موتورسواری زنان غیرقانونی نیست و قانونی وجود ندارد که در آن تصریح شده باشد زنان حق ندارند سوار موتورسیکلت شوند، اما بر اساس تبصره ماده ۲۰ «قانون رسیدگی به مجازات رانندگی»، صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان برعهده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است و همین نام بردن از واژه مردان باعث شده در همه این سالها نیروی انتظامی از صدور گواهینامه موتور برای بانوان سرباز بزند.
زهرا اکرمی: موضوع موتورسواری زنان مانند بسیاری دیگر از چالشهای این حوزه مربوط به دیروز و امروز نیست و سالها است که بحثهای حقوقی، فرهنگی و جامعه شناختی پیرامون این موضوع مطرح است، اما سیاستگذار تاکنون تصمیمی برای بهرسمیت شناختن موتورسواری زنان نگرفته است. یک جامعه شناس معتقد است علت وضعیت کنونی این است که سیاستگذار در ایران جرات تغییر هیچ تنظیمات قانونی در رابطه با زنان را ندارد.
موتورسواری زنان غیرقانونی نیست و قانونی وجود ندارد که در آن تصریح شده باشد زنان حق ندارند سوار موتورسیکلت شوند، اما بر اساس تبصره ماده ۲۰ «قانون رسیدگی به مجازات رانندگی»، صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان برعهده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است و همین نام بردن از واژه مردان باعث شده در همه این سالها نیروی انتظامی از صدور گواهینامه موتور برای بانوان سرباز بزند. این خلاء قانونی خطرات جانی و مالی هم برای زنان به دنبال دارد، چراکه آنها نمیتوانند از آموزش استاندارد استفاده کنند و اگر موتور به نام فرد باشد، امکان استفاده از بیمه شخص ثالث را هم نخواهد داشت.
با این حال زنان همانطور که محدودیتهای دیگر را جلوتر از تغییر قانون شکستند، مثلا با لباس و چهره مردانه درهای بسته ورزشگاه را به روی خود باز کردند یا چهره حجاب را آنطور که میخواستند تغییر دادند، در این حوه هم راه خود را رفتهاند. به نظر میرسد تعداد زنان موتورسوار در شهرهای بزرگ نسبت به گذشته بیشتر شده است. گفتوگو با چند زن موتور سوار نشان میدهد که در این سالها بازخوردهای مثبت بیشتری نسبت به موتورسواری زنان دریافت کردهاند، هرچند همچنان با برخی آزارهای جنسیتی هم مواجه شدهاند.
برای مثال «بهار» که در اصفهان زندگی میکند، تقریبا دو سال است که موتورسواری را شروع کرده است. البته از حدود هشت سال قبل آرزوی این کار را داشته، اما چون قبلا یک بار به دلیل دوچرخه سواری دستگیر شده بود، خانواده مخالف موتورسواری او بودند. اما او بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ تصمیم جدیدی گرفت: «بعد از اون زمان تصمیم گرفتم موتورسواری رو امتحان کنم، اما با رعایت حجاب؛ چون فکر میکنم در حال فرهنگسازی در رابطه با موتورسواری زنان هستم و بهتره بهانه به دست کسی ندم. روزهای اول مردم خیلی تعجب میکردن و حتی یک بار مردی که در ماشین نگاهم میکرد با صدای بلند استغفرالله میگفت. بعضی مردها هم متلکهای تکراری میگن؛ مثل خانم برو بشین پشت گاز و لباسشویی. مورد دیگهای که چندین بار در شب برام اتفاق افتاده اینه که بعضی مردها با ماشین جلوی موتور میپیچن تا تعادل من به هم بخوره. اما مردانی هم هستن که از موتورسواری زنان استقبال میکنن، مثلا با ماشین کنارم میآن و تشویقم میکنن. یک بار هم وقتی مردی دید که نمیتونم موتور رو روی جک بیارم، به کمکم اومد یا زمانهایی که هوا بارونی بوده، بارها مردها بهم هشدار دادن که بیشتر مراقب باشم. زنان دیگر هم خیلی از موتورسواری زنها استقبال میکنن و همیشه تشویقم کردن.»
