جام جم نوشت: آرزوی داشتن زندگی پر از پول و آسایش او را به سمت سرقت از مغازه طلافروشی برد. مرد جوان وقتی دید همدستش مقداری طلا از مغازه سرقت کرده و صاحبکارش متوجه نشده، تصمیم گرفت او هم سرقت کند. ابتدا چند گرم چند گرم سرقت کرد، اما برایش کافی نبود و این بار با همدستش تمام طلاهای گاوصندوق را سرقت کردند.
این هفته رو در روی این سارق نشستیم و او از نقشهاش برای سرقت گفت.
خودت را معرفی کن.
وحید ۳۶ ساله هستم.
چقدر درس خواندی؟
تا دوم دبیرستان.
متاهلی؟
بله.
سابقهداری؟
خیر.
شغلت چیست؟
طلافروشی.
به چه اتهامی دستگیر شدی؟
به جرم سرقت از مغازهای که در آن کار میکردم.
انگیزهات از سرقت چه بود؟
بیشتر نیاز مالی بود. از این روند زندگی خسته شده بودم.
چطوری سرقت کردی؟
شاگرد دیگر مغازه بدلی را جای اصلی قرار میداد و میفروخت و طلای اصلی را میدزدید. کسی متوجه نشد و همین باعث شد منم تصمیم به سرقت بگیرم. منم ۷۰۰ گرم در چند ماه سرقت کردم اما تصمیم گرفتم یک سرقت بزرگ کنم و زندگیام را سر و سامان ببخشم.
همکارت چقدر سرقت کرده بود؟
حدود ۴ کیلوگرم در این هفت سالی که آنجا بود، سرقت کرده بود. صاحبکارم نمیدانست و پیگیر نبود.
چرا دست به این سرقت بزرگ و چند کیلویی زدی؟
یک ازدواج ناموفق با زنی ۱۰ سال بزرگتر از خودم داشتم که خانوادهام موافق نبودند. چندماه که از عقد گذشت، مدعی شد باید خانه برایش بگیرم. خیلی روی من فشار آورد و خسته شدم، به همین دلیل نقشه سرقت را کشیدم. بعد از سرقت آن زن من را رها کرد و گفت دیگر با تو کاری ندارم.
همدستت چه کسی بود؟
همان همکارم.
چگونه نقشه کشیدید؟
صاحبکارم دو ماه یک بار میآمد موجودی طلاها را میگرفت. آن روز که نقشه کشیدیم، من زودتر از موعد گاوصندوق را خالی کردم و طلاها را با همدستم نصف کردم.
چقدر طلا سرقت کردید؟
۱۳ کیلوگرم. حدود شش کیلو را به همدستم دادم.
بعد چه کردی؟
بیهدف خارج شدم و به یک شهر نزدیک تهران رفتم. طلا را به یک واسطه دادم و کیلویی ۲۲۰ میلیون برایم فروخت. آن زمان ۴۵۰ میلیون تومان قیمت هر کیلو طلا بود. یک میلیارد از سرقت طلاها به دست آوردم.
با پول طلاها چه کردی؟
خودرو و لوازم منزل خریدم.
خانوادهات میدانستند؟
بعد از سرقت فهمیدند.
با همسرت چه کردی؟
هرچه میخواست، فراهم میکردم اما بعد فهمیدم هیچ حسی به من ندارد و درخواست طلاق داد.
چطور دستگیری شدی؟
صاحب طلافروشی بعد از سرقت به آنجا میآید و میفهمد طلاها سرقت شده و از ما خبری نیست. سریع با پلیس تماس میگیرد. خب کار آسان بود و ماموران میدانستند که سارقان چه افرادی هستند. اول همدستم دستگیر شد و بعد مرا دستگیر کردند.
مالخر طلاها شناسایی شد؟
من که هویتش را نمیشناختم. آدرس دوستم را به پلیس دادم تا از طریق او خریدار طلاها را شناسایی کنند. البته بعید میدانم به طلاها برسند.
چطور؟
مالخران بعد از خرید طلا به سرعت آن را به شمش تبدیل میکنند و میفروشند تا ردی از خود باقی نگذارند و بهراحتی منکر خرید طلاها شوند.
سابقه مالخری داری؟
نه. به خاطر کارم این اطلاعات را داشتم.
با صاحبکارت روبهرو شدی؟
بله در اداره آگاهی دیدمش. شرمندهاش بودم و نمیتوانستم در صورتش نگاه کنم. من از اعتماد او سوءاستفاده کردم و آینده خود را به خاطر زنی که ارزشش را نداشت، خراب کردم.
بیشتر بخوانید:
سارق عنکبوتی ۳۰۰ میلیون پول و طلا دزدید/ اجاره بنز و بیامو با پولهای سرقتی
چگونه دست سارقان به خودرو ما نرسد؟
236
آخرین دیدگاه