جمشید بری، نقاش و هنرمند عرصه تجسمی معتقد است که هنر، زبان بیان مشکلات روز است و یک هنرمند، مهمترین و بزرگترین مسائل روز را با یک اثر میتواند بازگو کند، اثری که سالیان سال باقی خواهد ماند.
مهسا بهادری: سن و سال زیادی ندارد، ۳۲ ساله است؛ اما دستانش را که نگاه میکنی ظرافت عجیبی دارد، رنگهایی که با ظرافت انگشتان هنگام حرکت دادن قلم عجین شدهاند، بسیار زیباست. هنرستان درس خوانده و در همین رفتوآمدها همسرش، آیناز محمدنقیزاده را که او هم نقاش، طراح و گرافیست است را دیده و با هم ازدواج کردند. صحبت زن و شوهر دائم درباره هنر و رنگ است و هر دو هر چیزی را از منظر هنری آن بررسی میکنند. جمشید بری هم مجسمه ساخته، هم روی دیوار کار پیستوره انجام داده، هم نماد تراکتور را برای پارک ائل گلی تبریز ساخته و قبل از ناآرامیها هم مشغول برگزاری نمایشگاه بوده است.
به بهانه اینکه ببینیم این روزها مشغول انجام چه کاری است، به گفتوگو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه میخوانید.
این نمایشگاهی که شما در مورد مشاهیر و مفاخر استان تبریز برگزار کردید و پرتره این افراد را طراحی کردید چه نکاتی دارد؟
مفاخر و مشاهیری که طراحی کردم، فقط مخصوص تبریز نیست و برای کل آذربایجان است. هر کدام از این شخصیتها، از نویسنده تا شاعر را آنالیز کردم و به تصویر کشیدم. هدفم هم این است که به زودی این کلکیسون را تکمیل کنم، کلکسیونی که فقط مخصوص آذربایجان نباشد. نکته دیگر اینکه هدف دارم تا هنرمندانی که توسط همه مردم شناخته نشدهاند را به تصویر بکشم. چون این افراد در زمان خودشان کارهای بسیار ارزشمندی انجام دادند و تنها کاری که از دست ما بر میآید این است که آنها را معرفی کنیم.
گفتید میخواهید در سطح وسیعتر انجام بدید، منظور سطح جهانی و بینالمللی هم هست؟
بله، اگر بستر و موقعیت فراهم باشد چرا که نه؟ این ذهنیت را دارم.
برای کشیدن طرحها از قلم و رنگ روغن استفاده کردید، چه قدر تلاش کردید که شبیه خودشان باشد؟ بعضی طرحها خیلی شبیه بود و در بعضی طرحها جزئیات خیلی رعایت نشده بود، این اتفاق عامدانه رخ داده بود؟
بعضیها تصویرشان متفاوت است. چون بعضیها خیلی قدیمی هستند و فقط یک عکس ازشان هست که آن هم کیفیت بسیار پایینی دارد. بعضیها هم نه و کاملا طبیعی است که کیفیت پایین تصویر در کار من اثر بگذارد. آثار من هم سرعتی هست و خیلی توضیحات ندارم و میخواهم کلیت کار دربیاید و مخاطب ببیند. خیلی به جزئیات توجه نمیکنم و اگر این کار را انجام دهم همان عکاسی میشود. برای من این که مخاطب ببنید و شخصیت را بشناسد کفایت میکند.
شما سیاه قلم هم کار کردید؟
یک مدتی بله.
این طرح را با سیاه قلم هم میتوانستید بکشید، فکر میکنید برای این موضوعی که دارید رنگ روغن بهتر است یا سیاه قلم؟
هر دو کار را میتوان انجام داد. کارهای سیاه قلم چون با ذغال کار میشود وقتی در نمایشگاهها میآید با یک برخورد کوچک ذغال پخش میشود و نگهداری از آنها بسیار سخت است. ولی رنگ روغن آسیب نمیبیند. هدف من هم شناساندن و معرفی افراد است، چندان نیازی ندارم که وارد جزئیات شوم. مثلا فرض کنید وارد جزئیات شوم و بخواهم هایپر رئال بکشم، هر اثر یک سال کار دارد و با توجه به این موضوع من به هدف اصلی خودم نمیرسم.
