چند سالی است که روسای جمهور ایالات متحده ایران را به جنگ تهدید کردهاند و اغلب این جمله را به زبان میآورند که «همه گزینهها روی میز است». جو بایدن آخرین فردی است که معتقد است میتواند تهران را از دستیابی به سلاح هستهای بترساند.
به گزارش فرارو و به نقل از امریکن کانزرواتیو، بایدن در سفر اخیر خود به خاورمیانه که ویژگی آن اولویت دادن به منافع عربستان سعودی و اسرائیل بود قدری صادقتر بود. او در تلویزیون اسرائیل اعلام کرد که از قوه قهریه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای به عنوان آخرین راه حل استفاده خواهد کرد. او هم چنان مدعی شد که میخواهد برجام را احیا کند. با این وجود، سیاست او مذاکرات بر سر بازگرداندن پایبندی ایران به توافق را به شدت به هم ریخته و دولت بایدن در این باره ناشیانه عمل کرده است.
در واقع، تبدیل آهسته سیاست دولت بایدن در قبال ایران به سیاست دولت ترامپ ضعفهای چندگانه سیاستهای امریکا را برجسته میسازد. یکی از بدترین شکستهای دولت ترامپ سیاست آن در قبال ایران بود. ترامپ با هیاهوی بسیار برجام را از بین برد، تحریمهای فراوانی را علیه ایران اعمال کرد و دهها خواسته را از ایران مطرح نمود. سپس او منتظر ماند تا طرف ایرانی با حالتی شبیه خزیدن به سوی واشنگتن حرکت کرده و تسلیم شود.
کمتر رئیس جمهوری است که مرتکب اشتباه ژئوپولیتیکی شود. علیرغم انتظار ترامپ ایرانیها به پیشرفتهای هستهای سرعت بخشیدند، در نقل و انتقال نفت خلیج فارس اختلال ایجاد کردند، به تاسیسات نفتی عربستان حمله کردند، نفت ونزوئلا را تامین کردند، فعالیتهای منطقهای تهاجمی را ادامه دادند و متحدان عراقی را تشویق کردند تا به نیروهای آمریکایی حمله کرده و حتی سفارت آمریکا را هدف قرار دهند.
«پمپئو» وزیر خارجه وقت امریکا به شکلی غمانگیزی اظهار داشت که ممکن است مجبور شود سفارتخانه امریکا در عراق را تعطیل کند و ترامپ ناامیدانه پیشنهاد داد اگر ایرانیها از طریق آشتی با او پیش از فصل انتحابات به کارزار انتخاباتیاش رونق دهند، توافق بهتری حاصل خواهد شد. حتی مقامهای امنیتی اسرائیل (اگرچه نه سیاستمداران راستگرا که اکنون بر سیاست اسرائیل مسلط هستند) اذعان کردند که دولت ترامپ اشتباه فاجعه باری مرتکب شد و ایران را به سلاحهای هستهای نزدیکتر کرد.
سپس بایدن مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود را انجام داد. دولت او به جای پیشنهاد برای بازگشت واشنگتن به برجام در صورت اقدام متقابل ایران ظاهرا از ترس مورد انتقاد واقع شدن از سوی افرادی که سیاست امریکا در قبال ایران را به هم ریخته بودند، مذاکرات را به تعویق انداخت. زمانی که دولت او سرانجام وارد مذاکرات شد سعی کرد از نقض تعهدات صورت گرفته توسط ترامپ برای کسب امتیاز بیشتر از ایران استفاده کند.
سپس بایدن تسلیم تحریمهای اعمال شده علیه ایران از سوی ترامپ شد، تحریمهایی که به برنامه هستهای مرتبط نبود و هدف از طراحی و اجرای آن نابودسازی توافق هستهای بود. بایدن با نشان دادن ترس سیاسی و بیکفایتی دیپلماتیک اکنون تهدید آتش و گوگرد (نظامی) را علیه ایران مطرح میکند.
