نگارنده از حکمرانی نو می گوید و اساس آن را بر شالوده حکمرانی گذشته می داند و معتقد است این حکمرانی باید بر بستر اندیشه های رهبر انقلاب و مکتب امام (ره)باشد
بیاموزیم در تحلیل هایمان فکر را نقدکنیم و نه این که بر اساس ذهنیت به فرد، فکر را مورد تمجید یا تنقید قرار دهیم، اصل تفکر و شجاعت بیان فکر تحسین دارد. اما به نظر بنده در حکمرانی نو باید از مواجهه های انتقادی و سلبی به رویکردهای ایجابی و اثباتی کوچ کنیم و باید مرزهای رسانه های نوین را در نوردیم وسطح شناخت ها به حدی برسد که سربازهای جنگ شناختی در جبهه خودی و غیر خودی مشخص باشند و مهم تر آنکه کشته های و زخمی های خود را در جنگ و گرداب سهمگین رسانه های نوین بشناسیم چه بسا کشته های جبهه ی ما، سرباز جبهه ی دشمن شده باشند که این خطری است مضاعف بر خطرهای جنگ سخت و نظامی.
در حکمرانی نو باید بین ما و دشمن غباری نباشد و در این روش زاویه ای بین ما و انقلاب اسلامی نباشد و حتی قبل از آن بایسته است که "ما" را تعریف کنیم و این "ما" ذراتی از آفتاب و راهبرد حرکتی اش سه گانه عقلانیت، معنویت و عدالت باشد. در حکمرانی نو، "ما" جمع "من" نیست، چون اصلا "من"ی وجود ندارد در تعریف این "ما" از خویش بسندگی به دور هستیم. اگر از حکمرانی نو می گوییم، باید بر بستر ارزیابی حکمرانی گذشته بایستیم و برای حل مسئله هایی که به مشکل و شاید بحران تبدیل شده، هزینه بپردازیم تا بستر محکم شود، چرا که حکمرانی نو بر شالوده حکمرانی گذشته بنا می شود.
حال این هزینه ها را شناسایی کرده ایم؟ شناسایی این هزینه ها با تابع هدف بهینه سازی حکمرانی در جهت نو شدن قیدهای عقلانیت، اصالت و انقلابی گری دارد و این منطبق بر سه گانه ای است که برای "ما" تعریف کردیم. حکمرانی نو باید بر بستر اندیشههای سیاسی رهبر انقلاب و مکتب معمار کبیر انقلاب باشد و این بستر سازی رضایت می طلبد و اعتماد به کارآمدی ما در اداره کشور که باید از جامعه به سبد حاکمیت تزریق شود. اگر این نشود حکمرانی نو در سطح نازل "ری برندینگ" می ماند و خواهد ماند. امروز حکمرانی نو، پشتوانه گفتمانی قوی میطلبد تا مثلا اصلاح طلبانی آن را مصادره به مطلوب نکنند. تحقق این رویکرد حرکت به سوی حکمرانی نوین اجماع محوری می طلبد و پرهیز از قبیله گرایی ضرورت آن است.
حکمرانی نو، تعظیم در برابر قانون می طلبد، خواستگاه قانون هم در مجلس است و ناظر بر اجرای آن نیز قوه تقنین و رئیس جمهور سوگند به اجرای قانون اساسی یاد کرده است. در نگاه مصداقی ترجمان گفتمانی حکمرانی نو، تغییر قانون اساسی نیست بلکه احترام و تفسیر دقیق قانون اساسی است. باید با طراحی گفتمانی دقیق از ابهام آلودگی این طرح کاست و اگر نشود جامعه گرفتار فرض های فریبنده بدخواهان مردم می شوند. پر واضح است حکمرانی چه "کهنه" و یا "نو"، که در تعریف "نو" هم حرف بسیار است، حکمران قاعده و منطق دارد و همه جای دنیا این منطق، عمل به همان قانون اساسی است و قوانین پایین دست منبعث از این قانون.
باید ناحیه مبتلا به اشکال را در شیوه ی حکمرانی گذشته بیابیم و بررسی کنیم آیا در نواحی ایراد اصل به اصل قانون اساسی رعایت شده و حتی قوانین پایین دست منطبق هستند یا خیر و اگر نبود یعنی فعل بد یا ترک فعل عامل بوده است و آن جبران شود. با فرض اشتباه محاسباتی بر ضرورت تغییر قانون اساسی، بدفعلی یا ترک فعل ها به فرمت جدید قانون نیز سرایت می کند و درد همچنان باقی است.
*معاون سیاسی حزب موتلفه
216212
آخرین دیدگاه