اخیرا کتابی با عنوان «هوس قمار آخر» با عنوان فرعی «بازخوانی پرونده درمانی عباس کیارستمی در گفتوگو با پزشکان» نوشته اسماعیل رمضانی منتشر و مراسم رونماییاش در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
این کتاب شامل گفتوگو با رضا پایدار، علیرضا زالی، علیاصغر پیوندی، محمد سدهی، مینو محرز، ایرج خسرونیا و حسن عباسی است و مولف کتاب گفته این کتاب جزئیات دقیقی است از اتفاقاتی که رخ داده و پزشکانی که در این کتاب به سراغ آنها رفتیم، پزشکان معالج وی نبودند، چرا که آنها در معرض اتهام بودند ولی این پزشکها به عنوان مشاور همراه پزشکان کیارستمی بودند.
اسماعیل رمضانی، نویسنده کتاب «هوس قمار آخر»، گفته است: روایت جامعه هنری و سینما [درباره علت مرگ عباس کیارستمی] روایت غالب است و به قضاوتی منجر شد که تغییر آن سخت بود. به همین دلیل سراغ روایت متفاوتی رفتیم که آیندگان بتوانند با مشاهده آن قضاوت درستی در این رابطه داشته باشند. به گفته نویسنده کتاب، خانواده مرحوم کیارستمی دوست داشتند بیشتر اتفاقاتی که در ایران رخ داد، روایت شوند و پیگیریهایشان مبتنی بر این اتفاقات بود. نتیجه نهایی بررسیها این بود که ورای قصور، همه معتقد هستند که عارضهها کنترل شد و این امید بود که کیارستمی به روند عادی زندگی برگردد.
اما بعد از انتشار این اثر و ۸ سال پس از درگذشت کارگردان صاحبنام سینمای ایران، بهمن کیارستمی از چگونگی تدوین این کتاب انتقاد کرده است. او در بخشی از این مصاحبه خود با ایسنا گفته است: «شگفتانگیزترین بخش این کتاب برای من گفتوگو با دکتر خسرونیاست، یعنی رئیس هیات بدوی نظام پزشکی که در واقع ایشان به نوعی قاضی این پرونده هم بودند. ایشان گفتهاند پرونده اصلا شاکی خصوصی نداشت و سازمان نظام پزشکی به خاطر حساسیت پرونده عباس کیارستمی به این ماجرا ورود کرده است. این حرف بسیار جالب است چون روزی که قصد طرح شکایت داشتم، ایشان مرا به دفتر خود دعوت کرد و گفت، «شکایت نکن. به جایی نمیرسی. طرح شکایت فقط فضای بدی علیه پزشکان ایجاد میکند و اگر شکایت تو به نتیجه نرسد آنها میتوانند برای اعاده حیثیت تو را دادگاهی کنند.» طبعا ما به توافق نرسیدیم و من فردای آن روز با کمک خانم منوچهری، وکیل پرونده، شکایتمان را ثبت کردیم. تمام سابقه این پروندهها در سازمان نظام پزشکی و پزشکی قانونی موجود است. چطور ممکن است به این راحتی گفته شود که این پرونده شاکی خصوصی نداشته؟ آقای خسرونیا همچنین گفتهاند که دکتر میر در تمام مراحل درمان حضور داشته ولی چون دست همسرش شکست، فقط برای چند روز از ایران رفت. فکر میکنم اگر دکتر میر هم این حرفها را بخواند میخندد.
در اینجا باید پرسید که وظیفه و تکلیف آقای رمضانی به عنوان پدیدآورنده این کتاب چیست؟ از یک طرف سوالاتشان دارای موضعگیری است و مدام درباره جوسازی علیه پزشکان میپرسند و از طرف دیگر در هیچ کجا خود را موظف نمیدانند کسی را بابت اطلاعات نادرستش به چالش بکشند و دنبال برنده و بازنده در این ماجرا میگردند که با نفس کار پژوهشی در تضاد است.»او همچنین درباره مهمترین انگیزهاش از پیگیری حقوقی پرونده پدرش افزود: «من فقط به دنبال یک گزارش دقیق و درست بودم. اصولا وقتی قرار باشد درباره یک موضوع، کاری انجام دهیم، درستترین راه این است که براساس منابع موثق اظهارنظر یا قضاوت کنیم. زمانی که یک موضوع جنبه عمومی پیدا میکند اولین مسوولیت نهادهای مرتبط این است که یک گزارش عمومی منتشر کنند. متاسفانه وقتی چنین گزارشی وجود ندارد، نتیجهاش انتشار کتابهایی از این دست میشود که این روایات را با فاصله زمانی زیاد منتشر کرده است. آیا بنده به عنوان فرزند عباس کیارستمی و اصلا یک شهروند این حق را ندارم که اگر درباره مرگ پدرم دچار شک و تردید شدم، یک گزارش مشخص و دقیق بخواهم؟ این گزارش هرگز به من داده نشد و الان که چنین کتابی منتشر شده، این تصور پیش میآید که انگار در پس پرده موضوع دیگری هست… جای سوال است که چرا در این مقطع یعنی در پایان یک دوران و در آخرین لحظات عمر یک دولت (سیزدهم) باید چنین کتابی منتشر شود؟»
آخرین دیدگاه