ایرنا نوشت: کتاب «ایده پدیدارشناسی؛ پنج درسگفتار» متن درسگفتارهایی است که هوسرل از ۲۶ آوریل تا ٢ مه ١٩٠٧ در گوتینگن ایراد کرده است. نسخه اصل این کتاب در سال ۱۹۷۳ منتشر شده است.
نسخه اصلی کتاب ایده پدیدارشناسی؛ پنج درسگفتار سال ۱۹۷۳ منتشر شده است. این کتاب متن درسگفتارهایی است که هوسرل از ۲۶ آوریل تا ٢ مۀ ١٩٠٧ در گوتینگن ایراد کرده است و اکنون با عنوان جلد دوم مجموعه آثار هوسرل به نام هوسرلیانا به چاپ رسیدهاند. طالب جابری ترجمۀ فارسی را بر اساس متن آلمانی انجام و سپس آن را با دو ترجمه انگلیسی تطبیق داده است. او همچنین ترجمههای فرانسوی و عربی را نیز برای استواری بیشتر ترجمه بررسی کرده است.
ادموند هوسرل از چهرههای مهم و تأثیرگذار فلسفی در سده بیستم و بنیانگذار پدیدارشناسی به شمار میرود که تاثیر بسیار زیادی بر مارتین هایدگر و فیلسوفان پس از او مانند امانوئل لویناس، ژان پل سارتر، میشل فوکو، ژاک دریدا و اصحاب مکتب فرانکفورت برجای گذاشت به همین دلیل در ایران بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.
ادموند هوسرل در هشتم آوریل ۱۸۵۹ میلادی در پروسنیتس موراوی در امپراتوری اتریش (واقع در جمهوری چک کنونی) دیده به جهان گشود و در ۲۷ آوریل ۱۹۳۸ میلادی در فرایبورگ دیده از جهان فرو بست.
اتفاق مهم در زمینه معرفی اندیشه هوسرل به فارسیزبانان در سالهای آغازین دهه ١٣٨٠ با ترجمه کتاب مهمی از او توسط عبدالکریم رشیدیان رخ داد. رشیدیان در ١٣٨١ خورشیدی کتاب «تاملات دکارتی: مقدمهای بر پدیدهشناسی» نوشته هوسرل را با نشر نی منتشر کرد.
از سالهای میانی دهه ١٣٨٠ به تدریج توجه به هوسرل و اندیشههای او در زمینه پدیدارشناسی اوج گرفت و در ۱۳۸۴ خورشیدی عبدالکریم رشیدیان باز هم کتاب مفصل و تخصصی «هوسرل در متن آثارش» را با همکاری نشر نی منتشر کرد که اثر برگزیده بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. فصلهای گوناگون این کتاب تقریباً تمام مضامین اصلی پدیدهشناسی هوسرل را بهتفصیل به خواننده عرضه میکند. این کتاب گام بلندی در آشناسازی فارسیزبانان اهل فلسفه با اندیشه هوسرل و مبانی پدیدارشناسی او بود.
قسمتی از متن کتاب
تنها در شناخت است که میتوان ذاتِ عینیت به طور کلی را طبق شکلهای بنیادینش مطالعه کرد؛ ذاتِ عینیت تنها در شناخت داده شده و به صورت بدیهی مشاهدهپذیر است. خود این مشاهده کردنِ بدیهی همانا شناخت به موجزترین معنا است؛ و عینیت چیزی نیست که درونِ شناخت همچون یک کیسه انداخته شود، چنانکه گویی شناخت یک صورتِ تهی است که در همهجا همان است، یک کیسۀ تهیِ همان، که یک بار فلان چیز و بار دیگر بهمان چیز در آن گذاشته میشود. بلکه در دادگی میبینیم که عین در شناخت تقویم میشود، این که همان تعداد از شکلهای بنیادینِ عینیت که باید تفکیک شوند، به همان تعداد شکلهای بنیادین کنشهای شناختیِ دهنده و گروهها و همبستگیهای کنشهای شناختی را نیز باید تفکیک کرد. کنشهای شناختی، اگر آن را فراختر بفهمیم کنشهای فکری به طور کلی، تکینگیهایی بدونِ وابستگی نیستند. تکینگیهایی که بدونِ وابستگی در سیلانِ آگاهی بیایند و بروند.
آنها در نسبتِ ذاتی با یکدیگر، همبستگیهایی غایتشناختی را نمایان میسازند و متناظر از حیث تحقیق، تایید، اثبات و متضادهای اینها وابستگیهایی دارند. مساله به این وابستگیها که به شیوهای فهمپذیر وحدت را نشان میدهند مربوط میشود. خودةِ آنها مقومِ عینیتاند؛ آنها به صورت منطقی کنشهای دهندۀ غیرحقیقی و کنشهای حقیقتا دهنده را پیوند میدهند، همچنین کنشهای صرفِ تصور کردن یا صرف باور کردن و کنشهای بینش یافتن را، و از سوی دیگر کنشهای متکثرِ با یک امرِ عینیِ همان را، خواه (کنشهای مربوط به ) تفکر شهودی باشد و خواه غیر شهودی.
۵۵۲۴۷
آخرین دیدگاه