اخیرا آثار استاد سمندریان در ان اف تی به فروش رسید، شما چه قدر به این موضوع و کسب درآمد از این راه فکر میکنید؟
جامعه فعلی با فضای مجازی سروکار دارد و بسیار هم پیشرفت کرده است. شاید همین هدفی که در ذهن من است و نمایشگاهی که در خانههای هنر و نمایشگاه برگزار میشود فقط توسط یک سری افراد خاص دیده شود. اما یک اثر در فضای مجازی همه جا میچرخد و متفاوت است. در مورد ان اف تی اخیرا شنیدم و برنامه دارم با یک فرد متخصص در این حوزه صحبت کنم تا بتوانیم بیشتر تبلیغ کنیم و در کارهای دیزاینی و …فروش داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
راز این سردیس بسیار شبیه به محمدرضا شجریان در چیست؟!
گفت و گو با ایران درودی نقاش معاصر ایران بانوی نور و بلور و آینه/ ایـن است نظـام عشق!
گفتید اگر هایپررئال کار میکردید هر اثر یک سال زمان میبرد، اگر هایپررئال بود روی ان اف اتی میفروختید؟
بله چرا که نه؟ چون خیلی دوست دارم این آثار از شهر خودم خارج شود و در خانهها و شهرهای مختلف باشد. برای من افتخار بزرگی است که عکس ستارخان در خانه یک شهروند سوئدی باشد. کسی که قهرمان ملی ما است. برای من افتخار است تصاویر در دنیا بچرخد و به خانههای دیگر برود. نکته بعد اینکه با به کاربردن این روش هزینه بوم و رنگ هنرمند هم تامین میشود.
فکر میکنید که طرح ان اف تی میتواند به درآمدزایی بیشتر هنرمندان کمک کند؟
صد در صد، واقعیت این است که در ایران در مورد هنر و فروش آثار، محدودیتهایی بوده ولی با این کانال و ارتباط میشود درآمد خیلی خوبی کسب کرد و یک سری از مشکلات را حل کرد.
ما علاوه بر این که میدانیم و میبینیم که شما یک نمایشگاهی افتتاح کردید، این را هم میدانیم که کارهای زیادی در زمینه زیباشناسی شهری انجام دادید و المانهای زیادی را هم ساختید و رنگ کردید، اگر بخواهیم به شما لقبی بدهیم میتوانیم بگوییم هنرمند گمنام پیستوره کار؟ قبول دارید؟
در این کار های دست، استادهای زیادی وجود دارد. ولی یک ابزار ناشناخته به نام پیستوره هست که میشود با آن ماشین رنگ کرد، ابزار و در و پنجره رنگ کرد. ولی یک سری افراد که من عضو کوچکشان هستم، توانستند کارهای دیگری هم بکنند. مثلا توانستم با پیستوره نقاشی بکشم و تمام آن جزئیات و مراحل را، مثلا فرض کنید یک جایی هست که قلم صفر و یک هست، من با یک پیستوره همه این کار هارا انجام دادم. در کشورهای دیگر کارها را دیدم که با اسپری و رنگ آماده با طیفهای مختلف انجام میشود، اما در کار ما با رنگ پیستوره انجام میشود و هر بار باید آن را تمیز کنیم و دوباره رنگ بزنیم. این یک تکنیک خاصی است که من خودم شخصا خیلی دوست دارم و یک سبک جدید نقاشی است. شما فرض کنید یک کار صد متر مربع روی دیوار به صورت تمام وقت با قلم دو ماه کار میبرد ولی با پیستوره فقط یک هفته زمان میبرد.
ظریف کاری کمتر و زمان بری کمتری دارد ولی سختی بیشتری دارد، درست است؟
بله این درست است.