دلیل خوبی وجود دارد که بخواهیم تهران عاری از سلاح هستهای بماند. با این وجود، این بدان معنا نیست که واشنگتن حق حمله به ایران را دارد. تحت تهدید دائمی ایالات متحده و مواجهه با یک همسایه متخاصم که از پیش بمب اتمی در اختیار داشته (اسرائیل)، تهران به طور قابل درکی ممکن است، بخواهد سلاحهای هستهای تولید کند.
برنامه هستهای ایران «بمب اسلامی» نیست. تلاش هستهای تهران در زمان شاه دیکتاتور، دوست واشنگتن که از کودتای مورد حمایت ایالات متحده در سال ۱۹۵۳ سود برد، آغاز شده بود. «بمب اسلامی» واقعی توسط پاکستان تولید شد. امروز اسلام آباد که تحت تاثیر سیاستهای آشفته و نیروهای جهادی قرار گرفته است، کم ثباتترین قدرت هستهای روی زمین محسوب میشود.
اگر تهران مصمم به دستیابی به سلاح هستهای باشد، بعید به نظر میرسد که تهدیدهای مطرح شده مانع از حرکت رو به جلوی آن کشور در این مسیر شوند. ثابت شده کهعدم تکثیر اجباری کمترین اثربخشی را دارد. «کنت ان. والتز» از مؤسسه سالتزمن میگوید: «سوابق تاریخی نشان میدهند که کشوری که تمایل به دستیابی به سلاح هستهای دارد را به ندرت میتوان از اجرای آن تمایل بازداشت و یا آن کشور را از پیگیری این موضوع منصرف کرد».
فشار دیپلماتیک ایالات متحده، تحریمهای اقتصادی و تهدیدهای نظامی هند، کره شمالی یا پاکستان را از رفتن حرکت به سوی ساخت بمب اتمی منصرف نساخت. هم چنین، اقدامات مشابه ایران را از فعالیتهای مختلف هستهای خود باز نداشته اقداماتی که میتوانند به تهران توانایی دستیابی به بمب اتمی را بخشند.
در واقع، دو مورد مشهور وجود دارند که در آن دولتها از سلاح هستهای رها شدند مورد اوکراین که تسلیحات خود را تحویل داد و مورد لیبی که یک برنامه تسلیحاتی هستهای نوپا را تعطیل کرد. در هر دو مورد نتایج برای دولتهای آن کشورها مخرب بودند.
کی یف مورد حمله از سوی روسیه قرار گرفت که وعده داده بود، در ازای تحویل تسلیحات هستهای آن کشور از امنیت اوکراین محافظت خواهد کرد و طرابلس با جنگ داخلی روبرو شد و رهبر برکنار شده آن (قذافی) توسط شورشیان به قتل رسید. در واقع، اگر رهبران سیاسی کشورهای دیگر از این موضوع بترسند که در صورت خلع سلاح با اقدامات خشونت بار مواجه خواهند شد، تهدید به خلع سلاح از سوی امریکا بیشتر قدرت و کارایی خود را از دست میدهد.
در مورد ایران چنین نگرانیهایی منطقی است. ایالات متحده در کودتای نظامی در سال ۱۹۵۳ میلادی علیه دولت منتخب دموکراتیک شرکت داشت. برای مدت زمانی بیش از ۲۵ سال امریکا در کنار شاه بدنام ایران از نظر دیپلماتیک و نظامی ایستاد. ایرانیان و حکومت برآمده از انقلاب، ایالات متحده را مسئول خشونتهای رخ داده در جریان انقلاب آن کشور میدانستند. این امریکا بود که به نیروهای نظامی ایران آموزش داده بود و تسلیحاتی را در اختیار آنان قرار داد که باعث کشتار معترضان انقلابی شده بودند.
تحقیقات روزنامه «نیویورک تایمز» نشان داد که نماینده ویژه رئیس جمهور امریکا از ژنرالهای ایران خواسته بود تا از قوه قهریه علیه معترضان برای سرکوب شورش در صورت لزوم استفاده کنند. ژنرال «رابرت ای. هایزر» نماینده ویژه دولت کارتر از رهبران ارشد ارتش ایران خواسته بود تا برای حفظ شاه در قدرت دست به کشتار معترضان بزنند.
