همشهری نوشت:وقوع اغتشاشات اخیر بحثها و تحلیلهای فراوانی را در میان قشرهای مختلف ایجاد کرده است. گستردگی، نوع شعارها، مدتزمان و نوع حضور زنان، جوانان و نوجوانان، خاصه از این جهت که علت آغاز آن، نه سیاسی و اقتصادی که مسئلهای اجتماعی بوده، بسیار قابلتأمل است.
این مسئله اختلاف تحلیلی بسیار شدیدی را در سطوح نخبگانی به وجود آورده است؛ از این رو پدیدارشناسی و ارزیابی جنس اغتشاش دارای اهمیت بوده و بررسی ابعاد مختلف آن و پاسخ به سؤالات مختلف درباره آشوبها ضروری است.
عدهای از تحلیلگران معتقدند بهانه آغاز یک اعتراض، خاصه در کشوری مانند ایران تعیینکننده محتوا و جنس آن نیست و بهانه آغاز آن، تنها یک جرقه و محرک است و پساز آن، اصل اغتشاشات به بهانهها و انگیزههای متعددی صورت میگیرد. بر این اساس ۳تحلیل عمده درباره جنس اغتشاش اخیر وجود دارد: «اجتماعی»، «سیاسی» و «اقتصادی».
در اینکه اغتشاشات اخیر هم دارای ابعاد اجتماعی، هم ابعاد سیاسی و هم دارای ابعاد اقتصادی است، تردیدی وجود ندارد. شاید با یک دید میانه درباره جنس و ابعاد اغتشاشات، بتوان گفت این آشوبها اجتماعی-سیاسی است که انگیزههای اقتصادی نیز در کنار انگیزههای فرهنگی و اجتماعی، به تشدید آن دامن زدهاست، اما آنچه اثر بیرونی دارد، اثرات اجتماعی آن است.
فوت مهسا امینی در مرکز پلیس امنیت اخلاقی پس از بازداشت بهدلیل بدحجابی، سبب همذاتپنداری جمع قابلتوجهی از زنان، خاصه نسل دهه هفتادیها و هشتادیها و جریحهدار شدن عواطف آنان بر سر این مسئله شد. ریشه این مسئله نیز به تحولات فرهنگی ۲دهه اخیر برمیگردد. با گسترش شهرنشینی و افزایش شدید مدها، لباسها و تیپها در جامعه، فرهنگ مصرفی و رفتاری عموم مردم و خاصه زنان متأثر از آن شدهاست.
ازسویی گسترش ماهواره و شبکههای اجتماعی و الگوگیری سبک زندگی مسموم ترویجشده توسط این شبکهها و صفحات فارسیزبان مبتذل و ضددین و نظام و از دیگر سو ضعفهایی در مسائل و حوزههای دیگر همچون معیشت و اقتصاد، سبب ایجاد حس حقانیت در میان این بخش از جامعه برای هرگونه رفتار فرهنگی و اجتماعی، بهویژه در انتخاب نوع پوشش شده و دوقطبی شدیدی بر سر این مسئله رخ داده است. این انباشت بدبینی و شکلگیری دوقطبی نیاز به یک اتفاق حساس توأم با جریحهدار شدن عواطف عمومی در حوزه این مسائل برای اغتشاشات داشت که فوت مهسا امینی بر سر دستگیری بابت بدحجابی، جرقه آن را بهوجود آورد.
در این رابطه نکته قابلذکر این است که پس از وقایع فتنه سال۸۸ و خروش مردمی در حمایت از نظام، دشمنان متوجه این نکته شدند که با تخریب مبانی اعتقادی و مؤلفههای مذهبی و ارزشی جامعه ایرانی، میتوانند سریعتر به مقاصد سیاسی خود دست یابند؛ چراکه از رهگذر کاهش حساسیت جامعه ایرانی به مبانی دینی و ارزشی و تغییر الگوهای ارزشی و سبک زندگی، معیارها، استانداردها، رویکردها و توقعات مردم نسبت بهنظام سیاسی نیز تغییر مییابد و تشکیک در مبانی دینی و ارزشی نظام و جایگزینی معیارها و استانداردهای غربی بهجای آن بهوقوع میپیوندد و معارضه برای کسب آزادیهای اجتماعی بیشتر با معیارهای غربی افزایش مییابد.
