اطلاع رسانی، آموزش، سرگرمی، پرورش افکار و خلاقیت و از همه مهمتر توجه و جذب همه اقشار و سنین جامعه و پرداختن به ایده و عقاید آنها جزو وظایف یک رسانهای تعریف شده که نام آن را ملی مینامند. اما پرسش اصلی این است که آیا صداوسیما توانسته این کارها را انجام دهد؟
در زمینه خبررسانی که طبق آخرین نظر سنجی ایسپا آمار مخاطبان ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده بود، در زمینه سرگرمی هم که در ماه گذشته ۷ مسابقه روی آنتن شبکههای مختلف رفت به همراه سه سریال جدید و دیگر تولیدیهای صدا و سیما نیز، برنامههای گفت و گو محوری هستند که چندان دل مخاطب را به دست نمیآورند.
البته صداوسیما با همین وضعیتش، ساترا(سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر) را راه اندازی کرده تا بر شبکه نمایش خانگی نظارت کند، تلویزیونی که خودش اندر خم یک کوچه مانده و توان رقابت ندارد، جلوی رشد و جذب مخاطب شبکه نمایش خانگی را میگیرد و با اسم نظارت تمام بلاهایی که سر سریالهای تلویزیونی میآورد را روی شبکه نمایش خانگی هم اعمال میکند و در نهایت هم بر این باور است که هدفشان ارتقای کیفیت آثار تولیدی است، که در جواب باید گفت کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
جدای از کیفیت و آمار پایین مخاطبان، بودجه صدا و سیما نیز خودش یک معضل بزرگ است. بودجهای که برای سال ۱۴۰۱ رقم ۵ هزار و ۲۸۹ میلیارد و ۲۳۷ میلیون تومان بود و باگذشت ۶ ماه ماحصلی جز اضافه شدن مسابقههای پی در پی و طولانیتر شدن زمان تبلیغات در بر نداشت.
حالا همین بودجه ۵ هزار میلیاردی را در نظر بگیرید بعد صحبتهای اخیر امیرحسین اسدی، مدیرکل دفتر خدمات کسبوکار وزارت صنعت، معدن و تجارت را به آن اضافه کنید که اعلام کرده: «قرار است هزار میلیارد تومان بسته تبلیغات ویژه صداوسیما و هزار میلیارد بسته تبلیغات ویژه شبکههای اجتماعی برای حمایت از کسبوکارهای متضرر از قطعی اینترنت اختصاص دهیم. بههرحال اگر فیلترینگ برداشته شود از ظرفیت بلاگرها برای جبران صدمات آنها استفاده خواهیم کرد. بحث ما در این مرحله شبکههای اجتماعی داخلی و خارجی نیست. بلکه ما میخواهیم این بودجه را اختصاص دهیم تا طبق قوانین کشور برای جبران صدمات این کسبوکارها اقدام شود.»
اگر تولید محتوا و بودجه را هم کنار بگذاریم ناکارآمدی صداو سیما همانجایی مشخص میشود که پیمان جبلی پس از گذشت یکسال از دوره ریاستش بر صداو سیما تازه اعلام کرده که میخواهد یک رسانه مرجع شود.
«همه باید دست به دست هم دهیم؛ از مجلس و دولت میخواهیم مجدانه و با همین عزم و اراده پای کار بیایند که اگر نیایند نمیگویم این کار انجام نمیشود اما بازه زمانیاش طول میکشد. از مجلس دولت و دستگاههای تصمیمگیر خواهش میکنیم که به ما کمک کنند. ما قصدمان این است که رسانه ملی به جای اصلیاش جایی که باید باشد باز گردد. اگر این اتفاق بیفتد هیچ مشکلی از کشور روی زمین نمیماند. میخواهیم رسانه ملی مرجع مردم باشد.»
این چند خط بخشی از صحبتهای غرای روز گذشته پیمان جبلی است که پس از یکسال و بودجه چند هزار میلیاردی هدفش این است که صداو سیما را تبدیل به رسانه مرجع کند و نکته ماجرا دقیقا جایی است که خودش هم قبول دارد صداو سیما دیگر مرجع نیست یا دستکم مرجعیت سالهای دور را ندارد.
آقای جبلی یکبار دیگر هم به نحوی متفاوت به این ماجرا اشاره کرده بود. جبلی در سخنرانی ۴ اردیبهشت خود به هنرمندان گفته بود: «همه ما، چه شما به عنوان هنرمند، چه ما به عنوان مسئولین صداوسیما، باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش یافته است؟ چرا بعضی آثار که در گذشته با هزینههای کمتر ساخته میشد، ماندگارترند؟ همه ما مقصریم و نمیتوانیم خودمان را تبرئه کنیم.»
حالا نکته ماجرا اینجاست که پیمان جبلی هرچند ماه یکبار یک جلسه با یکی از اقشار جامعه میگذارد میگوید؛ باید، نباید، اما هیچ اتفاقی در صداوسیما رخ نمیدهد، آقای جبلی، به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
۵۷۲۴۵
آخرین دیدگاه