یک سال پس از سرنگونی شاه در ایران، صدام حسین دیکتاتور عراق به ایران حمله کرد. دولت ریگان نفت کشها و کمکهای اطلاعاتی را به عراق ارائه داد. در جریان حضور امریکا در منطقه تیراندازی نادرست نیروی دریایی ایالات سقوط یک فروند متحده در سال ۱۹۸۸ میلادی باعث هواپیمای مسافربری ایرانی شد که در جریان آن ۲۹۰ نفر کشته شدند. امریکا هم چنین بر روی استفاده صدام حسین از سلاح شیمایی علیه ایران سرپوش گذاشت. دست کم نیم میلیون نفر که اکثر آنان ایرانی بودند در جریان آن جنگ جانشان را از دست دادند.
عراق و ایران در سال ۱۹۸۸ میلادی صلح ناخوشایندی میان خود برقرار ساختند. پس از آن، صدام به کویت حمله کرد، دست کم با این اعتقاد که حمایت واشنگتن را پشت سر خود دارد. او سپس از ترس آن که تهران حمله بالقوه انتقام جویانهای را انجام دهد برنامه هستهای خود را حفظ کرد. سپس حمله فاجعهآمیز دولت بوش به عراق که به افزایش نفوذ ایران در منطقه منجر شد رخ داد. این نتیجهای از جنگ عراق بود که ظاهرا مشاوران نئومحافظ کار مشوق بوش به جنگ آن را در نظر نگرفته بودند.
به جای پاسخ دادن به پیشنهاد تهران برای مذاکره در مورد همه مسائل مشاوران بوش او را تشویق به جنگی در منطقه کردند که باعث ایجاد منازعات فرقهای شد و صدها هزار غیر نظامی عراقی در جریان آن کشته شدند. با پایان غمانگیز سناریوی عراق هیچ کس در مورد تغییر رژیم اجباری در ایران صحبتی به میان نمیآورد.
با این وجود، رویای نئومحافظهکارانه درباره جنگهای بزرگتر دیگر هرگز از بین نرفت و تهدید بیوقفه ایالات متحده علیه ایران ادامه یافت و سخن از «روی میز بودن گزینههای مختلف» به عنوان ایدهای بدنام همواره توسط روسای جمهور مختلف امریکا با گرایشهای سیاسی گوناگون مطرح میشد. با در نظر گرفتن این سوابق و سابقه واشنگتن به عنوان تهاجمیترین و نظامیترین قدرت جهان در ۲۵ سال گذشته غیر منطقی به نظر میرسد که ایرانیان خواستار دستیابی به سلاح هستهای نباشند.
البته هیچ بازیگری نمیخواهد تهران به بمب اتمی دست یابد، اما این معیار مناسبی برای ورود امریکا به فاز جنگی علیه ایران نیست. در هر حال اکثر کشورهای روی زمین حداقل یک دشمن دارند که میخواهند ابرقدرت بزرگ آن را شکست دهد.
«رابرت گیتس» وزیر دفاع اسبق آمریکا گفته بود که عربستان سعودی «تا آخرین آمریکایی با ایرانیها میجنگد».
در واقع، پادشاهی عربستان سعودی استدلال و بهانه دیگری برای تلاش ایران به منظور دستیابی به سلاح هستهای است. ریاض که توسط ایالات متحده حمایت میشود و تقریبا از هر سلاحی که توسط تاجران مرگ آمریکایی به فروش میرسد انباشته شده است؛ که توسط خانوادههای سلطنتی متنعم و نازپرورده و دارای احساسی بزرگ از استحقاق واقعیشان اداره میشود و بازیگری بدخواهتر و مخربتر از ایران است. پول و اتباع سعودی حادثه ۱۱ سپتامبر را رقم زدند. رژیم سلطنتی عربستان سعودی جنگی مرگبار را علیه همسایه خود (یمن) به راه انداخت، حکومتهای ظالمانه را در بحرین و مصر حفظ کرد، شورشیان جهادی را در لیبی و سوریه تحت حمایت قرار داد، نخست وزیر لبنان را ربود و قطر همسایه را محاصره کرد و تقریبا به آن حمله نمود.