اوج اتخاذ این رویکرد ازسوی جریانات معاند به راه افتادن موج شبکههای سرگرمی، فیلم و سریال، موسیقی و… با حمایت جریان رسانهای رابرت مرداک، همچون شبکههای «فارسی وان» و «منوتو» در سالهای ۸۸ و ۸۹ بود که به عادیسازی کشف حجاب، برهنگی، خیانت، انواع مفاسداخلاقی، تخریب و تمسخر عقاید شیعی، عرفها و سنتهای اصیل ایرانی و… در قالب فیلم و سریال و برنامههای خانواده پرداختند که در سالهای بعد با تأسیس شبکههای متعدد دیگری این روند تکمیل شد. این روند خزنده با تمرکز خاص بر زنان و دختران جوان بهعنوان مخاطبان اصلی خود، منجر به تغییرات ارزشی وسیعی در میان طبقات متوسط و پایینتر از متوسط شهری ایرانی شد که نمود آن در افزایش آمار طلاق، افزایش مدهای ناهنجار، روابط دختر و پسری و افزایش شدید بدحجابی طی ۱۳ – ۱۲سال اخیر مشاهده شد.
در چنین شرایطی شعارهای اجتماعی با موضوع حق انتخاب پوشش، امکان زندگی به سبک و سیاق خود و اغتشاشات که در شعار «زن، زندگی، آزادی» تجلی یافت، بعد اجتماعی اغتشاشات اخیر را پررنگتر میکند. علت این مسئله نیز به تغییرات فرهنگی، سبک زندگی، رسانه و شبکههای اجتماعی و فقدان سیاستگذاریهای دقیق و کلان فرهنگی برمیگردد. در این مسئله جهتدهی توأمان شبکههای خبری و سیاسی و شبکههای سرگرمی ماهوارهای از یکسو و شبکههای اجتماعی ازسوی دیگر اثرگذاری عمدهای داشته است؛ برای نمونه در ۵سال اخیر شبکه اینترنشنال سعودی بهطورخاص با تمرکز بر مسائل سیاسی و اجتماعی ایران به التهابآفرینی، شایعهپردازی و عملیات روانی بسیار شدیدی دامن زدهاست که تأثیرات خاصی بر جامعه جوان ایرانی داشته است. بخش قابلتوجهی از تولید ادبیات اعتراضی با مضامین فرهنگی و اجتماعی در این شبکه صورت گرفتهاست.
صفحات اجتماعی در شبکههای توییتر و اینستاگرام از ابتدای امسال نیز تمرکز ویژهای بر عملیات روانی علیه گشت ارشاد و تأکید بر نقض حقوقزنان در ایران داشتند که مثال بارز آن، صفحه اینستاگرام بیبیسی فارسی و توییتر کاربران معاندی چون مسیح علینژاد و جمعی از فعالان رسانه و فعالان حقوق زنان ضد انقلاب بود که هشتگسازیهایی مانند «حجاب بیحجاب»، «نه به گشت ارشاد» و در ماجرای اخیر با ترند هشتگ «مهسا امینی»، «زن، زندگی، آزادی» و… صورت گرفت.
در این میان بازی دادن نسل جوان و استفاده از ظرفیت اجتماعی آنها برای ایجاد آشوب و اغتشاش در داخل کشور علاوه بر مولفهها و استعدادهای داخلی در خارج از مرزها و در یک اتاق عملیاتی شتابدهی شدهاست؛ موسسه کارنگی اخیراً در گزارشی نوشته است: «میتوان از ظرفیت نیروهای طغیانگر برای زدن بالهای ایران در منطقه استفاده کرد.» اندیشکده آمریکایی بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) که نقش مهمی در شکلدهی سیاستخارجی واشنگتن درقبال ایران دارد در ۲۳مه ۲۰۲۲ (۲خرداد ۱۴۰۱)، یعنی نزدیک به ۴ماه قبل از اغتشاشات اخیر و در بحبوحه اغتشاشات پراکنده به افزایش قیمتها در گزارشی با عنوان «اعتراضات در ایران اوج گرفته، دولت بایدن میتواند کمک کند» به دولت و مقامهای آمریکا توصیه میکند این نوع اعتراضها را جدی بگیرند و از آنها حمایت کنند.
یکی از مهمترین مسائل برای آمریکاییها درحالحاضر تعیین یک لیدر برای هدایت آشوبها در ایران است؛ تجربه پروژه ایجاد اغتشاش در سالهای ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نشان داد لیبرالهای داخلی، اصلاحطلبان، گروهک نفاق و سلطنتطلبان بهدلیل خاستگاه خاص اجتماعی، شرایط زیستی، تاریخچه و عملکرد، نمیتوانند گزینه مناسبی برای رهبری تحولات در داخل و هماهنگ کردن آن در خارج از کشور باشند؛ ازاینرو مترسک جدید هدایت عملیات سرویسهای اطلاعاتی دشمن درحالحاضر روی فردی با گذشته سفید سرمایهگذاری میکند؛ تلاشی که تاکنون بهدلیل نداشتن چنین عنصری بینتیجه بوده است.
۶۹۳۰۲
آخرین دیدگاه