نویسنده در مقاله حاضر در صدد است، 4 محور عمده مانع تحقق میانه روی و توسعه کشور را علیرغم وجود منابع غنی میانه روی در فرهنگ ایران زمین، به تبیین بنشیند.
پیوندی وثیق میان «میانه روی» با خردمندی و وجدان اخلاقی آدمی وجود دارد، بدین جهت ملتها، مذاهب و ادیان اعمّ از وحیانی و غیر وحیانی و نیز فیلسوفان باستان آن را امری ممدوح دانسته و به عنوان «فضیلت اخلاقی» به آن نگریسته اند. فیلسوفان بزرگ یونان، سقراط و افلاطون بر «میانه روی» انگشت تأکید نهاده و ارسطو آنرا «قانون زرّین» می دانست. در واقع «میانه روی» یک نوع منش، روحیه و روش است که در گفتار و رفتار انسانها متجلّی می شود و همه وجوه زندگی فردی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، سیاسی و…. او را در بر می گیرد .
بزرگان فرهنگ و ادب ایران در آثار منثور و منظومشان به میانه روی توصیه نموده و به ستایش آن پرداخته اند تا جاییکه «شیخ محمود شبستری» آنرا «اصلی ترین فضیلت» و «صراط مستقیم» می داند و در وصف آن چنین می سراید: «همه اخلاق نیکو در میانه است/که از افراط و تفریطش کرانه است/میانه چون صراط مستقیم است/ز هر دو جانبش قعر جحیم است/ظهور نیکویی در اعتدال است/ عدالت جسم را اَقصَی کمال است» (١) فردوسی شاعر نامدار ایرانی انسانهای میانه رو را شایسته ستایش می داند : «سِیُم کو میانه گزیند زکار/بَسند آیدش بخشش کردگار/ستوده کسی کو میانه گزید/تنِ خویش را آفرین گسترید» (٢)
با مروری گذرا بر ادبیات و متون دینی به روشنی می توان دریافت که در کلام الهی و بزرگان دین، اعتدال را امری ستوده و افراط و تفریط را نکوهیده دانسته اند. قرآن در آیه١٩ سوره لقمان به «مشی میانه روی» فرمان می دهد. «وَاقصِد فی مَشیِکَ» و در آیه ٩ سوره نحل از تأکید خداوند بر «میانه روی» سخن می گوید: «وَ عَلَی اللّهِ قصدُ السَّبیلِ» و دو واژه «مُقتصِد» و «وسط»را به عنوان دو صفت ممتاز «جامعه خدا پسند» ذکر می کند که هر دو واژه اشاره به «میانه رو» بودن دارند. امام علی نیز در حکمت۶٧ نهج البلاغه نشانه انسان نادان را «افراط» (تندروی) و «تفریط» (کندروی) می داند و بهترین انسان را کسی معرّفی می کند که در حال و هوای «میانه روی» است و سفارش می کند همواره با افراد «میانه رو» همراه شوید. (٣)
پیامبر اسلام در خطابی عمومی همه انسانها را به «میانه روی» سفارش می کند. «أَیُّهَا النّاسُ علیکُم بِالقَصدِ، علیکُم بالقَصدِ، عَلَیکُم بِالقَصدِ» (۴) اکنون سوال اساسی این است که علیرغم مشحون بودن منابع ایرانی، اسلامی، ادبی و عرفانی ما در ستایش از میانه روی و نکوهش تندروی و کند روی، آیا می توان جامعه ایران را «جامعه ای میانه رو» دانست؟ (۵) در این نوشته می خواهم بصورتی گذرا و به اختصار به چند مانع ذهنی و عینی میانه روی اشاره کنم.
١-جهالت:
خِرَد، عامل تأمّل و تغوُّل در امور و پدیده ها، سنجش دقیق نیک و بد، صحیح و سقیم، موزونی اندیشه و رفتار آدمی است. بنابر این خردمندان و آنها که اهل اندیشه ورزی، تحقیق ، تدقیق ودانش اند اصولا انسانهایی متعادل و میانه رو هستند. به هر نسبتی که انسان قدرت تدبیر و تحلیلش بیشتر می شود «میان گزین» تر و متوازن تر می گردد و بالعکس. بدین جهت در طول تاریخ، قریب باتفاق تندرویها، خشونتها و جنایتها در اشکال گوناگونش (چه در جوامع پیشا مدرن، چه مدرن و پسا مدرن) ناشی از بی خردی افراد، گروهها و نظامهای سیاسی بوده است. افقِ دید انسانهای جاهل بسیار محدود، دایره اندیشه شان بسیار تنگ و تاریک ، جهانشان بسیار کوچک و نگاهشان به ظواهر است واز باطن و سر انجام امور غافلند در نتیجه با افق های باز و روشن نسبتی ندارند و همواره از درِ ستیز با هر پدیده جدیدی در می آیند و «با آنچه نمی دانند دشمنی می ورزند. تجارب تاریخی نشان داده است که جهل، بویژه جهل مقدّس(تحت هر عنوان و هرنوعش چه ایدئولوژیک، مذهبی، فرقه ای و…) عامل خروج از میانه روی و ایجاد فجایع هولناک بوده است.