شما علاوه بر نقاشی و برگزاری نمایشگاه و ارائه پیشنهاد، مجسمهسازی هم انجام دادید، ولی ما بیشتر شما را با نقاشی میشناسیم، چرا؟ انتخاب خودتان است؟
مجسمهسازی هم یک دوره انجام دادم، اما دیگر سراغ آن نرفتم چون سختیهای زیادی در این کار هست. قالبگیری، ریختهگری و …بحث کارگاه هم هست. ما این جا یک کارگاهی گرفته بودیم، هزینه و کرایه هم داشت، اما باید در نظر داشته باشیم که مجسمهسازی کاری نیست که بتوان تنهایی از پس آن برآمد. کار بیرونی است و ابزار خاصی دارد. شما در ذهنتان یک ایدهای دارید؛ مثلا مشاغل آذربایجان، تا من طرحم را به ارگانها ثابت کنم، تا در شهر به عنوان نماد شهرمان استفاده شود، زمان میبرد و کارگاه ما در این مدت میخوابد و هزینه دارد. تا تایید شود و چه بسا نشود، بازهم کار میخوابد. این کارها سخت است. الان دوستان ما هستند که با مشقت این کار را ادامه میدهند. صبر میکنند کاری را که دوست دارند را پیشنهاد دهند تا بسازند. امروز سفارش میگیرند، میسازند و می فروشند. یک کار هنری خاص هست که سفارش دهندههایش آدم های خاصی هستند؛ اما در کار نقاشی از نگاه درآمد کار ما بسیار راحت تر است و حتی درآمد هم با سادگی بیشتری به دست میآید. در کار مجسمه سازی این المانها تغیر کرده و هر بار این کار به پست ما بخورد انجام میدهیم، ولی خب این دلیلی است که دیگر مجسمه سازی را ادامه ندادم.
فکر میکنید اگر دغدغه این مسائل نبود، مجسمه سازی را کماکان ادامه میدادید؟
چرا که نه، کلا هنر یک چیزی هست که، به وقتش یک جرقه ای که به ذهنتان میخورد، شاید با نقاشی در نیاید و با کار حجمی ایجاد شود. من همیشه میگویم کاش یک بستری در ایران برای هنرمندان ایجاد شود. شما فکر کنید یک یا چند سوله توسط شهرداری با متریال و ابزار ایجاد شود تا کسانی که توانایی خرید کارگاه ندارند در آن جا مشغول شوند. من خیلی ها را میشناسم که بسیار توانا هستند، یک سری حمایت های دولتی لازم است، واقعا هنرمندان از نظر مالی خودشان به تنهایی نمیتوانند. من این طور نیستم که فقط مجسمه را دوست داشته باشم و فقط در آن پیش بروم، من همه را دوست دارم و هنرها مکمل هم هستند. اگر ایده به ذهنم برسد انجام میدهم. هر دو تا را دوست دارم و هر کدام در زندگی من جایگاه و ارزش خاصی دارد.
از آنجایی که شما نقاش ماهری هستید، فکر میکنم بنگ سی را بشناسید، بنگ سی که یک هنرمند گمنام است که اتفاقا کارهایش خیلی خوب پیش میرود، اخیرا هم در یک طرحی ککتل مولوتوف را روی دیوار های اوکراین کشید، این یک اقدام سیاسی و اجتماعی است، فکر میکنید هنر و نقاشی را یک جنگ نرم در مقابل جنگ سرد دانست؟
بله قطعا، همه کار های نقاشی و مجسمه و هنری این طور هستند. در طور تاریخ هنرمندان در جریانات سیاسی و اینطور مسائل حرف خود را با یک اثر هنری بیان کردند. هر هنری میتواند اعتراض را در هر سطحی و هر تفکری ارائه کند. الان در آذربایجان خشک شدن دریاچه ارومیه یک مسئله حیاتی و بسیار مهم برای مردم است، شما با یک نماد دریاچه ارومیه خشکی دریاچه ارومیه را نشان میدهید. به راحتی اعتراض میکنید و این اتفاق را راحت تر به همه نشان میدهید. با این حرکت انتقادی هر کسی که تصویر را ببنید، حتی اگر نداند ارومیه کجاست و دریاچه کجاست موضوع را میفهمد. مثلا در یک کشور دیگر که اصلا جریان را نمیدانند، اگر این تصاویر نباشد باید چندین صفحه توضیح داد تا مطلع شومد. ولی شما با یک تصویر کوچیک میتوانید کل اطلاعات و منظور را برسانید.
۵۷۲۴۵
آخرین دیدگاه