کیهان نوشت:نحوه مواجهه آشوبگران با نیروهای انتظامی در اغتشاشات سال 1401 درمقایسه با فتنههای قبلی لبریز از توحش کمسابقه بوده است. جدا از پروژه تهییج رسانههای بیگانه، بخشی از این شکاف را باید در بازسازی دیدگاههای ارائه شده در محصولات فرهنگی اخیر جستوجو کرد.
یکی از سیاستهای اخیر جریان اصلی تولید فیلم و سریال تشدید زمینههای گسست اجتماعی شهروندان و نیروهای حافظ امنیت است. اما در داخل کشور شبکه نمایش خانگی در بخش خصوصی باید تابع سیاست تحکیم رابطه مردم و پلیس باشد یا زمینههای گسست را تشدید کند؟ طی سالهای اخیر نوعی نفرتپراکنی نسبت به فعالیتهای کمیته انقلاب اسلامی به صورت زیرپوستی در آثار نمایشی امتداد محتوایی داشته و محتوای ویژه سریال «میخواهم زنده بمانم» تمرکز بر نسبتهای امنیتی این نهاد در دهه شصت است. این مسئله را قبل از هر تحلیلی باید در نظر داشت که بخش اعظمی از ساختار نیروی انتظامی در ادغام با این نهاد شکل گرفت. آغاز این سریال با برخورد کمیته با دو کاراکتر نادر سرمد (پدرام شریفی) و هما حقی(سحر دولتشاهی) آغاز میشود. خودروی این دو نفر توسط ماموران کمیته انقلاب اسلامی متوقف میشود و از این دو نفر درباره نسبتشان پرس و جو میشود. سریال در همان گام نخست تلاش میکند تا نشان دهد شرایط پلیسی کشور در دهه شصت دست کمی از اخبار و گزارشهای معارضانه تولید شده درباره «گشت ارشاد» در دهه 90 و سالهای آغازین دهه 1400 ندارد. در واقع میزانسنها طوری طراحی شده که میزان آزادیهای زنانه در دهه 60 به چالش کشیده شود و سریال این خط القایی دراماتیک را دنبال میکند که دو جوان علاقهمند به یکدیگر از این آزادی اجتماعی بهرهمند نبودهاند. اما چون تاریخ پر افتخار دهه شصت به صورت دقیقی توسط رسانههای مرجع ارائه نشده سریال از بُعد آزادیهای اجتماعی، ریشهها، منطق و نحوه عملکرد بخشی از ساختار انتظامی کشور از دریچه اشتباهی به چالش میکشد. منطق پرسشگری درباره رابطه جوانان در دهه 60 توسط این نهاد بیش از آنکه دلایل اخلاقی داشته باشد،دارای منطقی امنیتی بوده است. مراجعه دقیق به تاریخ نشان میدهد دهه 60 در حالیکه کشور درگیر دفاع عظیمی است،کلانشهرها با چالش عناصر خرابکار و خانههای تیمی روبهرو است. اعضای سازمان منافقین خلق و گروههای تروریستی در خانههای تیمی به صورت مرد و زن در ظاهر پوششی مولد بحرانهای تروریستی بودند. کمیته انقلاب اسلامی در پوشش پرس و جو درباره روابط بسیاری از دختران و پسران جوان موفق به کشف و دستگیری طیف گستردهای از جریان ترور شد، در حالیکه این کنش، شگردی امنیتی برای دفع خطر بود که در لایههای اجتماعی مستتر شده بود. دراین میان رفتارهای خودسرانهای هم صورت پذیرفته که نمیتوان به کلیت کمیته انقلاب اسلامی تعمیم داد. در بخش دیگری از این روایت، پرسوناژ کاوه سیاح مقادیر فراوانی موادمخدر را در خودروی سنگین همایون حقی (بابک کریمی) جاسازی کرده و نیروهای کمیته انقلاب اسلامی با تعقیب خودروی