او همچنین با وجود اینکه با ترس و نگرانی از جلوی پلیس رد شده، در دو سال گذشته برخوردی از پلیس ندیده است. بهار در ادامه میگوید که از زمانی که سوار موتور شده، یک سوال بیپاسخ دارد: «هنوز نمیدونم چرا این همه سال از یک علاقه ساده محروم شدیم؟ در حالی که ممنوعیتی برای نشستن روی موتور به عنوان نفر دوم وجود نداره. هنوز هم جوابی برای این سوال ندارم.»
«رها» هم خیلی به موتورسواری علاقه دارد و معمولا در تهران با موتور تردد میکند: «من تا حالا برخورد بدی ندیدم. خیلی کم پیش میاد مثلا کسی با سرعت از کنارم رد شه که تعادلم بهم بخوره. اما مردم همیشه تعجب میکنند و تشویقم میکنند، برام دست میزنند یا میگن دمت گرم. حتی یک بار پلیس نیرو انتظامی بهم لایک نشون داد. توی مسیرها ماشینها همیشه بهم راه میدن و حواسشون هست. چند روز پیش یک راننده اتوبوس که متوجه حضور پلیس در خیابان شده بود، از آینه دست تکون داد و اشاره کرد که سمت دیگر پلیس هست. من هم پشت اتوبوس قایم شدم، اما یک جا مجبور شدم بپیچم که سرباز راننده من رو دید و بهم لایک نشون داد. اما تا به حال با پلیس راهنمایی و رانندگی برخورد نکردم چون همیشه حواسم هست و دارم ازشون فرار میکنم. متاسفانه بیشتر از اینکه حواسم به کنترل موتور باشه یا نگران دزد و خفتگیر باشم، مراقبم پلیس راهنمایی و رانندگی نبینم و همیشه اضطراب دارم. از طرف دیگه اگر تصادف کنم و کسی بهم بزنه در هر حال من مقصرم چون گواهینامه ندارم. الان شرایط اقتصادی طوری هست که هر کسی نمیتونه ماشین بخره و موتور برای مسافتهای کوتاه وسیله مناسبیه.»
«سوسن» هم یکی دیگر از زنانی است گاهی سوار موتور برادرش میشود، اما چون نمیتواند گواهینامه یگیرد فعلا از خرید آن صرف نظر کرده است. او حتی برای گرفتن گواهینامه با وکیل هم مشورت کرده، اما متوجه شده که خیلی بعید است موفق به این کار شود: «میدونم اگر موتور بخرم میخوام دائم ازش استفاده کنم، بخاطر همین ترجیح دادم فعلا گاهی از موتور برادرم استفاده کنم. تو این مدت هم معمولا بازخوردهای خوبی از مردم گرفتم و خیلیها وقتی میبینن راننده موتور دختره میگن دمت گرم. اما بعضی مردها هم متلک میاندازن و معمولا میگن برو بشین پشت ماشین ظرفشویی. البته من سعی کردم به این واکنشهای بد هم عادت کنم، هرچند که هنوز هم برام درد داره.»
سیاستگذار جرات تغییر ندارد
برای بررسی بیشتر این موضوع با یک جامعه شناس گفتوگو کردم تا به این سوال پاسخ دهم که چرا قانون در رابطه با موتورسواری زنان، مانند سایر حوزهها، از جامعه عقب مانده است. نفیسه آزاد با بیان اینکه باید بپذیریم حضور زنان در فضای عمومی به نسبت جوان است، میگوید: اما هنوز هم حضور زنان در فضای عمومی با محدودیتهای جدی روبهور است. مثلا جامعه هنوز بعضی مکانها، بعضی ساعتها و بعضی وسایل نقلیه را مناسب زنان نمیداند. ممکن است این موضوع در ابتدا غیر منطقی به نظر برسد، اما در اصل در ادامه روندی است که زنان در حال تثبیت حضور خود در فضای عمومی هستند و دیگر اینطور نیست که زنان فقط در خانه یا محله خود باشند، بلکه در کل یک شهر بزرگ با یک کلان شهر تردد میکنند و کمکم حضور خود را به شهر تحمیل میکنند.