٢- خود مطلق پنداری و جزمیت در «انحصار حقیقت» :
خود حقیقت پنداری از سوی افراد، گروهها، نظامهای سیاسی، آیینی و ایدئولوژیک و دیگران را باطل، گمراه، ارتجاعی، بی بهره از حقّانیّت دانستن، یکی از موانع مهم میانه روی است. خود حقیقت پندارانِ متوهّم و مطلق اندیش بر پایه جهل، جمود، جزمیّت، تعصّب و سخت گیری به سرعت به غیر سازی و حذف و طرد و نفی غیر خودیها و دگر اندیشان و دگر کیشان می پردازند، زیرا آن ها را مانعی بر سر راه توسعه و تعمیق حقیقت، ارزشها، هنجارها و آرمانهای خودشان می دانند ومنزوی کردن و حتی ترور شخصیتی و فیزیکی آنها را خدمت به حقیقت خود پنداشته و مرام و آیینشان می دانند. ابزار کار «خود حقیقتِ مطلق پنداران»، تحمیل، تحکّم، اجبار، خشونت، اعدام، شکنجه، کشتن، آتش زدن وعملیات انتحاری علیه مخالفان و دگرباشان است. از نظر این افراد و جریانهای تند رو که نگاهی ابزاری و غیر انسانی به افراد دارند، انسانها فی نفسه (به خودی خود) ارزشی ندارند و شایسته مقام نام انسان نیستند مگر آنکه در خدمت آنها و معتقد به آیین و آرمان آنها باشند.
کشتن انسانهای بی گناهِ غیر هم کیش توسط گروههای بنیادگرایی چون داعش، طالبان، بوکوحرام، القاعده و نیز کشتن دگراندیشان، نویسندگان و فعالان سیاسی و مدنی شاهد گویایی بر این است که چگونه «خودحقیقت پنداری» مذهبی یا سیاسی می تواند عامل خروج از میانه روی و پید ایش جرم و جنایتهای هولناک و ضد انسانی شود. باطلُ السّحر بینش، منش و روش «خود حقیقتِ مطلق پنداران» ، باور به «نسبی بودن معرفت»، «متکثّر بودن حقیقت» و باور به «پلورالیسم مذهبی» و «پلورالیسم سیاسی» است که حاصل آن روا داری، میانه روی، مدارا، صلح و آشتی و جلوگیری از خشونت است. اگر حقیقت را امری واحد و مطلق و دریافت و معرفت به آنرا امری متکثّر و نسبی بدانیم و هیچ فرد و جریانی حقیقت را ملک طِلق خود نداند و مانند رهبر بزرگ هند «مهاتما گاندی» بیندیشد و حقیقت را قابل دریافت در قلبِ همه مذاهب عالَم بداند، پای در راه «صراط مستقیم خشونت پرهیزی» نهاده و راه بر خشونت طلبان تند رو و متوهم بسته خواهد شد.
او می گوید:
«در تصور من، بیش از یک مذهب در جهان وجود ندارد، اما همچنین می اندیشم که این مذهب، درخت تنومندی است که دارای شاخه های فراوان است و همچنانکه تمام شاخه ها شیره مورد نیازشان را از یک منبع می گیرند، تمام مذاهب نیز جوهره خود را از یک چشمه می گیرند که منبع همه آنهاست. به طور طبیعی اگر یک مذهب وجود دارد، یک خدا بیشتر نمی تواند وجود داشته باشد. اما او نادیدنی و غیر قابل توصیف است و در نتیجه، از نظر ادبی می توان گفت، او نامهایی به تعداد همه ی انسانهای روی زمین دارد. این که ما او را به چه اسمی می نامیم، اهمیت چندانی ندارد. او یکی است و دوّمی ندارد».