همایون، اقدام به دستگیری او میکنند. این دستگیری با ورود ناگهانی ماموران در مراسم جشن تولد همایون رخ میدهد و نمایش نحوه دستگیری به گونهای است که استنباط نمایشی از این ورود شکستن حریم خصوصی خانواده حقی است. چگونگی اثرات وضعی ارائه این سکانسهای به نسل نوجوان و جوانی که درک صحیحی از دهه شصت ندارند، پیامدهای مخربی را به همراه خواهد داشت، آنهم در دورانی که سازمان نفاق شهروندی هندی را به خاطر داشتن ریش ترور کور میکرد. القاء فساد سیستماتیک در درون نیروی انتظامی و دستگاه قضائی پس از دستگیری همایون حقی، بهمن دشتی، یکی از رؤسای کمیته وقتی با نگرانی و اصرار دخترش هما مواجه میشود به او توصیه میکند با فردی ذی نفوذ به نام امیرشایگان(حامد بهداد) دیدار کند. در این ملاقات امیر شایگان شیفته هما میشود و تنها شرط او برای آزادی پدر هما ازدواج است. هما در حالیکه به نادر سرمد تعلق خاطر دارد، تن به یک ازدواج اجباری میدهد و امیر شایگان موفق به دستکاری پرونده و گرفتن حکم کمتری برای او میشود. در حالیکه مقصر اصلی، باندی خلافکار است که بهواسطه کاوه سیاح یکی از اقوام نزدیک خانواده حقی، اقدام به پنهان کردن مخدر در خودروی او کرده است. تولید دون کورلئونه در فرهنگ مظلوم دهه شصت امیر شایگان در سریال «میخواهم زنده بمانم» نقش یک دون کورلئونه متصل به جریان انقلابی را در دهه شصت ایفا میکند که زمینه گنگستری شدن ساختار را فراهم میآورد. این شخصیت آنقدر پرداخت دقیقی دارد که با گفتن مونولوگهایش در ناخودآگاه مخاطب نسبت به دستگاه قضائی و پلیسی کشور تنفر ایجاد میکند. این کورلئونه تنفربرانگیز حتی از قتل پدرش ابایی ندارد. لازم به ذکر است تم پدرکشی و هتک این جایگاه یکی از مضامینی است که در سریال های شبکه نمایش خانگی در حال افزایش است. با اینکه مامور دیگری متوجه این فساد ساختاری در کمیته میشود و میل به اصلاح رویههای غلط دارد، اما تلاش برای القای فساد سیستماتیک در همان بخش نخست سریال محقق میشود، هر چند که اغلب کاراکترهای منفی سرنوشت محتومی دارند اما پیشفرضهای اولیه نمایشی با تم فساد سیستماتیک در مهمترین دستگاه انتظامی دهه 60 در بخشهای اصلی روایت ارائه میشود. با این حال به دلیل نادیدهانگاری توسط دستگاههای نظارتی مکلف مثل ساترا، نیمی از سریال توزیع میشود و با بالا گرفتن کارزار انتقادات گسترده رسانهای، مراجع ذیصلاح بالاتری وادار به واکنش میشوند. پخش قسمت پانزدهم سریال با مخالفت نیروی انتظامی متوقف و با کمی تاخیر منتشر شد. علت تاخیر توزیع قسمت 15 سریال مخالفت نیروی انتظامی با محتوای سریال بود . تنیدگی شخصیتها و اتفاقات اطراف آنان با تحلیل دراماتیک سریال نسبت مستقیمی دارد. در نیمه نخست سریال با «امیر شایگان» آشنا میشویم که با اعتباری که بهواسطه پدر همسرش از انقلابیون ذی نفوذ بهدست آورده، فساد سیستماتیک را در دستگاه انتظامی و قضائی برای دست یافتن به مطامع شخصیاش گسترش میدهد. نفوذ گسترده اشخاص