آرش امینی درباره استفاده از موسیقی ردیف دستگاهی ایرانی در فضای مذهبی و در فرم ارکسترال، توضیح میدهد: این امر اتفاق خارق العادهای نیست، خیلی از آهنگسازان در کشورهای مختلف از موسیقی بومی و محلی خود استفاده میکنند. مثلاً بتهوون به طور طبیعی در آثارش از موسیقی و ملودیهای محلی که از کودکی شنیده و با آنها زندگی کرده، استفاده میکند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، شاید گاهی آثار موسیقی ایرانیای چون قطعه «خرمشهر» از مجید انتظامی را گوش داده باشیم که در فرم کلاسیک، با فضای ایرانی و البته مذهبی اجرا می شود. شاید گاهی به اشتباه این آثار را سمفونی بنامیم و یا برایمان سوال شود که چگونه میشود از تمهای موسیقی مذهبی که از موسیقی ردیف دستگاهی الهام گرفته شده به موسیقی کلاسیک رسید و آن را در قالب ارکسترال پیاده کرد؟ برای درک بهتر ارتباط موسیقی بومی و محلی با موسیقی ارکسترال با آرش امینی ـ رهبر ارکستر ـ به گفتوگو نشستیم تا به پاسخ این سوال برسیم. او به خبرآنلاین گفت: سمفونی به عنوان یکی از فرم ها یاقالب های آهنگسازی، یک تعریف دارد و اثری است در چهار موومان. متداول شدن ساخت و اجرا و اوج و شکوفایی آن در دوران کلاسیک- رمانتکو حدوداً در سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۸۵۰ بوده است. این فرم از آثار موسیقایی بعدتر با آثار بتهوون و سپس با آثار موسیقیدانان روس مثل سمفونی چهار، پنج و شش چایکوفسکی به رشد و تعالی رسید. او ادامه داد: در یک سمفونی که از چهار بخش تشکیل شده؛ موومان ابتدایی که به آن موومان تند میگویند و فرم سونات دارد، مومان دوم آهسته است، مومان سوم در زمان کلاسیک منوئت یا رقص بوده و بعد از زمان بتهوون کمی جدیتر میشود و اسم اسکرتسو به خود میگیرد و و موومان چهارم هم تند است. حال بنابراین توضیحات نباید آثاری مانند عاشورا، خرمشهر یا پیامبر را سمفونی نامید؛ زیرا هیچکدام این فرم را ندارند و تنها قطعات موسیقی هستند که میتوان ساختار آنها را بررسی و در زیر مجموعه فرم های دیگری طبقه بندی کرد.
بیشتر بخوانید:
هنرمندان بزرگ نیازی به کمک هیچ سیاستمداری ندارند/ تحریم تنها به مردم آسیب میزند
یادداشتی برای جانشین خلف محمدرضا شجریان
خسوف روایت عاشورا به زبان هنر برای مردم دنیا است
از او سوال میکنیم که چگونه میتوان این نوع آثار را در فضای ارکسترال اجرا کرد؟ که او به اثر «خسوف» به آهنگسازی محمدسعید شریفیان اشاره میکند و پاسخ میدهد: چندین موسیقیدان ایرانی و خارجی اثر «خسوف» را به آهنگسازی محمدسعید شریفیان، کاری خارقالعاده خواندهاند. این اثر در هفت بخش است و اگر بخواهیم یک فرم موسیقی غربی برای آن پیدا کنیم میتوان گفت «اوراتوریا» (یک اثر با مضمون مذهبی که با آواز و تک خوان همراه) است. امینی تصریح میکند: آقای شریفیان این اثر را در فضای ارکسترال ساخته است؛ یعنی در فرم سازبندی و ارکستراسیون موسیقی غربی که یک ارکستر سمفونیک بزرگ، گروه کر و تعدادی تک خوان باید آن را اجرا کنند. در این اثر داستانی روایت میشود که حرکت امام و اصحابش از مکه به سمت کوفه را همراه با لحظات جنگ، حمله، ایثارها، شهادتها و شام غریبان طی دو ساعت و در بخشهای مختلف توصیف میکند. اگر بخواهیم قیام عاشورا را به زبان هنر برای مردم دنیا روایت کنیم، «خسوف» یکی از بهترین نمونهها است. در مثالی دیگر یکی از تاثیرگذارترین و زیباترین آثاری که در رثای سالار شهیدان تصنیف شده «عاشورا» اثر جاودان لوریس چکنواریان است که متاسفانه تاکنون نیز اجرای آن توسط هیچ دستگاه یا نهادی حمایت نشده و چنین اثر گرانبهایی مورد بی مهری قرار گرفته است. این رهبر ارکستر همچنین درباره نحوه استفاده از موسیقی دستگاهی در این آثار بیان کرد: این کار اصلا عجیب غریب و خارق العاده نیست؛ مثلاً آقای شریفیان با ذوق و مهارت کم نظیر خود در جای جای اثر خسوف از ملودیها یا آوازهایی استفاده کردهاند که همه ما از کودکی و هم زمان با ایام عاشورا با آنها خاطره داریم. او در کار خود حتی ریتمهایی که طبالها و سنجنوازها استفاده میکنند، به کار برده است.
