ایران نوشت: شامگاه دوشنبه دوم آبان مردی با مراجعه به پلیس از ربوده شدن خودش خبر داد.
او گفت: من صاحب یک کارخانه صنایع چوبی هستم؛ حدود ساعت ۷ عصر روز گذشته زمانی که از منطقه مرتضیگرد تهران سوار بر خودرو پژو ۲۰۶ خودم شدم تا به خانه بروم، در کنار خیابان دو مرد را دیدم که با اشاره دست خواستند توقف کنم. چهره یکی از آنها برایم آشنا بود وقتی دقت کردم، خیلی زود او را شناختم. شاپور ۴ ماهی برایم کار کرده بود و کاتالوگ پخش میکرد. با دیدن شاپور، او و مرد همراهش را سوار کردم اما به محض سوار شدن، مرد جوانی که همراه شاپور بود، اسلحه و چاقویی به سمتم گرفت و خواست حرکت کنم.
چند کیلومتری نرفته بودم که شاپور دستور ایست داد و من به ناچار توقف کردم. شاپور پشت فرمان نشست و مرد مسلح نیز که روی صندلی عقب نشسته بود، دستهای مرا بست.
ساعتی بعد خودرو در باغی متروکه در بیابانهای ساوه متوقف شد. دو مرد جوان پس از پیاده کردن من تهدیدم کردند و کتکم زدند بعد مجبورم کردند ۷ میلیون تومان از طریق گوشی تلفن همراهم به حسابشان واریز کنم. بعد هم مدعی شدند چون پولدار هستم باید ۵ میلیارد تومان به آنها پول بدهم. من که تحت شکنجه بودم، دو برگه چک به مبلغ ۵ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان به آنها دادم.
مرد کارخانهدار که دو بار به عنوان کارآفرین نمونه کشور در صنایع چوب انتخاب شده است، با افشای ماجرای گروگانگیری گفت: وقتی از من پول خواستند، گفتم ندارم اما آنها گفتند چند روز فرصت داری تا پول را تهیه کنی و علیالحساب یک چک ۱۰۰ میلیونی به ما بده. اسلحه به سمتم بود و ناچار دو برگه چک به مبالغ ۱۰۰ میلیون و ۵ میلیارد تومان امضا کردم بعد آدرس خانه و عکس دخترم را نشان دادند و مدعی شدند اگر به پلیس حرفی بزنم، بلایی سر من و خانوادهام میآورند که قابل جبران نباشد. دوباره کتکم زده و سوار ماشینم کرده و نزدیکی کارخانه سوار بر خودرو رهایم کردند. حدود ساعت ۷ بعد از ظهر مرا ربودند و حدود ساعت ۱۰ شب بود که رهایم کردند.
پس از این شکایت، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهمان به دستور بازپرس حمیدرضا رستمی آغاز شد. کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت آموزشهای لازم را به شاکی داده و در نهایت، با شناسایی مخفیگاه هر دو متهم، آنها را دستگیر کردند.
اما در تحقیقات اولیه ، شاپور و همدستش منکر آدمربایی شدند و اختلافشان را با این مرد بر سر خرید و فروش عتیقه عنوان کردند. بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
عتیقههای ۲ هزار ساله
شاپور در بازجوییها گفت: ما آدمربایی نکردیم، اصلاً ماجرا چیز دیگری است اما شاکی مدعی است که او را ربودهایم.
اصل ماجرا چیست؟
من اصلاً این مرد را نمیشناختم چند ماه قبل تصمیم داشتم خانهای بخرم و باغی را که دارم حصارکشی کنم، برای این کار نیاز به یک میلیارد تومان داشتم. یک روز با همسایهمان صحبت میکردم که او پیشنهاد وسوسهانگیزی به من داد. او با مرد کارخانهدار به نام حامد همباشگاهی بود و میدانست حامد در کار عتیقه و زیرخاکی است. از طرفی میدانست که زادگاه من یکی از روستاهای شمال غربی کشور است و در آن منطقه عتیقه زیاد است. به من پیشنهاد داد با حامد کار کنم و او میتواند درخصوص پیدا کردن و فروش زیرخاکی به من کمک کند.
از کی کارتان را شروع کردید؟
من به زادگاهم رفتم و از یک تخته سنگ در نزدیکی آنجا که تصویری شبیه پهلوان یا میمون روی آن بود، عکس گرفتم و برای حامد ارسال کردم. او مدعی شد که تخته سنگ متعلق به دوران ساسانیان یا اشکانیان است و ارزش بالایی دارد. ۸ ماهی طول کشید تا بالاخره به آن منطقه آمد و ۸ منطقه را نقطهزنی کرد و مدعی شد در این مناطق زیرخاکی و عتیقههای زیادی است. حتی ۸۰ میلیون تومان دستگاه گنجیابی را به ما فروخت. خودش و یکی از دوستانش نیز همراه ما بودند. شروع به حفاری کردیم و بعد از دو روز یک مجسمه خروس، یک گوی شیشهای و دو کوزه سالم کشف کردیم. اما به محض بیرون آوردن عتیقهها حامد اسلحهای را به سمت من و همدستم که الان بازداشت شده، گرفت و تهدید کرد که اگر به دنبال او برویم، ما را میکشد. او با همدستش و عتیقههایی که چند لحظه قبل بیرون آورده بودیم، سوار بر خودروی ۲۰۶ متواری شدند.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
یک ماه طول کشید تا بالاخره حامد را پیدا کردیم. روز حادثه به مقابل کارخانهاش رفتیم و زمانی که سوار بر خودرواش در حال عبور بود، برای او دست بلند کردیم و حامد هم ما را سوار کرد.
چرا سوارتان کرد در حالی که میتوانست فرار کند؟
چارهای نداشت، مجبور بود با ما کنار بیاید تا آبرویش نرود. یک ساعتی در شهر چرخیدیم و در نهایت خودش چک ۵ میلیاردی به عنوان ضمانت به ما داد. گفت ارزش زیرخاکیها خیلی بالاست و قدمتی دو هزار ساله دارد و هنوز برای آنها مشتری پیدا نکرده است. چک به صورت امانت دستمان باشد تا بعد از فروش با هم حساب و کتاب کنیم. ۱۰۰ میلیون هم چک داد به خاطر پول دستگاه گنجیابی که به من فروخته بود اما خراب از آب درآمده بود. بعد هم از ماشین پیاده شدیم، ما نه آدمربایی کردیم و نه در فکرش بودیم، چکهایی هم که گرفتهایم خود حامد به ما داد.
قرار بود چطور عتیقهها را تقسیم کنید؟
نصف نصف. پولش را بعد از فروش تقسیم بر دو کنیم.
سابقه داری؟
سابقه دارم، یک سابقه سرقت موتورسیکلت دارم و یک سابقه مواد مخدر.
۶۹۳۰۲
آخرین دیدگاه