او همچنین معتقد است در تهران به دلیل مدیریت بسیار بد ترافیکی و روشهای ناکارآمد توسعه حمل و نقلی، شهری است که به راحتی نمیتوانید با وسایل حمل و نقل عمومی در شهر تردد کنید. خیلی از فضاهای شهری اصلا با حمل و نقل عمومی در دسترس نیستند و ظرفیت حمل و نقل عمومی هم برای جابجایی این همه مسافر کافی نیست. از طرف دیگر هم تهران شهر بزرگی است و بهترین امکان جابجایی در آن خودرو است. اما زنان دو مسئله بزرگ دارند؛ اول اینکه تملک خودرو برای زنان بسیار کمتر از مردان است، چراکه تملک خودرو نسبت به دوچرخه و موتور، سرمایه بیشتری میخواهد. دوم اینکه به لحاظ ساختار کار جنسیتی استفاده زنان از شهر بسیار متنوعتر و متفاوت از مردان است. زنان وظیفه خرید، نگهداری از کودک، حفظ سلامتی خانواده و حفظ ارتباطات را دارند. بنابراین تردد زنان در بعد مسافتهای متوسط در شهر بیشتر است.
از طرف دیگر به گفته او اساسا تهران شهروندان خود را سوق داده که از موتور استفاده کنند و بسیاری از مردانی که ماشین دارند هم ترجیح میدهند به دلیل دور زدن ترافیک، وارد شدن به محدوده طرح ترافیک و رد شدن از چراغ قرمز از موتور استفاده کنند. در نتیجه اینکه زنها به سمت استفاده از موتور بروند تا حد زیادی محصول شرایط شهری هم هست. وقتی هم که شرایط عینی ایجاب میکند، آن اتفاق در جامعه میافتد. همه زنانی هم که سوار موتور میشوند، الزاما نمیخواهند آگاهانه مبارزهای کنند، هرچند که در حال مبارزه هستند. اما در اصل الزام شرایط عینی زندگی آنها را به این سمت سوق داده است.
اول اینکه تملک خودرو برای زنان بسیار کمتر از مردان است، چراکه تملک خودرو نسبت به دوچرخه و موتور، سرمایه بیشتری میخواهد. دوم اینکه به لحاظ ساختار کار جنسیتی استفاده زنان از شهر بسیار متنوعتر و متفاوت از مردان است.
آزاد در ادامه میگوید: به نظر می رسد سیاستگذار نسبت به تغییر هر تنظیم قانونی در رابطه با زنان دچار یک واهمه و نگرانی است. چنین موضوعاتی مسئلههای اساسی نیست که تعارضی با قانونهای بالادستی داشته باشد. البته در همه جوامع هم نسبت به سرعت و مسافت حرکت زنان در فضای عمومی مقامتهایی بوده و مثلا در گذشته در غرب هم در مقابل دوچرخهسواری زنان مقاومت میشده است. اما این شکل از مقاومت در برابر به رسمیت شناختن تنظیمات قانونی، نشان میدهد که سیاستگذار جرات ندارد هیچ تنظیم قانونی در رابطه با زنان را تغییر دهد. محدودیت موتور سواری، محدودیتی عجیب و غریب است، چراکه زنان میتوانند گواهینامه پایه یک بگیرند یا حتی پشت راکب موتور سوار شوند، اما خودشان نباید راننده باشند. در این شرایط سیاستگذار میتواند این موضوع را هم مانند سایر مسائل به امان خدا رها کند و گاهی هم مقاومت کند یا بیانیه دهد و جامعه هم به راه خود برود یا خیلی راحت این موضوع را قانونی کند، به زنان گواهینامه و آموزش بدهد و او را مجبور کند از کلاه ایمنی استفاده کند، اما به نظر میرسد سیاستگذاری در ایران راه اول را انتخاب کرده است.
آخرین دیدگاه