٣-رویکرد آخرالزمانی:
این رویکرد یکی از موانع میانه روی در جهان از جمله در ایران است. نکته قابل توجه این است که این رویکرد منحصر به یک آیین و مذهب خاص نیست، بلکه هر یک از آنها تلقّی خاص خود را از این پدیده دارند. «شوکو آساهارا» راهب آخرالزمانی که رهبر و بنیانگذار فرقه « آئوم شینریکیو» درسال ١٩٨۴ میلادی در ژاپن بود،، خود را «مسیح» و کسی می دانست که پس از «بودا» به حقیقت دست یافته و به نورانیت رسیده است. «براساس گفته های خود این فرقه، هدف غایی« آئوم شینریکیو» زنده ماندن در دوره آخرالزمان است که به زودی فرامی رسد، همچنین نجات دادن ژاپن وجهان از جنگ ویرانگری است که نتیجه اجتناب ناپذیر رقابت شرکتهای ژاپنی و امپریالیسم آمریکا برای ایجاد نظم نوین جهانی و دولت واحد جهانی است» (۶)
«آساها» بر این باور بود که برای رویارویی با نظم جهانی و خشونت قدرتهای بین المللی، توسّل به سلاحهای مرگبار و شیوه های خشونت آمیز مجاز است بدین جهت در ٢٠مارس١٩٩۵ سه حمله جداگانه به سه قطار زیرزمینی توکیو با بمبهای شیمیایی حاوی گاز سارین توسط اعضای فرقه «آئوم» صورت گرفت که منجر به مرگ١٢ نفر و زخمی شدن بیش از ۵ هزار نفر شد و سرانجام با بازداشت او و تعدادی از طرفدارانش در ژوئیه ٢٠١٨ به همراه ۶ نفر دیگر از اعضای فرقه اش اعدام شد.بعضی از تندروهای وطنی که جهان بینی آخرالزمانی دارند بر اساس این نگاه و رویکرد، فتح عربستان سعودی و واژگونی نظامش را به عنوان مقدمه ظهور امام زمان و تکیه او به کعبه برای ابلاغ پیام جهانی اش امری واجب میدانند. این تندرویهای ناشی از روایتگری آخرالزمانی که با عقل و عُرف، مقتضیات زمان، قواعد ومناسبات سیاسی و حقوقی بینالمللی هیچ تناسبی ندارد، سدّ و مانع بزرگی بر سر راه «مشی میانه روی» است.
۴-تبعیض:
تبعیض های اقتصادی، مذهبی، قومی، نژادی و جنسیّتی سیستماتیک یکی دیگر از موانع «میانه روی» است. در جوامعی که انسانها بهخاطر باورهای مذهبی، تفاوت قومی، نژادی، جنسیّتی و… از حقوق برابر شهروندی،محروم می شوند یا تحت ستم قرار می گیرند و از مشارکت در مدیریت کشور باز می مانند، زمینه تند روی و رادیکالیسم در جامعه فراهم و خشم، خشونت، نفرت و اعتراض ناشی از این تبعیضهای سیستماتیک، موجب نامتوازن شدن مناسبات و روابط میان دولت و ملت و ایجاد تنش و بی اعتمادی میان ملت و حاکمیت می شود.
بی ثباتی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی ونیز بحرانهای فزاینده در جامعه امروز ایران، ناشی از همین تبعیضهای سیستماتیک در ساختار حقوقی و حقیقی نظام سیاسی ایران است که در دو سه دهه اخیر بصورت جنبشهای اجتماعی، اعتراضات مدنی و گاه شورشی روندی صعودی یافته و با فاصله های اندک در دهه ٩٠ و در سطحی وسیعتر در داخل و خارج کشوراز ٢۵ شهریور١۴٠١ نمایان شده است.
جنبش اخیر در واقع پرده برداری از تبعیض سیستماتیک به ویژه تبعیض و تحقیر و نادیده انگاشتن زنان در چهار دهه گذشته است که زنگهای خطر و هشدار را به صدا در آورده است.تردیدی وجود ندارد که مواجهه خشن و خونین با اعتراضات مدنی نه تنهاموجب افول آن نخواهد شد،بلکه بدلیل نارساییها و ناکارآمدیهای اساسی در حوزه های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ونیز شیوه حکمرانی نامناسب و نامتناسب با نیازها، باورها و مقتضیات عصر چون آتشی در زیر خاکستر به حیات خود ادامه می دهد. جامعه شناسان، صاحبنظران سیاسی و روانشناسان اجتماعی بر این باورند که برخورد با «جنبش مهسا» از نوع «حلّ مسئله» نبوده بلکه پاک کردن «صورت مسئله» است که این امر می تواند پیامدهای بسیار دشواری را به همراه داشته باشد.
