کد خبر: 592325 | ۱۴۰۱/۱۰/۲۹ ۲۲:۰۵:۰۰ اعتمادآنلاین |
مرتضی مکی کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این سوال که امکان بازگشت قطعنامههای ذیل فصل هفتم منشور تا چه اندازه است، گفت: موضوع برجام در شرایط خیلی پیچیده و سختی قرار گرفته است. اینکه چه سناریوهایی بعد از این شرایط میتواند مورد نظر کشور باشد، یکی از مهمترین موضوعاتی است که در سطح افکار عمومی مطرح شده است. یکی از این سناریوها این است که دولتهای غربی متوسل به استفاده از مکانیزم ماشه شوند تا بتوانند همه ۶ قطعنامه پیش از برجام را بازگردانند. اما به نظر میرسد که دولتهای غربی به ویژه کشورهای اروپایی در این شرایط نمیخواهند خودشان را در موقعیتی قرار دهند که غیرقابل مدیریت و به منزله بستن همه درهای مذاکره و دیپلماسی باشد.
به گزارش ایلنا، چکیده ای از سخنان مرتضی مکی در این گفت وگو به شرح زیر است:
- ابزار دیپلماسی در کنار دیگر ابزارها میتواند همچنان به عنوان یک ابزار فشار سیاسی استفاده شود. ضمن اینکه همچنان درها را کمی نیمهباز میگذارند تا امکان بازگشت ایران هم تحت فشارهایی که وارد میکنند وجود داشته باشد. به نظرم پلن B که از آن در چند ماه اخیر سخن زیادی گفته میشود همان بحث انزوای سیاسی یا فشار اقتصادی بیشتر علیه ایران باشد که در حالحاضر شاهد آن هستیم.
- تحولات چند ماه گذشته در ایران موجب یک اجماع علیه ایران در سطح اروپا و آمریکا شده و تقریبا برای اولینبار بخشی از افکار عمومی غربی هم با دولتهایشان علیه ایران همسو شدهاند. این موضوعی است که باید به صورت جدی مطرح و دیپلماسی عمومی و رسانهای ایران در این زمینه باید کار جدی انجام دهند. البته این کار نه برای افکار عمومی داخل ایران بلکه برای افکار عمومی دنیای بیرون از ایران که قطعا روی سیاستخارجی ایران و عملکرد دولتهای همسوی خارجی با ایران نیز تاثیرگذار است.
- ما در بحث فشار اقتصادی شاهد این روند هستیم که آمریکاییها طی هفتههای اخیر راههای دور زدن تحریمها از سوی ایران را تنگتر میکنند. موضوع فشار به بانکهای عراقی برای محدود کردن مبادلات ارزی با ایران و شفاف عمل کردن نسبت به مبادلات مالی موضوعی است که باید به صورت جدی مدنظر قرار بگیرد. به هرحال عراق جایی بود که ایران از آن استفاده زیادی برای دور زدن تحریمها میکرد، اما این راههای دور زدن تحریم در حال حاضر بسته شدن است.
- پس از به قدرت رسیدن بایدن ما شاهد بودیم آمریکاییها برای اینکه بتوانند فضای مسطحی را در روند احیای مذاکره داشته باشند گاهی چشمشان را روی خیلی از مبادلات ایران میبستند. به ویژه مبادلات نفتی که ایران با چین داشت و چینیها از این پروسه استفاده زیادی کردند و توانستند نفت زیادی بفروشند.
- آنچه امروز گفته میشود که ایران دارد نفت خودش را بیش از گذشته میفروشد ناشی از سیاستهای دولت بایدن بوده است. اما اینکه آیا از این به بعد ایران میتواند چنین حجمی از نفت را باز هم بفروشد با توجه به رویکرد اخیر چین و به ویژه مواضعی که با عربها علیه ایران اتخاذ کردند نشان دادند روی چینیها هم نمیشود حساب کرد. وضعیت روسیه هم آنقدر بغرنج است که اصلا دیگر قابل اتکا نیست. به نظرم آن انزوای سیاسی و فشارهای اقتصادی که از آن به عنوان پلن B پس از به بنبست رسیدن برجام صحبت میکردند در حال اجرایی شدن است.
- سخنان نخست وزیر پیشین قطر از آنجا اهمیت پیدا میکند که قطر و عمان دو کشور عربی بودند که تلاش کردند به عنوان میانجی فضای گفتگو و مذاکره را میان ایران و آمریکا و در سطح کلانتر میان ایران و غرب فراهم کنند. این میانجیگری در جایی میتواند مبنا و معنا پیدا کند که دو طرف مقابل چنین ارادهای برای پیگیری مذاکرات و گفتگو داشته باشند.
- هرجا که عمان و قطر در مذاکرات علنی و غیرعلنی میان ایران و آمریکا موفق بودند و میانجیگری اثربخشی داشتند، ناشی از اراده دو طرف بود. اکنون که آمریکا و نه اروپاییها به صراحت در سطح رسانههایشان میگویند که برجام دیگر اولویت آنها نیست و در کنار برجام موضوعات دیگری مهم است، نشان میدهد که کاری از دست عمان و قطر به عنوان کسانی که میخواهند نقش میانجیگری را داشته باشند، برنمیآید.
- به هرحال تهدیدهای نظامی که نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مطرح میکند را باید در کنار همان جنگ رسانهای و روانی علیه ایران تفسیر و تعبیر کرد که میتواند فضای منطقه و جهان را بیشتر علیه ایران همراه کند. به هرحال نتانیاهو در مقایسه با سال ۹۴ از یک فضای بسیار مساعدتری علیه ایران و برجام برخوردار است. در آن زمان هم اروپا و هم آمریکا خواستار به تفاهم رسیدن با ایران بودند، اما نتانیاهو و عربستان از مخالفان سرسخت برجام تقریبا در انزوا قرار داشتند. الان برعکس است یعنی اجماعی میان اروپا و آمریکا علیه ایران را شاهد هستیم و نتانیاهو از این فضای اجماع حداکثر بهرهبرداری سیاسی و تبلیغاتی را میکند و تهدیدهای نظامی او هم در کنار جنگ رسانهای و روانی علیه ایران باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد.
- سپاه پاسداران یک نهاد رسمی جمهوری اسلامی است که در قانون اساسی تکالیف و ساختار آن تعریف شده است و قرار دادن یک نهاد نظامی رسمی کشور در فهرست گروههای تروریستی، میتواند تبعات نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی جدی برای ایران و برای کشورهای غربی داشته باشد.
- اینکه غربیها به سمتی بروند که بخواهند سپاه را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهند قطعا فضای گفتگو و توافق میان ایران و غرب را پیچیدهتر و سختتر میکنند و اقدامی که کشورهای اروپایی قصد انجام آن را دارند میتواند فضای تنش میان ایران و غرب را خیلی بیشتر کند. یکی از موضوعاتی که در مذاکرات ایران و آمریکا وجود داشت این بود که آمریکاییها سپاه را از گروههای تروریستی خارج کنند.
- در هفتههای پیش از بنبست مذاکرات برجامی شاهد بودیم که آمریکاییها به یک گفتگو و انعطافی در زمینه خارج کردن سپاه از فهرست سیاه دست یافتند. به هرحال از این فرصتها استفاده نشد و راه امضای برجام از گذشته سختتر شده است. اگر غرب و پارلمان اروپا بخواهتد سپاه را در لیست گروههای تروریستی قرار دهند قطعا فضای گفتگو و مذاکره ایران و غرب وارد شرایط جدیدی خواهد شد و به تبع آن برجام فرصت احیا نخواهد داشت.
آخرین دیدگاه