اگر اهل چرخیدن در خبرگزاریها و سایتهای خبری باشید حتماً پنجشنبهها گزارشی با تیتر «آخر هفته با تلویزیون» را دیدهاید، زمان پخش یا کنداکتور برنامهها، فیلمها و سریالهایی که سازمان صداوسیما برای روزهای تعطیل آخر هفته تهیه کرده تا مردم را سرگرم کند که بخشی از وظیفه ذاتی این سازمان است.
حسین قره: تلویزیون در دنیای امروز -چه در شکل کلاسیک و چه امروز در ابعادی بسیار بزرگ و فراگیر- ساعاتی از روز تعطیل که خانواده کنار هم هستند را به خود اختصاص میدهد. این امر کمک میکند تا در بهترین حالت حسآمیزی مشترکی در یک خانواده به وجود بیاید، به این معنا که اعضای خانواده نسبت به یک مسئله همدردی عاطفی داشته یا به یک پدیده فرهنگی و اندیشهای فکر کنند. با کنداکتور این روزهای صداوسیما آیا این مهم اتفاق افتاده یا میافتد؟
ریزش مخاطب و مسئولیت مدیران
کنداکتور روزانه برنامههای صداوسیما زمانی از پرمخاطبترین بخشهای خبرگزاریها و بعضی از روزنامهها بخصوص روزنامه سازمان صداوسیما، جام جم بود. کنداکتوری که روابط عمومی شبکهها و کل سازمان تولید کرده و در اختیار رسانهها قرار میدادند تا شاید مخاطبان را از شبکههای مختلف اجتماعی و رسانهای بهسوی خود جلب کنند؛ اما این روزها کنداکتور هفتگی را چند نفر نگاه میکنند؟ چند نفر از کنداکتورها به برنامههای موردنظرشان میرسند و اصلاً چند نفر در روز تعطیل تلویزیون را روشن میکنند. مطابق آمارهای رسمی و روایتهای مدیران کلان سازمان در نشستهای خبری و سخنرانیها، ریزش مخاطبان جدی و گسترده است، شاید بتوان دلایل فراوانی را فهرست کرد و برشمرد که چرا سازمان صداوسیما با ریزش مخاطب مواجه شده است. شاید بولتن نویسان و پژوهشگران رسمی در پژوهشگاههایی که بودجه میگیرند تا تحقیق کنند و نتیجه مطابق دلخواه مدیران تولید کنند، اسنادی تولید کرده و انبوه پوشهها با کاغذهای رنگی و پرینت شده با اینفوگرافیکهای بسیار نشان دهند که مشکل اصلی رقیب و مخالف و… با طرحهای خبیثانه است، که مخاطب سازمان صداوسیما را ربودهاند؛ اما باز هم این حفره و گسل باز است که شما چه کردید که مخاطب از شما بااینهمه امکانات رویگردان شده است.
آنان که دیروز به آینده باختند
ما مردمان که روزگاری مخاطبان تلویزیون بودیم و کنداکتورها را زیرورو میکردیم حالا چه امکانی داریم که تلویزیون را نگاه نمیکنیم. بعضی از کارشناسان همسو با سازمان صداوسیما، اینترنت را رقیب و حتی خصم اصلی تلویزیون میدانند، این حرف گزافی است چراکه اینترنت نه رقیب که یک امکان جدید برای تلویزیون بود و میتواند باشد. اگر در دورههای مختلف مدیریتی تلویزیون، همان زمان که دور میزهایشان مینشستند و چای و میوه و شام و نهار را بهحساب ما ملت میزدند، مدیریت آینده محور داشته و دیروز برای فردا برنامهریزی میکردند؛ شاید امروز در این بحران گرفتار نبودند.
مدیران تلویزیون آینده محور نبودند – البته فقط بر اساس نشانهها صحبت میکنیم وگرنه امکان دارد چند وانت پژوهش در مورد آینده در انبارها و آرشیوها باشد که نه به آن عمل و نه خواندهشده- چراکه برنامهای برای امروز ندارند و قطعاً کسی از برنامه این سازمان برای سال آینده یا دهه آینده هم خبری ندارد. آنچه همیشه بوده واکنشی است به کنشهایی که در سه سطح جهانی، منطقهای و محلی رخ میدهد. این واکنشها هم با تغییر مدیران این سازمان به نقطه صفر رسیده و از نو برنامهریزی میشود؛ یعنی دوباره هزینه و هزینه دوباره.
سینما از تلویزیون رفت یا تلویزیون از سینما خداحافظی کرد
اگر به کنداکتور نگاه کنید پر شده است از تولیداتی که سالهاست تکرار میشود. تعدادی فیلم دوبلهشده خارجی با ترکیبی از سریالهای تکراری و فیلمهایی که در سینما ایران تولید شده و تعدادی هم فیلمهای تلویزیونی که سیمافیلم آنها را قبلتر تولید کرده است.