او ادامه میدهد: یا گفته می شود روزی چایکوفسکی در حال گذر از کنار یک پادگان در ایتالیا بوده است که صدای مارش (رزم آهنگ) میشنود که سربازان پادگان با آن رژه میرفتهاند. او بعدا این ملودی را در یکی از آثار خود به نام کاپریچیو ایتالیاین استفاده میکند. همچنین بتهوون در سمفونی شماره شش خود بویژه در موومان سوم و چهارم از ملودیهایی استفاده میکند که در روستاهای اطراف وین یا در خود وین مردم در مناسبت های مختلف آنها را می نواختند.
آنانی که با چیدن چند ساز قصد جهانی کردن موسیقی ایرانی را داشتند، به نتیجهای نرسیدند
امینی در پاسخ این پرسش که «چگونه میتوان موسیقی ایرانی را در فضای ارکسترال اجرا کرد؟ آیا این امر تأثیر منفی در صدا دهی سازها ندارد؟»، میگوید: یک زمانی عدهای تصمیم گرفتند که موسیقی ایرانی را جهانی کنند و فکر کردند که «خب چیکار کنیم؟ بیاییم ارکستری درست کنیم که هشت تا تار، هفت تا کمانچه و ۱۵ تا تار باس داشته باشد و به این صورت شکلی از یک ارکستر با سازهای ایرانی درست کنیم.» یا با اصول آهنگسازی غربی برای ارکسترهای ایرانی اثر تولید کنیم ولی مسئله اینجاست که هیچ چیزی با این اراده ناگهانی در موسیقی رخ نداده است، مثلا این گونه نبوده که بتهوون یک روز صبح از خواب بیدار شود و بگوید: «من میخواهم به دوران کلاسیک در موسیقی پایان ببخشم و از امروز موسیقی رمانتیک بنویسم و آغازگر موسیقی دوره رمانتیک در موسیقی باشم.». او ادامه میدهد: این اتفاقات به تدریج رخ میدهد و باید مثل یک تئوری علمی شکل بگیرد، به این صورت که نتیجه تجربه افراد مختلف طی سالیان در برشی از زمان به نتیجه برسد. به همین جهت ارکستر سازهای ایرانی که قصد جهانی ساختن موسیقی ایران را داشت، نتیجه نداد. امینی درباره یکی از علتهایی که موجب بینتیجه ماندن ارکستر سازهای ایرانی شد، بیان میکند: ویژگی ساختمان ساز تار به این صورت است که نمیتوان ۱۰ ساز تار را با هم کوک کرد و یک ساعت نواخت؛ چون تار ساختمانی قدیمی دارد و سیمها، کوک آن، پوست روی کاسهها و خرک آن به شکلی است که نوازنده پس از اینکه پنج تا ۱۰ دقیقه نواخت، کوک ساز تغییر خواهد کرد. این موارد درست نیست، مانند این است که بخواهیم با پاشیدن پنیر پارمیزان روی قرمه سبزی آن را جهانی کنیم.
او ادامه داد: در اثر «خسوف» آقای شریفیان، با اینکه از ردیف موسیقی ایرانی و گوشههایی که صدها سال است که خوانده میشود، نمونه برداری شده ولی به خاطر دانشی که داشته، ربع پردهها را حذف کرده است و به جای آن به نحوی در ارکستر با سازهای مختلف رنگ آمیزی کرده که همان حس را به شنونده منتقل میکند. این هنرمند در توضیحات بیشتر بیان میکند: مثلا ارکستری که اثر آقای چکناواریان را اجرا میکند حداقل ۲۴ ویولن دارد که این تعداد ویولن نمیتوانند یک «فا سری» را که مخصوص موسیقی ایرانی است، عین هم بنوازند. خصوصیت موسیقیهای محلی این است که اگر صبح قطعهای را بنوازید، عصر همان روز صدای «فا س» متفاوت خواهد بود. همچنین نت «فا سوری» در دستگاههای مختلف صدای متفاوت دارد، بنابراین اگر بخواهیم اثری را براساس موسیقی ایرانی ارکستراسیون کنیم بهتر است که فواصل بسیار کوچک و حدود یک چهارم پرده با تمهیداتی در کل قطعه تعمیم دهیم. ۵۷۵۷
آخرین دیدگاه