محمد ذاکری در یادداشتی با عنوان «فوتبال برای مردم» برای روزنامه اعتماد نوشت: فوتبال در ایران سابقهای بیش از یک قرن دارد و از اولین بازی تیم ملی فوتبال ایران بیش از 80 سال میگذرد. 75 سال پیش فدراسیون فوتبال ایران به عضویت فیفا درآمده و تقریبا از 60 سال پیش مسابقات باشگاهی فوتبال در سطوح مختلف و با افت و خیزهای فراوان برگزار شده است. هزاران نفر در این سالهای طولانی لباس تیمهای باشگاهی و ملی ایران را در ردههای سنی مختلف پوشیدهاند و میلیونها نفر در استادیومهای کوچک و بزرگ برای موفقیت تیمهای مورد علاقهشان فریاد زدهاند.
تازه اینها محدود به پرسپولیس و استقلال و سپاهان و ملوان و تراکتور یا تیم ملی نیست. تیمهای فوتبالی در شهرهای کوچک و بزرگ ایران فعالیت کردهاند یا میکنند که شاید اسمشان هم به گوش ما نخورده باشد، اما در همان منطقه طرفدارانی دارند و مردم به تماشای بازیهایشان میروند. این قصه سر دراز دارد و اگر بخواهم مثال بزنم و شاهد بیاورم خیلی طول میکشد، اما این همه را گفتم که بگویم فوتبال و فوتبالیستها در همه سطوح از مردم، درون مردم و برای مردم هستند.
علاقه به فوتبال در این دههها نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده و بسا فرزندانی که اولین خاطرات فوتبالی را با پدر یا پدربزرگشان دارند شاید هم مادر و مادربزرگ. حالا این وسط هم ممکن است بعضیها علاقهای به فوتبال نداشته باشند یا وقت و حوصله کافی برای دیدن آن نداشته باشند یا اصولا با فلسفه این ورزش (و فراتر از آن صنعت فوتبال) مشکل داشته باشند، اما نظر و سلیقه آنها هم محترم است ولی خیلی از همانها هم در بزنگاههای ملی با علاقه و حساسیت پای فوتبال مینشینند و تخمه میشکنند و حرص میخورند.
این میان بعضی هم از شدت هیجان و استرس دچار حمله قلبی میشوند و ممکن است جان به جانآفرین تسلیم کنند. فوتبال برای بیشتر مردم از کوچه و خیابان و سابقا زمینهای خاکی و جدیدا زمینهای آسفالت و چمن مصنوعی و حتی داخل منازل شروع میشود نه لزوما فلان رسانه داخلی و خارجی. خلاصه اینکه فوتبال ورزشی است که بازی کردنش در سطح آماتور برای لذت و تندرستی است و در سطح حرفهای برای پیشرفت و درآمد و افتخارآفرینی.
تماشایش هم یک تفریح ساده و پرهیجان و ارزانقیمت است که میتواند افرادی را از سطوح فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و نسلی متفاوت و از نقاط مختلف کشور یا دنیا کنار هم بنشاند و بینشان وجوه مشترک و موضوعی جذاب برای گفتوگو فراهم آورد؛ گفتوگویی که چندان هم به سابقه و زمینه و آشنایی قبلی نیاز ندارد. البته فوتبال میتواند با مسائل فرهنگی و جغرافیایی و اقلیمی و سیاسی هم پیوند بخورد ولی معمولا برای ترویج یک آرمان مشترک انسانی یا ملی و نزدیک کردن دلهای مردم به کار میرود.
سابقه هم داشته که بعضی از حکومتها به دنبال بهرهبرداریهای سیاسی یا تبلیغاتی یا ایدئولوژیک خاص خود از فوتبال باشند ولی آنها هم دولت مستعجل بودهاند و فوتبال باقی مانده است. آنقدری که این روزها در دنیا ستارههای فوتبال آلمان و ایتالیا و آرژانتین را میشناسند، دیکتاتورهای سابق آنها را که به دنبال بهرهبرداریهای خاص از فوتبال (و دیگر شوون زندگی مردم) بودهاند به یاد نمیآورند.
اما اینکه این روزها، فوتبال را به ابزار دوقطبیسازی جدید و اختلافافکنی بین مردم یک جامعه تبدیل کردهاند دیگر نوبر است. نباید فراموش کرد که فوتبال، فوتبال است نه جنگ؛ نه میدان مذاکرات دیپلماتیک؛ نه عرصه جنگ سرد؛ نه میدان مبارزه سیاسی و براندازی؛ نه مهلکه جنگ ترکیب و شناختی یا هر چیز دیگری که این روزها دستاورد دوقطب متخاصم صحنه سیاسی و اجتماعی ایران قرار گرفته است. باید فوتبال را زندگی کرد و از آن لذت برد نه اینکه آن را به میدان تخاصم جدیدی تبدیل کرد. ممکن است نگاه ما به خیلی از مسائل از زاویه تنگ ایدئولوژی یا رویکرد سیاسیمان باشد ولی فوتبالیست ملیپوش ما برای فوتبال به زمین میرود و باید تمرکزش روی فوتبال باشد نه چیز دیگر (یعنی چریک و مبارز و پیاده نظام این و آن و سرباز جنگ نرم و این قضایا نیست).
با مردم بودن و غم مردم و جامعه را خوردن (به خصوص در این شرایط دشوار) یک چیز است و ابزار دست این گروه و آن گروه شدن، چیز دیگر. ممکن است هریک از ما به دلایل مختلف از فلان بازیکن یا مربی خوشمان بیاید یا نیاید. اما این دلیلی بر توهین به هیچ بازیکن یا مربی نیست. هر یک از بازیکنانی که در این جام هستند، سالها زحمت کشیدهاند تا به چنین جایگاهی برسند و برای نام ایران در میدان تلاش کنند. این توقع بیجایی است که بخواهیم به سلیقه هر یک از ما بروند، بیایند، حرف بزنند و رفتار کنند.
تازه مگر میشود؟ داستان آن پدر و پسری است که میخواستند چهارپای خود را به بازار ببرند و بفروشند. فوتبالیست ما نه کنشگر سیاسی است، نه مبلغ نظام و نه عامل براندازی. جوانی است که این روزها در حساسترین برهه زندگی حرفهای خود قرار دارد و چشم میلیونها ایرانی به ساقهای اوست. اینکه سرود بخواند یا نخواند؛ اینکه بعد از گل خوشحالی بکند یا نکند؛ اینکه مچبند مشکی ببندد یا نبندد و… همه در حاشیه است.
اجازه دهیم سرش به کار خودش باشد، به حرف مربیاش دقت کند و به ندای قلبش (هر چه هست) گوش دهد. فوتبالیست ما چه سرود بخواند و چه نخواند هم باشرف است و هم باغیرت، چون از تلاش و همت و حمیت خودش به اینجا رسیده و نان بازوی خودش را میخورد. طبیعی است افرادی که همه چیزشان از آقازادگی و رانتها و دوپینگهای سیاسی در داخل یا خارج از کشور به دست آمده این را نفهمند و قیاس به نفس کنند.
عرضم تمام! آقای جمهوری اسلامی، آقای کیهان، آقای سایبری، ایران اینترنشنال، آقای برانداز و آقای معترض… به کار خودت برس و بگذار فوتبال هم کار خودش را بکند. در همه عرصهها دوقطبیسازی و نفرتپراکنی و اختلافافکنی را از حد گذراندهای و حالا به فوتبال رخنه کردهای. اما از این نمد کلاهی برایت درنخواهد آمد. فوتبال، فوتبال است و متعلق به مردم. «بگذارید لااقل فوتبال برای مردم بماند».
آیا این خبر مفید بود؟ 0 0
نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف
آخرین دیدگاه