معمولا به مناسبات اهمیتی نمیدهم چرا که فکر میکنم اغلب مناسبات امروزه از حد و حدود تقویم فراتر نمیروند. هر مناسباتی هم که به امر تقویمی بدل شود معمولا کارکرد تاریخی خود را از دست میدهد و به چیز دیگری بدل میشود.
گاه بعضی از مناسبتها آنقدر از حقیقت خود دور میافتند که به چیزی ضد خود بدل میشوند. با این حال سفره هفتسین از معدود مناسبتهایی است که هنوز رنگوبویی از یک حقیقت کهن و دیرپا را با خود حمل میکند. حقیقتی که هویت چندپاره و یا چندگانه ما را باز مینماید. ما در کنار سفره هفتسین بار دیگر با حقیقت وجود خود عهد میبندیم. تامل در سفره هفتسین بهار را از یک امر ساده و تکراری تغییر فصل به شکفتن و رستاخیز جان آدمی تغییر میدهد. درباره شان نزول اجزای سفره هفتسین مورخان و محققان بسیاری سخن گفتهاند و الحق که سخن نغز و فاضلانه کم نگفتهاند. این بنده کمترین نیز به نوبه خود سعی کردم در این سنت شگفت تامل کنم و برداشتهای خودم را به شکل شعر و ترانه درآورم. آنچه میخوانید سالیان پیش و به سفارش صداوسیما ساخته شد. سرور ارجمندم جناب فرهاد هراتی آهنگی بر روی این شعر ساخت و خودش هم خوانندگی آن را بر عهده گرفت. نمیدانم کار دیر آماده شد و یا به چه علتی؛ به هرحال کار از صداوسیما پخش نشد. شاید بگویید در روزگاری که خیلیها حالشان خوش نیست این حرفها به چه کار میآید. شما را نمیدانم اما من فکر میکنم پاسداشت نوروز برای ما تنها گذراندن یک مناسبت همراه با شور و شعف نیست. ما نوروز را پاس میداریم چرا که میخواهیم به زندگی آری بگوییم. چرا که میخواهیم آزادی و زیبایی را ارج نهیم. چرا که نمیخواهیم به مرگ و رکود و سکون تن دهیم و اصرار داریم زمستان و ظلمت بروند و جایشان را به بهار و روشنایی دهند. به قول سمیح القاسم: ما برای مردن وقت نداریم.
یه سفره ساده ولی یه دنیاس
یه تیکه آسمون روی زمینه
خوشا بحال اون کسی که هرسال
بتونه چند لحظه پاش بشینه
خوشا بحال اون که خواجه حافظ
بهش بگه فردای زندگیشو
ببوسه قرآن و رو چش بذاره
تا این که یادش نره بندگیشو
خوشا به اون که ماهی قرمزو
وقتی میبینه توی تنگ تنگش
شکر کنه خدای عاشقارو
بابت نقاشیهای قشنگش
خوشا بحال اون که آب و آینه
عینهو قلب روشنش زلاله
نفرت و دشمنی تو اون روشنی
نمیتونه جا بگیره محاله
خوشا کسی که سبزه توی سفره
اونو به یاد نو شدن بندازه
به یاد فصل تازه شکفتن
به پر زدن توی هوای تازه
ماهی قرمز و آینه و حافظ
سکه و سیب و سمنو و سبزه
کنار قرآن خدا بیحکمت
نمیشه جمع بشن حتی یه لحظه
هیچ چیزی بیخودی و سرسری نیست
هرچیزی یه حکمتی داره اینجا
عمری باید بگذره تا بفهمی
حکمت هفتسین و تو سفره ما
سفره چن هزار ساله ما
پر از حکایتای جور واجوره
درد دل عاشقا رو میشنوه
برای عاشقا سنگ صبوره
میتونی پاش بشینی و بنالی
حوصلهای واسه شنفتن داره
اگه تو با گوش دلت بشنوی
یه عالم حرف واسه گفتن داره
یه سفره ساده ولی یه دنیاس
اگه بتونی با دلت ببینی
یادت نره چقدر حرمت داره
وقتی کنار سادگیاش میشینی
۲۵۹۲۴۷
آخرین دیدگاه