ابوالفضل فاتح در اعتماد نوشت: باید برای زخمها، مرهم بود و قفلها را باز کرد. یک گام از حکومت، ۱۰ گام از سوی مردم خواهد داشت. طبیعت نارضایتیهای مردم خوب کشورمان، عمیقا انسانی است.
در هنگامهای که بسیاری از مصلحان کشور تلاشهای خود را برای بیدار کردن سامعه حکمرانان و کند کردن چرخه خشونتها مضاعف کردهاند، در کمال حیرت با خبر آغاز اعدامها مواجه شدهایم.با مفاهیم قضایی آشنا نیستم، اما از منظر سیاسی – اجتماعی در اعتراضات اجتماعی که ماهیت بسیار پیچیدهای نیز دارند، خشونت و تولید خشونت از هر سو بیفرجام و نکوهیده است و از سوی حکومت که باید قوه عاقله باشد، بی فرجامتر و نکوهیدهتر.
درباره رویههای حقوقی و تناسب جرم و مجازات باید حقوقدانان قضاوت کنند، اما انصاف بدهیم، آیا وجدان جامعه ایرانی از این گونه احکام احساس عدالت دارد؟ آیا در اینگونه حوادث، به تخلفات همه با یک چشم نگریسته میشود؟ آیا اساسا متهم در حالی که قتلی مرتکب نمیشود، از شدت چنین حکمی باخبر است؟
وقتی قانونگریزی در بخشهای بزرگی از حاکمیت بیداد میکند و فراوان از آن اغماض میشود، چگونه برای دیگران مجازات حداکثری اعمال میشود؟ چرا مضیقترین قرائتها بر امور حاکم میشود؟
سالهاست بندهای فراوانی از قانون اساسی بهناحق تعطیل شده، چه بسیار از مفاد عدالتخواهانه اسلام و حقوق مدنی با عنوان مصلحت یا عناوین دیگر زمین مانده، اما در کمال تعجب برخی در صدور اینگونه احکام به جای تامل و رأفت و باز کردن گفتوگوهای حقوقی آموزنده، تعجیل و تسریع و تشدید حداکثری میکنند.
این همه نظام حکمرانی در جهان، به راستی چند سیستم چنین شیوهای را برای حل بحرانها، گفتوگو با مردم و زیست مدنی برگزیدهاند؟ چنان که پیشینیان شما نیز بسیاری از اقدامات گذشته را گردن نگرفتند. چند دهه پیش در خیابانها و مقابل چشم مردم چوبه اعدام و مجازات برپا بود.
در کشوری که فرهنگ و تمدنش سراسر دعوت به مروت و مدارا است، و در زمانهای که در نظامهای حقوقی جهان برای هر یک از احکام شدید سالها بحث و بررسی میشود تا احتمال کمترین خطا نباشد و کمترین حقی از انسانی جابهجا نشود، با کدام میزان، منطق و دوراندیشی چنین تصمیمات شتابناکی اتخاذ میشود؟
واگویههای مردم و رسانههای جهان را نگاه کنید؛ این تخریب چهره ایران و ایرانی و این دمیدن بر تنور تنفر و ناشکیبایی اگر نیست، پس چیست؟
تحکم و تشدید از سوی اهل قدرت شهامت نیست؛ اصلاح این رویههاست که شهامت میخواهد. به ارزشهای والایی که مولد انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ۵۷ بود، بنگریم. بر کدام یک از آن ارزشها و کرامتها استوار ماندهایم؟ منادی کدام هویتیم؟ آزادی و جمهوری موعود کجاست؟ عدالت موعود کجاست؟ مگر مولای رحمت پیامبر اکرم(ص) نفرمود: العدلُ جُنّةٌ واقِیةٌ، و جنّةٌ باقِیةٌ – عدالت، حفاظی نگاهدار و بهشتی ماندگار است؟ مگر امیرالمومنین علی(ع) نفرمود: «العدلُ أساسٌ بِه قِوامُ العالمِ – عدالت شالودهای است که جهان بر آن استوار است؟»
باید برای زخمها، مرهم بود و قفلها را باز کرد. یک گام از حکومت، ۱۰ گام از سوی مردم خواهد داشت. طبیعت نارضایتیهای مردم خوب کشورمان، عمیقا انسانی است. مردم بیش از یک قرن است که شیفته آزادی و عدالت و حفظ استقلال و تمامیت کشورند و با خشونت و بیگانه زاویه دارند و منزلت امنیت را میدانند، اما از بسیاری از شیوهها و تدابیر حکمرانی، رنجیدهاند و مظلومان و ضعیفان از تحقق عدالت مایوس شدهاند.
راهحل، تمکین کرامت مردم است که بر هر مطالبه دیگری اولویت دارد. آیا کسی هست که ندای وجدانهای بیدار را بشنود؟
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۲۰
آخرین دیدگاه