در داخل عربستان سعودی پادشاهی آن کشور به طرز وحشیانهای سرکوبگر است و گزارش خانه آزادی نشان میدهد که در جایگاهی پایینتر از ایران و چین و روسیه از نظر رعایت آزادیها رتبهبندی شده است. در زمینه حقوق بشر، عربستان سعودی در کنار کره شمالی و اریتره در رده پایینی قرار دارد. قتل و تکه تکه کردن «جمال خاشقجی» روزنامه نگار تنها بارزترین نمونه از جنایات داخلی ریاض بود که خبر آن فاش شد.
هنوز هم بهتر است که تهران بمب اتمی در اختیار نداشته باشد. با این وجود، همان طور که «والتز» باور دارد یک ایران هستهای تهدید کمی برای امریکا خواهد بود. ایالات متحده آخرین کشوری خواهد بود که تهران به آن حمله خواهد کرد. «والتز» میگوید: «علیرغم باور رایج، ایران توسط رهبری کاملا خردمند اداره میشود. رهبران ایران میخواهند مانند سایر مقامهای سیاسی جهان به حیات خود ادامه دهند. اگرچه آنان در عرصه سخن تند صحبت میکنند، اما تمایلی به» خود تخریبی «و خودزنی ندارند. این یک اشتباه بزرگ برای سیاستگذاران در ایالات متحده و اسرائیل خواهد بود که خلاف آن را فرض و تصور کنند».
دومین کشوری که ایران هستهای به آن حمله میکند اسرائیل است، زیرا آن کشور دارای زرادخانه هستهای قابل توجهی است. در واقع، همان طور که والتز خاطرنشان کرد این انحصار هستهای کنونی اسرائیل بوده که خاورمیانه را بیثبات کرده است.
او میگوید: «توانایی ثابت شده اسرائیل برای ضربه زدن به رقبای هستهای بالقوه بدون مواجه شدن با مجازات به ناچار دشمنان آن کشور را برای ایجاد اهرمهایی به منظور جلوگیری از انجام مجدد چنین اقدامی نگران ساخته است. بدین ترتیب، وضعیت بحرانی منطقه تنها زمانی پایان خواهد یافت که توازن قدرت نظامی برقرار شود».
شاید مشکل سازترین پیامد دستیابی ایران به سلاح هستهای گسترش تسلیحات هستهای در منطقه باشد به طوری که عربستان سعودی، ترکیه و شاید حتی مصر به طور بالقوه به دنبال توسعه اهرمهای بازدارنده خود باشند. با این وجود، پیش بینیهای گذشته در مورد تکثیر انبوه تسلیخات کشتار جمعی محقق نشدند.
این احتمال تضمین میکند که ایالات متحده و سایر کشورها از دیپلماسی حمایت شده با انگیزههای اقتصادی به منظور تشویق تهران به توقف تولید بمب استفاده کنند. در مقابل، این استدلال خوبی نیست که امریکا علیه کشوری که مردماش (ایران) امریکا را تهدید نمیکنند مرگ و ویرانی را به بار آورد.
در واقع، یک حمله نظامی علیه ایران تمایل آن کشور به توسعه سریعتر برنامه تسلیات هستهای را تشدید میکند. جنگ گستردهتر با ایران وحشتناک خواهد بود. اگر آمریکاییها از حمله به عراق لذت میبردند تصور کنید که برای فتح و اشغال ایران پرجمعیت باید چه حجم از تلاشی را انجام دهند.
بایدن کلید منصرف کردن تهران از ادامه تحولات هستهای و از سرگیری برنامه تسلیحاتی را در دست دارد. این کلید احیای برجام است. سپس واشنگتن باید پیشنهاد احیای روابط دیپلماتیک و گفتگوهای گستردهتر را در کنار مذاکرات اخیر تهران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی ارائه دهد. هدف نهایی باید دستیابی به یک دستور کار منطقهای به منظور پایان دادن به تقابل امروزی میان سنیها و شیعیان باشد. با این وجود، نقطه آغاز سیاست ایالات متحده باید توقف تهدید جنگ و جلوگیری از تقویت نیروهای افراطی در ایران باشد.
آخرین دیدگاه