ما نمیتوانیم قواعد تخصصی و اخلاقی هنر را بیاموزیم و در برخی شرایط و موارد، بسته به وضعیت و جبر جامعه از آن استفاده نکنیم.
اساساً یک هنرمند ذات پرسشگر دارد، مانند یک کارآگاه تا بتواند به نتیجه درست برسد. در خلق یک اثر، هنرمند بدون روحیه پرسشگرانه نمیتواند به اندیشه برسد و آن را به اثر تبدیل کند.
بهطور مشخص یک عکاس علاوه بر بهکارگیری مهارت فنی خود در عکاسی باید بسته به موضوع در وقایع اجتماعی نسبت به ثبت عکس اقدام کند.
ازآنجاکه عکاسی از معدود هنرهایی است که در ژانرهای متعدد دستهبندی میشود، وظیفه و نقش هنرمند را با توجه به ژانر مربوطه حساستر تعریف میکند.
مثلاً یک عکاس اجتماعی نسبت به ثبت وقایع یا شرایط جامعه و زندگی موضوعی را انتخاب و با تهیه عکسهای متعدد اقدام به مستندسازی کرده و علاوه بر آن صاحبنظران اجتماعی و جامعهشناسی را برای بررسی و طرح راهکار بهینه برای آن جامعه را یاری میکند. یا یک عکاس خبری با ثبت رخدادهای روزمره در جامعه میتواند علاوه بر روشنگری اجتماعی صاحبان امر را نسبت به آنچه در جامعه وجود دارد بدون هیچ تحریفی آگاه کند. البته که در «عکاسی خبری» همیشه شیطنتهایی وجود دارند. چراکه عکاس خبری بسته به هدف و سلیقه خود یا سازمان مربوطه آنطور که لازم بداند ثبت وقایع خواهند کرد که قالبا با این روش با انتخاب زاویه و لحظهی خاص موردنظر خود در عکس ذهن مخاطب را رهبری میکنند. حالآنکه اگر بهصورت روایتی بیطرف به ثبت عکس خبری بپردازند، قطعاً قضاوت بیهیچ تأثیر مغرضانهای با بینندگان و صاحبان اندیشه با دیدن آن عکس خواهد بود. هنرمند علاوه بر خصوصیات پرسشگر خود برای رسیدن به ابراز اندیشه کماکان بهعنوان یک روایتگر منصف میبایست در خلق اثر خود از هرگونه تبعیض و گرایش سفارشی پرهیز کند.چراکه وقتی از این مهم دوری نکند، او دیگر یک هنرمند نیست، بلکه از ابزار هنر برای تجارت و سیاست بهره میبرد و دیگر نمیتوان آن را هنرمند یا آثار او را اثر هنری خواند.
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه