ویژه میدانی دارند سعی میکنند با کمترین هزینه کار را پیش ببرند. نتیجه این میشود که ما برخلاف دنیا چیزی به نام تست و آزمایش نداریم! یکدفعه تجهیزات را برمیداریم و سر صحنه میرویم! آن هم نه با همه امکانات و وسایلی که درخواست دادهایم؛ چرا که مثلا فقط 70 درصدش را در اختیارمان قرار میدهند! هماهنگیهایمان هم واقعا سخت انجام میشود. با اینکه ما از 3 وزارتخانه ارشاد، اطلاعات و دفاع مجوز میگیریم و برای ضبط کار هم نماینده شهرک دفاعمقدس و ناظری از امنیت سپاه یا ارتش بر کارمان نظارت میکنند، باز برای هر تغییر کوچک و جزئیای باید نامهنگاریهای بسیاری انجام بدهیم که این نامهنگاریها واقعا زمانبر است و گاهی باعث میشود فیلم چند روزی بخوابد.
این روزها بیشتر مشغول چه کاری هستید؟ کار جدیدی ندارید؟
امسال با توجه به شرایط موجود، کار سنگینی شروع نشده. اما هماکنون با آقای دهنمکی سر فیلم دادِستان همکاری میکنم و چند کار سبک و کوچک دیگر هم دارم.
به عنوان آخرین سؤال اگر موافق باشید به همان موضوع ابتدای مصاحبه برگردیم. در کل سینمای ایران را در این سالها چطور ارزیابی میکنید؟ از ابتدای دهه 60 که شما وارد سینما شدید تا امروز که آخر دهه 90 هستیم، به نظرتان سینمای ایران چقدر تغییر کرده است؟
باید ببینیم منظور شما از تغییر چیست. اگر از نظر تکنیکی بخواهید، بله، خیلی پیشرفت کردهایم. تقریبا پا به پای دنیا پیش آمدهایم. هر چند آنها قطعا امکانات خیلی بهتری در اختیار دارند، اما با این حال خودمان را خوب همپای آنها بالا آوردهایم. اما از نظر محتوایی به نظر من پیشرفت چندانی نداشتهایم. خود من بشخصه خیلی از فیلمهای قدیمی را بیشتر از فیلمهایی که امروز تولید میشوند، دوست دارم.
دستیارانی که خود استاد شدند
اثرگذاری محسن روزبهانی در سینمای ایران، فقط به ایجاد جلوههای ویژه میدانی بینظیر در پروژههای سینمایی ماندگار نیست. این هنرمند نامآشنا تاکنون شاگردان بسیاری تربیت کرده که حالا خود آنها برای خودشان استادانی تمامعیار شدهاند. اینطور که خود روزبهانی میگوید، تا به حال 5 نفر از دستیارانش مستقل شدهاند و آثار ماندگاری خلق کردهاند. نمونهاش حمیدرضا سلیمانی که سال1392 برای 2 فیلم «چ» و «رستاخیز» سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی را از آن خود کرد. یا ایمان کرمیان که 2 بار موفق به کسب سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شده است؛ یکبار در سال 1394 برای فیلم «ایستاده در غبار» و بار دیگر در سال 1397 برای فیلم «ماجرای نیمروز؛ رد خون». روزبهانی معتقد است تنها راه پیشرفت این حرفه و متعاقب آن سینمای کشورمان این است که استادان جلوههای ویژه هر چه بلد هستند به نسل جوان آموزش بدهند تا آنها هم تجربیات خودشان را به آن اضافه کرده، به نسل بعدی منتقل کنند.
همه سیمرغ های من
محسن روزبهانی را نه فقط فعالان حرفه جلوههای ویژه میدانی، بلکه هر کسی که در سینما فعالیتی داشته باشد، میشناسد؛ چرا که با کسب 11 سیمرغ بلورین، رکورددار کسب معتبرترین جایزه سینمایی کشور است. او که فعالیتش در سینما را از سال1361 آغاز کرده، تاکنون در دهها پروژه سینمایی حضور داشته که در میان آنها اسامی آشنا و خاطرهانگیزی مثل دوئل، روبان قرمز، بوی پیراهن یوسف، «آژانس شیشهای»، «رنگ خدا» و… به چشم میآید. این متخصص جلوههای ویژه میدانی که در کارنامه هنریاش 11 سیمرغ، 7 تندیس جشن خانه سینما و 7 تندیس جشنواره دفاعمقدس دیده میشود، نخستین سیمرغش را در سال 1372 برای جلوههای ویژه میدانی فیلم سجاده آتش دریافت کرد و آخرین سیمرغش را همین سال گذشته برای فیلم «روز صفر» گرفت. فیلمهای سرزمین خورشید، دوئل، «شهر آشوب»، «قاعده بازی»، «شب واقعه»، «سی و سه روز»، «روزهای زندگی»، «استرداد» و «تنگه ابوقریب»، فیلمهای دیگری هستند که روزبهانی را به سیمرغ بلورین رساندهاند.
منبع: روزنامه همشهری
72
سینما
جلوه های ویژه
اخبار مرتبط
خبر فوری در شبکه های اجتماعی
پیشنهاد ما
ماجرای یک بدهی 40 ساله/ انگلیس واقعا میخواهد میلیونها پوند به ایران بدهد؟
هنوز برای هواداران استقلال سوال است که چرا استراماچونی فراری داده شد؟/ مقصر تمامی ناکامیهای ما وزارت ورزش نیست
فرمانده قرارگاه اقتصادی سپاه راهی پاستور می شود؟ / «محمد»، گزینه ای برای جانشینی روحانی
عراق، شاید محل درگیری ایران و آمریکا؛ همه چیز به تصمیم الکاظمی بستگی دارد/ اقدام آمریکا بعد از شکست پروژه مکانیسم ماشه چیست؟
دو موشک ایرانی که پیام مهمی را به ترامپ مخابره کردند/ آیا "حاج قاسم" و "ابومهدی" واکنشی به مساله مکانیسم ماشه بود؟
به روایت شما مخاطبین خبرفوری نسبت به عدم کیفیت برخی از مواد غذایی انتقاداتی دارند 1399/5/22 آبگرفتگی کوچه های افشار غربی در بلوار آزادگان اصفهان در هنگام بارش باران / مشکلی که حالا دیگر وجود ندارد 1399/5/16 گلایه یک دانشجوی پزشکی از شرایط امتحان بورد! 1399/5/12 مخاطبان خبرفوری: نگران کنکور کرونایی هستیم! 1399/5/9 برجی در مشهد که به پسرهای نوجوان روی خوش نشان نمیدهد 1399/5/9 یک وام ازدواج و هزار و یک دردسر 1399/5/5 ادامه
آخرین دیدگاه