البته بماند که پخش فیلمها و سریالها بسیار به شرایط روز دنیا و کشور مرتبط است. مثلاً این روزها حتماً یک فیلم از سینمای هالیوود که نشان میدهد، چقدر سیاستمداران آمریکایی بدطینت هستند و چقدر از فجایع دنیا را آنها رقمزدهاند، در کنداکتور هست، بهعلاوه چند فیلم از سینمای هند -بدون حرکات موزون و آواز با دوبله اغراقشده- که نشان میدهد مردم هند به دنبال آزادی از زیر یوغ استعمار پیر انگلیس چه هزینهها دادهاند، و چه جاسوسهایی بین مردم هند اختلاف انداختهاند، بعلاوه ترکیبی از سریالهای گاندوی یک و دو، و فیلمهای ضد جاسوسی سیما فیلم و… اگرچه این هم برای خودش ترکیبی است؛ اما تکرار، این ترکیب را ورشکست و نابود کرده است. قطعاً مخاطبان از خود میپرسند چطور میشود در سینمای هالیوود، سیاستمداران آمریکا را اینهمه نقد کرد و مثلاً فیلمی همچون «سگ را بجنبان» با بازی بازیگرانی همچون رابرت دنیرو و داستین هافمن ساخت و تمام ساختار ریاست جمهوری در آن کشور را به نقد و حتی گند کشد.
چطور فیلم سهساعته هندی درباره آزادی از استعمار را من مخاطب در یک و ساعت و نیم میبینم و… آیا با شعور من بازی میکنید.
همه ساختارهای سیاسی دنیا نواقص و نقاط ضعفی دارند؛ اما امر سیاست همچون زندگی امر سیالی است. جهان پدیده بستهای نیست و اگر مدیران سازمان حاضر نباشند تحولات جهان را از دریچههای گوناگون ببیند، نقطه قوت صداوسیما نیست. اینکه بخشی از سینمای جهان که با روایت آنان سازگار است را نشان میدهند و آن بخش را که با روایتشان سازگار نیست، نشان نمیدهند، دلیل آن نیست که مردم هم آن روایتها را نمیبینند.
بیشتر بخوانید:
صداوسیما گرفتار روایتهای یکسویه/ این رونالدو هندی است
اگر امکانات بهموقع در اختیار صداوسیما قرار میگرفت بسیاری از اتفاقات اخیر پیش نمیآمد
تلویزیون به قولش عمل نکرد/ پخش تیزر سینمایی تبلیغاتی است یا ضد تبلیغ
صداوسیما دستگاه توزیع جهل است، نه آگاهی!/ مرجعیت روزنامههای خصوصی سال ۷۷ تا ۷۹ بود
پیوند مردم و هنرمند و تک روایت مدیران
چرا تولیدات جدیدی در سازمان صداوسیما نیست؟ این حرف کلی است و شاید در پاسخ گفته شود که ۵ سریال از آغاز سال پخش شده است و… منظور مقایسه خود تلویزیون با سالهای قبل است. حجم تولیدات آنقدر کم است که میتوان گفت تقریباً نزدیک به صفر است.
آیا سینمای ایران ظرفیت آن را ندارد تا برای تلویزیون، تلهفیلم و یا سریال بسازد. تلهفیلمهایی که زمانی یک برند برای تلویزیون بود و هر هفته یک تلهفیلم نوشته یکی از فیلمنامهنویسان به نام کشور نوشته و توسط کارگردانی خوشذوق ساخته میشد، آنها چه شدند. آن سینماگران و فیلمنامهنویسان کجا رفتند. جواب این سؤال واضح و مشخص است. بدنه سینمای ایران که کار حرفهای انجام میدهد و با انجام کار حرفهای در تلویزیون و سینما زندگی کرده و معیشت خود را میگذراند به دلیل شیوههای تنگنظرانه مدیران، با آن سازمان خداحافظی کرده است. مدیران یک تک روایت دستشان گرفتهاند و از آن شابلونی ساختهاند و هر اثر اگر در آن شابلون اندازه شد، کار خواهد شد وگرنه، از دستور کار خارج میشود. مسئله این نیست که تلویزیون نمیخواهد با هنرمندان کار کند، مسئله این است که شیوه تنگنظرانه صداوسیما کاری کرده است که هنرمندان حتی در شرایط سخت زندگی هم حاضر نیستند با صداوسیما کار کنند. صداوسیما نمیتواند این امتیاز را برای خود قائل باشد که من با این تعداد هنرمند کار نمیکنم بلکه این هنرمندان هستند که تلویزیون را با تمام گستردگی و تأثیرگذاری که سالها داشت، رها کرده و عطایش را به لقاش بخشیدهاند.
سه ضلع مدیریت، هنرمندان (در شکل کلان) و مخاطبان در رسانه به هم وابستهاند، مدیریت نمیتواند بدون هنرمندان، مخاطبان را جذب خود کند و هنرمندان نمیتوانند بدون خواستهای مخاطبان و مردم اثر خلق کنند. هر وقت این دو ضلع در رضایت نسبی بودند، مدیریت رسانه برگ برندهای به دست دارد و زمانی که نتوانند همراه و همسو با خواست مردم، خود را مطابق کند، بخش عظیمی از نیروی خود (هنرمندان) که منبع تولید هستند را از دست میدهد.
قهر آشکار و واضح، چه سکوت بی حاشیه هنرمندان با سازمان و صداوسیما نشانی از وضعیت جامعه است. قطعاً یک رسانه نمیتواند با کنداکتوری خالی و تکراری ساعات طولانی فقط آگهی به مردم بفروشد.
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه