عطاءالله مهاجرانی، روزنامه نگار و فعال سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: گسستگی از «امر مقدس و معنویت» مضمون اصلی و هویت رمان آیات شیطانی است. این گسستگی، البته با ترفندها و شگردهای رماننویسی سلمان رشدی که نقش «جلوههای ویژه» یا دوز و کلکهای سینمایی را داراست، ممکن است گاه به عنوان نشانههای آمیختگی به نظر برسد. مانند آمیختگی شیطان-فرشته: این آمیختگی به حدی است که ماهوند (نامی که سلمان رشدی به تبعیت از اصحاب کلیسا که پیامبر اسلام را پیامبر دروغین میخواندند و او را به همین نام مینامیدند.) نمیتواند فرشته وحی را از شیطان تمییز دهد. در واقع همان آیات شیطانی که به ادعای برخی توسط شیطان در قلب محمد (ص) دمیده شد و محمد (ص) آن آیات را، آیات الهی تصور کرد.
بدیهی است، پیامبری که نتواند تمایز بین شیطان و فرشته وحی، بین آیات شیطانی و آیات الهی را درک کند؛ چگونه پیامبری میتواند باشد؟ پس پیامبر نیست. یعنی گسستگی در جان و روان پیامبر روی داده است. افزون بر آن شاهد گسستگی در متن مقدس هستیم. اگر شیطان بتواند آیاتی را در گوش پیامبر زمزمه کند و پیامبر به اشتباه گمان کند که آن آیات الهی است، از کجا معلوم که آیات دیگری نیز در متن مقدس، آیات شیطانی نباشند؟ در این مرحله ما شاهد گسستگی در قرآن مجید و متن مقدسی که بنفاد اسلام است خواهم بود و مهمتر از این دو، چگونه خداوندی که پیامبری را برای هدایت مردمان فرستاده است، نتوانسته از او مراقبت و محافظت کند؟
هانس کونگ، (۲۰۲۱-1928) فیلسوف الهی سوییسی که بر خلاف سنت کلیسایی، پیامبر اسلام را به عنوان پیامبر حقیقی میشناخت و کتاب بسیار خواندنی و پر نکته؛ «اسلام. گذشته، حال و آینده» را به عنوان جلد سوم، سهگانه خود درباره ادیان ابراهیمی نوشت، به این نکته با اهمیت و روششناسانه توجه داشته است:
«یهودیت بر مبنای «قوم» شکل گرفت و عهد عتیق در واقع نگاهش به قوم یهود است. مسیحیت بر مبنای شخصیت «مسیح» بنیان نهاده شد، اما اسلام بر اساس «متن مقدس» شکل گرفت.» (۱) کانون و بنیاد اسلام نه قوم عرب است و نه شخص پیامبر اسلام، متن مقدس قرآن مجید، کانون و بنیاد دین است.
سلمان رشدی در آیات شیطانی، گویی سه هدف را با هم آمیخته بود. پدیده وحی و نبوت، شخصیت پیامبر اسلام و نیز مسلمانان به عنوان امت و نه قوم. او خود به صراحت اشاره کرده است که مضمون اصلی آیات شیطانی پدیده وحی است. در کتاب ژوزف-آنتون رشدی به همین نکته به صراحت اشاره کرده و ادعا میکند که آیات شیطانی «کمترین کتاب سیاسی» او بوده است. این یک «درگیری هنری با پدیده وحی» بود، البته از منظر یک «کافر»، اما «با این وجود، یک تعامل درست بود. چگونه میتوان آن را توهینآمیز تصور کرد؟»
اینکه کتاب توهینآمیز است یا نیست، باید سهمی هم برای خوانندگان و منتقدان کتاب قائل شد! چنان که الیوت واینبرگر در سال ۱۹۸۹نوشت: رمان آیات شیطانی «حملهای تمامعیار به اصول اساسی اسلام» را تشکیل میدهد. اگر امر قدسی، در ذهن مسلمان یا دینباور یا حتی انسانی، تبدیل به امری مشمئزکننده و نفرتزا شود؛ همان اتفاقی که در رمان آیات شیطانی افتاده است، دیگر مخاطب حاضر نخواهد بود از چنان متن مغشوش و چنان پیامبر سر به هوا و دین و آیینی مسخشده، دفاع کند. در واقع سوز مسلمانی از میان میرود. «سوز» واژه جذاب و لطیفی است که اقبال لاهوری در دیوان اردو و فارسی خویش بارها به کار برده است. باور دارد اگر سوز محبت و دلدادگی ما نسبت به پیامبر اسلام محمد مصطفی(ص) از میان برود…
میشناسی عصر ما با ما چه کرد؟
از جمال مصطفی بیگانه کرد
سوز او تا از میان سینه رفت
جوهر آیینه از آیینه رفت
رشدی برای اینکه منظومه خود را در آیات شیطانی کامل کند و نسبت به انقلاب اسلامی ایران نیز موضع بگیرد، در رمان که آن را کمترین نوشته سیاسی خود میخواند، فصلی کاملا سیاسی را تعبیه کرده است. به مخدوش کردن سیمای امام خمینی، با نام « امام» و رهبر، اختصاص داده است. در واقع امام مکمل نقش پیامبر در نسبت با مردم است، پس میبایست چهره او نیز در آیات شیطانی مشوّه و ملکوک میشد.
پی نوشت:
Hans Kung, Islam, past, present&future,London, one world book,2009, P: 60
آخرین دیدگاه