نمایش تااون نوشته و کار «هادی حوری» که در تالار سایه تئاتر شهر روی صحنه است یک کلنی یا جامعه بسته را روایت میکند که تلاش جوانانش برای گریز از حالت انسدادی، بحران ساخته و باعث تسویهحسابی گسترده در کلنی و اجتماع کوچک میشود.
تااون اشتباه لغتی نیست بلکه محاوره «تا آن» و «تا آنجا» و یا تااون به معنای «آن شخص» است. این ترکیب خویشکاری دو و در بعضی لحظات سهگانه دارد، آن فرد به آن موقعیت مکانی رفت و به «طاعون» مبتلا شد. تااون اشاره به شخص جوانی است که موجب اخلال در نظام عمومی شده، به این اعتبار نویسنده سه برساخته دارد، این بازی لغتی و لفظی در صحنهای از نمایش توسط رئیس کلنی بازگو میشود، با عبارت «تا اون هست طاعون هست»، که اشاره به موقعیت مکانی و شخص همزمان دارد.
این کلنی و این جامعه خیالی و فرضی کجاست؟ شهرکی از جامعه موشها، با سه ردیف از طبقات اجتماعی، اول موشهای حاکم – نرها و مادههای غالب- که روایتی یکدست از خود و جامعه دارند، دوم طبقه سربازان و مجریان فرمان طبقه اول و سوم جوانانی که تحت تأثیر روایت غالب و قالب قرار دارند.
هراس از بیرون کلنی و وجود گربهها عامل ترس و وحشتی است تا بچهها از کلنی خارج نشوند. یکی از بچهها با تمام ترس و هراس به آن بیرون «اون» جا میرود، اما شگفتا که چیز عجیبی میبیند. جایی پر از غذا برای موشها، یک کتابخانه با بسیاری کتاب که کاغذهایش بهعنوان خوراک و غذا برای موشها عالی است. نمایش از آگاهی کلنی از رفتن «اون» بچه به کتابخانه شروع میشود. بچههای همقطار از او ترسیدهاند و بزرگترها به خشم آمدهاند، همه دوباره (چرا که قبلا هم پدر این بچه به بیرون رفته است) به دنبال راهکاری هستند تا این آشوب و بر هم ریختن ساختارها را به حالت اولش برگردانند.
در نوک هرم، روسای موشها هستند، رئیس بزرگ، جادوگری که کارکردی آیینی به رفتارها آن طبقه میدهد و موشی به نام «جیم جار موش» که یک بوروکرات است و به نظام اداری و سلسلهمراتب شکل داده. موشهای ماده هم در این هرم فقط نقش ملکه و تولید مثل را بازی میکنند و…
تنش اصلی قصه آگاهی است، امری که وقتی نفوذ و گسترش مییابد موشهای کوچک و جوان را ازاینرو به آن رو میکند، حال سرخوش اما از درون خالی آنها را به رنج فهمیدن بدل کرده و کتابها و اسمها و نگاهها و نظرها دل آنها را به درد میآورد، حالا نویسندگان با روایتهایی که روی کاغذها دارند آنها را به فکر انداختهاند و لغت ویرانگر «چرا» برای موشها جوان مسئله شده است.
هادی حوری در نوشتن نمایشنامه روایتی از حکومتهای تمامیتخواه دارد که هر دگرگونی را ضربهای به ساختار خود میدانند. ساختارهایی که حتماً دشمنی میان آنها، مردم و آگاهیشان با چهرهای سخت و قدرتمند ایستاده، کافی است نگاهی به تاریخ معاصر کنید، ترس حکومتهای کمونیستی بلوک شرق از غرب سرمایهداری و آمریکاییها و ترس آمریکاییها از کمونیسم و شوروی که منتهی به جنگی سرد شد. از کشتار استالین تا دادگاههای سناتور مککارتی در آمریکا و حذف هنرمندان و فعالان سیاسی و… نمونه برخورد حذفی و ترس از قدرتی بیرونی است که ساختار را تهدید میکند. از کتابسوزیهای فاشیستهای ایتالیایی تا آدمسوزهای نازیهای آلمانی و… مثالهای این ماجرای بیشمار هستند. چه قدرت سخت و سرنیزه چیزی را به مردمان تحمیل کند چه قدرت نرم افکار عمومی را شکل داده به سمت خواسته سرمایهدارانه ببرد، همه مقابله عیان با آگاهی است.
هادی حوری در کلنی موشها روایتی از سانسور و حذف عقاید و آرا متفاوتی که باعث رشد آدمی در اخلاق و فضیلت زیستن میشود، ارایه میکند. کلنیهایی ازایندست تلاش میکنند تا آدمها را ایزوله کرده و جامعه اتمیزه ارتباط معنادار خود را با خود و با دیگران از دست میدهد.
نویسنده و کارگردان نمایش در روابط موشها، کلنی با زبانی اکسپرسیون (در اجرا و در متن) و با دیالوگهای تکرار شونده – بدون ارتباط با دیالوگهای پیش و پس- ساخته تا بیمعنایی را عینیت دهد. قابهای او بهعنوان کارگردان با نورهای تند و مورب به صحنه و با فشار موسیقی وهمآور تکمیل میشود. قابهایی که در آن مرگ آدمها، قطعهقطعه شدن و خورده شدنشان توسط سایر موشهای کلنی جلوی چشم مخاطب اتفاق میافتد تا در ذهن پر انباشت تصویری انسان امروز (که بارها و بارها خبرهای تصویری انفجارها و کشتارها و… را دیده است) جا بگیرد.
طراحی و آرایش صحنه و لباس این اثر کار «هلیا میرهادی» خلاقانه است، او برای نشان دادن این شهر و شهرک و ساختن سلسلهمراتب، خانهها را روی هم میسازد و با یک المان بسیار ساده اما خلاقانه پهنهی صحنه را به خیابان و بیرون خانهها تبدیل میکند، آن المان ساده دو لامپ کوچک در دو طرف دکور است که نقش ستون برق کوچهها را بازی میکند. این کار سطح ارتفاع را برای موشها پایین میآورد و آنها برای ورود به خانهها یا محل اختفا مجبورند سینهخیز بروند و البته حاکمان و طبقه بالا همیشه از عمق و از بالا وارد صحنه میشود، بهجز یکی دو مورد که استثنا است. در طراحی لباس هم هلیا میرهادی با تفکیک لباس طبقات اجتماعی، آنها را از هم مجزا و باز بر اساس شخصیتها به آنان ویژگی میدهد، مثلاً بچه موشهای کنجکاو لباسهای متفاوتی دارند، طبقه سربازان و مراقبان لباس فرم با ماسک و طبقه بالا لباسهایی بر اساس کار، آنکه بهنوعی بوروکرات است لباس رسمی پوشیده، جادوگر ردا به تن کرده و… اما نکته جذاب در لباس حاکم و رئیس کلنی است که با بسیار چشم در پشت و روی لباس اشارهای معنادار را میسازد.
گروه آدمک که هادی حوری سالهاست با آنها کار روی صحنه برده است، ترکیبی از جوانان با بازیگرانی است که سالها روی صحنههای تئاتر بودهاند. بازی بازیگران با تفاوت جنس و تنوع آن روی صحنه کنتراستی از تکنیکهای متفاوت را به وجود آورده است که اثر را برای دیدن جذاب میکند.
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه