همشهری نوشت: چند روز قبل پیکر نیمهجان مردی جوان، به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شد. ضربه چاقویی که به گردنش خورده بود، او را دچار خونریزی شدیدی کرده و جانش در خطر بود.
در بازرسی از جیبهای او هیچگونه مدارک شناسایی که هویتش را فاش کند بهدست نیامد. او در ادامه بهدلیل شدت صدماتی که دیده بود به کما رفت و در این شرایط گزارش این حادثه به پلیس اعلام شد.
درحالیکه تحقیقات در این زمینه ادامه داشت، زنی جوان به اداره پلیس رفت و خبر از گم شدن شوهرش داد. مشخصاتی که او به پلیس اعلام کرد، با مرد زخمی که روی تخت بیمارستان بود، مطابقت داشت. زن جوان در بیمارستان حاضر شد و شوهرش را شناسایی کرد.
او گفت: شوهرم با خودروی پرایدش، مسافرکشی میکند و آخرین بار نیز برای کار از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. هرچه به موبایلش زنگ زدم، جواب نداد؛ از دوستانش پرس و جو کردم اما به نتیجهای نرسیدم و در نهایت تصمیم گرفتم برای پیدا کردنش از پلیس کمک بگیرم که متوجه شدم در بیمارستان بستری است.
مرد مسافرکش 10 روز بعد با تلاش کادر درمان به زندگی برگشت و به هوش آمد. او که بهخاطر آسیب شدیدی که به حنجرهاش وارد شده بود، به سختی میتوانست صحبت کند، گفت: با خودروی پرایدم مسافرکشی میکردم که 2 مرد جوان از من خواستند بهصورت دربستی آنها را از خیابان دامپزشکی به ستارخان ببرم. در بین راه یکی از آنها چاقویی روی گلویم قرار داد و تهدید کرد که تغییر مسیر بدهم.
او ادامه داد: از ترس جانم قبول کردم و آنها از من خواستند تا وارد خیابانی خلوت شوم و بعد در ماشین را باز کردند تا مرا به بیرون پرتاب کنند. اما با آنها درگیر شدم و مقاومت کردم؛ چون دزدان خشن قصد سرقت ماشینم را داشتند. جدال من با زورگیران خشن، بهای سنگینی برایم در پی داشت؛ چرا که آنها وقتی مقاومت مرا دیدند با چاقو ضربهای به گردنم زدند، سپس به بیرون از ماشین انداختند و ماشین و موبایلم را سرقت کردند.
وی گفت: پزشکان میگویند زنده ماندنم معجزه الهی است اما حنجرهام بهشدت آسیب دیده و تحت چندین عمل جراحی قرار گرفتهام. دکترها میگویند که تارهای صوتیام بهشدت آسیب دیده است و با پیوند هم خوب نمیشود.
بهدنبال شکایت مرد جوان، تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت، تحقیقات خود را برای شناسایی و بازداشت سارقان خشن آغاز کردند.
آخرین دیدگاه