وابسته به مقامات معتمد سیستم سیاسی در دهه 60 با نماد سازی از امیرشایگان (حامد بهداد) که در نیمه نخست سریال به چهره شاخصی تبدیل میشود، القای لایه اول روایت است. داماد حاج آقای افشاری [به زعم سریال از معتمدین قضائی نظام] دختر محکومی را وادار به ازدواج اجباری با خودش میکند. مضمونی که در رمان چهل سالگی و اقتباس سینمایی آن یکبار تکرار شده و این رویه سوءاستفاده از موقعیتهای نظامی و قضائی در تولیدات نمایشی به یک رویه نمایشی استمراری تبدیل شده است. در تحلیل چندلایگی نسبت ناروای فساد به این ساختار مردم نهاد، در میان ابعاد روایی و کاراکترهای سریال میتوان به پرسوناژ بهمن دشتی اشاره کرد. افسر سابق شهربانی که به نیروهای کمیته پیوسته و مهره مستقیم امیر شایگان است. همسر دوم بهمن دشتی(مهران احمدی)، زیور زندی(رویا جاویدنیا) چهره خوشسابقهای نبوده و به واسطه نفوذ امیر شایگان پس از انقلاب نجات پیدا کرده و زندگی پنهانی با بهمن دشتی دارد. در واقع دو مهره ذینفوذ از موقعیت خود برای یک ازدواج ثانی از قدرت انتظامی خود سوءاستفاده کردهاند. تلقی و باوری مخدوش از دهه 60 و کمیته انقلاب اسلامی در محتوای این سریال کارسازی شده، چه باوری را در میان مخاطبانش پدید میآورد؟ یکی از کاربران توئیتری در واکنش به این سریال مینویسد: «برای اولین بار بعد از انقلاب که خانوادههای شهدا را همه جا مقدس جلوه میدادند،در سریال میخواهم زنده بمانم خواهر شهید شخصیتی منفی وصاحب باندومافیاست که بهخاطر عشقش حاضر شد اقدام به قتل هوو و فرزند هووی خودش کند.» این تصاویر قلابی از دهه شصت از کجا آمده است؟ سیاست اصلی پلتفرمهای داخلی برای جذب مخاطب، غیر از مسئله مخدوش کردن دهه 60، انتقام گرفتن دراماتیک از تاریخ معاصر جمهوری اسلامی بر اساس هوش مولف نیست. نوعی الگوی خاص در شبکه نمایش خانگی حاکم است؛ اغلب آثاری که تولید میشوند دست کم باید یک یا چند الگوی معادل داشته باشند. این الگوها سریالهای ساخت کشور ترکیه هستند. «میخواهم زنده بمانم» نسخه گرتهبرداری شده از سریال «عشقسیاه» (Kara Sevda) است. این سریال از سال 2015 تا 2017 از شبکه استار ترکیه پخش و نسخه دوبله فارسی آن با عنوان «اکیا» از شبکههای فارسی زبان پخش شده است. در معادل فارسی سریال «اکیا»، سحر دولتشاهی، نقش نیهان حامد بهداد پرسوناژ «امیر» و پدرام شریفی معادل کاراکتر کمال را ایفا میکند. این موضوع نشان میدهد که مولفان سریالهای شبکه نمایش خانگی همه خلاقیت خود را وامدارGEM TV (شبکه جم) و برگردان فارسی سریال ترکی هستند و تنها نوآفرینی آنان برای این همانی گسترده سریالهای ترکی، مخدوش کردن تاریخ و وارونه جلوه دادن خدمات نهادهای انقلابی است. متاسفانه در این فرآیند بازتولید کینه و تنفر نسبت به نهادهای انتظامی تولید میشود و روند دقت به بازتولید نمایشی تاریخ معاصر و جلوگیری از دوبارهسازی از محتوای سریالهای ترکی میتواند در راس اقدامهای نظارتی باشد. 23302
آخرین دیدگاه