دانش، تجربه، وخرد جمعی بشر به ما می گوید :ساختارهای سیاسی ای که جامعه توده ای و ذرّه ای را بر جامعه مدنی نیرومند با حضور احزاب، اتحادیه ها، انجمنها، تشکل های مدنی، زیست محیطی، مطبوعات آزاد و مستقل، گردش آزاد اطلاعات و… ترجیح می دهد، ساختارهایی که در برابر ملت پاسخگو نباشند و قانون را بلاموضوع کنند، ساختارهایی که در آنها اراده، فرمان و نظر اقلیّت بر اکثریت مقدم و ارجح بر قانون باشد، در ساختارهایی که رأی مردم منشأ اثر در اصلاح، تغییر و بهبود شرایط زندگی آنها نباشد و انتخابات اسمی بی مسمّی، تهی از معنا و نمایشی شده باشد و بالاخره در ساختارهایی که حق حاکمیت مردم بر سرنوشت، اراده ملت و خواست اکثریت برای تغییر و تحولات بنیادی به رسمیّت شناخته نشود، به طور طبیعی راه بر «میانه روی» بسته و راه «تند روی» را هموار می شود. بنابر این یکی از راههای نهادینه کردن میانه روی و ثبات سیاسی در جوامع، اصلاح شیوه های حکمرانی و اعتماد و احترام متقابل بین ملتها و حاکمیّت آنهاست.
گرچه فرهنگ ایرانی بنحو تاریخی با الهام از فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و دیگر نامداران فرهنگ و ادب ایران، آمیخته با مهر و محبت، میانه روی و روا داری، عشق، فتوّت و مروّت،رواداری و حتی مدارای با دشمنان است و جامعه ایرانی گرایش غالبش به «میانه روی» است و در تعامل با حکومتها بر آنها اثر گذاشته است، اما از این حقیقت مهم نباید غفلت ورزید که نقش حکومتها و نوع ساختار سیاسی و نهادهای برخاسته از آنها بدلیل نفوذ گسترده در حوزه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به مراتب تاثیر گذارتر از نقش جامعه بر مناسبات، اخلاق و رفتار افراد است.
بدیهی است که ساختارهای دموکراتیک مُقَوّم «میانه روی» و ساختارهای غیر دموکراتیک، مَقَوّم «تند روی» و «کند روی» هستند. پایان کلام را مُطرّی به بیت لسان الغیب حافظ شیرازی می نمایم که پیامی فرازمانی و فرامکانی در سفارش به «میانه روی» است به این امید که مورد توجه ملت فرهنگ دوست و به ویژه حاکمیّت سیاسی قرار گیرد:
«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروّت با دشمنان مدارا» (٧)
چنین باد.
پاورقیها:
١-شبستری،شیخ محمود، گلشن راز، بخش۴١
٢-فردوسی،ابوالقاسم،شاهنامه،شاهپور سوم
٣-نهج البلاغه، خطبه١٢٧ فراز۵
۴- متّقی هندی، کنزالعمّال،جلد سوم، صفحه ٢٨
۵-نگاهی به مصرف سرانه انرژی، مطالعه روزانه، ساعات کار مفید در هفته، سرانه مصرف قند، شکر، نمک، روغن، نان، نوشابه، مصرف آب، تعداد پرونده قضایی سالانه، آمار جستجوی کاربران برای سایتهای مستهجن، آمار جرم، جنایت و خشونت، آمار طلاق و بزهکاریهای اجتماعی، حذف و ستیز در عرصه های سیاسی و اجتماعی و رقابتهای ناسالم در عرصه های گوناگون، آستانه تحمل در برابر انتقاد، میزان رواداری مذهبی و سیاسی، میزان تصادفات و تلفات جاده ای، شیوه رانندگی، نوع مواجهه با محیط زیست و حفاظت از منابع طبیعی، و نظایر اینها می تواند تا حدودی پاسخ به سوال مطرح شده باشد.
۶-کاستلز،مانوئل،مترجمین حسن چاووشیان و علی پویا، عصر اطلاعات، جلد دوم، صفحه١٢٩، چاپ اول
٧-دیوان حافظ، غزل پنجم
*پژوهشگر
آخرین دیدگاه