آسیه یزدی- بیشک اسرائیل را باید مهمترین مخالف و مانع بازگشت آمریکا به برجام و احیای توافق هستهای دانست. حملات و عملیاتهای خرابکارانه اسرائیل در خاک ایران موسوم به دکترین اختاپوس و تلاشهای دیپلماتیک برای همراه کردن بعضی کشورهای عربی با هدف مقابله با تواناییهای نظامی ایران، تنها گوشهای از تلاشهای اسرائیل برای توقف و شکست مذاکرات احیای برجام است. از سوی دیگر، عزم ایران در دفاع از منافع خود، پاسخ به خرابکاریهای اسرائیل و ایجاد توازن منطقهای همگی میتواند در صورت شکست مذاکرات پیامدهای بسیار گستردهای را برای تمام کشورهای منطقه در پی داشته باشد. ترجمه و انتشار این مطلب- که توسط جودت بهجت و عبدالرسول دیوسالار نوشته شده و موسسه خاورمیانه آن را منتشر کرده– در سایت اعتمادآنلاین به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانی با آرا و دیدگاههای کارشناسان و رسانههای بینالمللی صورت میگیرد.
***
دههها تقابل بین اسرائیل و ایران اکنون به طور ملموسی وخیمتر شده است. فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی نتوانستهاند ایران را از تبدیل شدن به کشوری که تقریباً در آستانه هستهای شدن قرار دارد باز دارند. جمهوری اسلامی دولت یهودی را به رسمیت نمیشناسد و بر عکس دولت یهود جمهوری اسلامی را یک تهدید ذاتی میانگارد. در حال حاضر درخواستها برای اعمال فشار بیشتر در حال افزایش است1، هر چند نظرات رهبران اسرائیلی در مورد نحوه پرداختن به این تهدید بالقوه همراستا نیست. دو کشور سالهاست درگیر جنگی در سایه هستند که شامل ترور، خرابکاری، آدمربایی و عملیات سایبری میشود، اما مرحله جدید تنشها ممکن است دو کشور را به سمت یک منازعه تمامعیار براند.
دهههاست که اسرائیل عزم قوی خود را برای استفاده از ابزارهای سیاسی، نظامی، و نیز پنهانی در منع همسایگان خود از دستیابی به توانایی تسلیحات هستهای نشان داده است. اسرائیل در راستای این سیاستگذاری، معروف به «دکترین بگین»2، تاسیسات هستهای عراق را در سال ۱۹۸۱ و تاسیسات هستهای سوریه را در سال ۲۰۰۷ بمباران کرد. دو نخستوزیر سابق، ایهود باراک و بنیامین نتانیاهو، میخواستند حملات پیشگیرانه مشابهی را علیه تاسیسات هستهای ایران در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ اجرا کنند، اما با مخالفت شدید موساد و تزاحال روبهرو بودند. این کار پرمخاطره مینمود زیرا هواپیماهای جت اسرائیلی باید بسیار دورتر از آنچه در مورد عراق یا سوریه اتفاق افتاد سفر میکردند و احتمال موفقیتشان بسیار کمتر بود. تهران نیز از حملات قبلی اسرائیل درسهایی آموخته است3: تاسیسات هستهای ایران در کشور گسترده هستند، و به علاوه ایران ترتیباتی را برای تلافی حمله احتمالی اسرائیل فراهم کرده است. بنابراین، در عین حال که مسلم نیست چنین حملهای بتواند به اهداف خود در منع گسترش سلاحهای هستهای دست یابد، اما به طور مسلم هم پرهزینه و هم پیچیده خواهد بود.
گفتنی است که بین اعضای ارشد تشکیلات سیاسی و امنیتی اسرائیل اتفاق نظر در مورد نحوه مواجهه با ایران وجود ندارد. در سال ۲۰۱۵، رهبران اسرائیل مشتاقانه با دولت و کنگره آمریکا علیه برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) لابی کردند. در سال ۲۰۱۸، بعد از آنکه پرزیدنت دونالد ترامپ از توافق هستهای خارج شد، روسای سابق موساد، تامیر پاردو، شبتای شاویت، دنی یاتوم و افرایم هالیوی، همگی از این اقدام انتقاد کردند و پاردو آن را «اشتباه راهبردی» خواند4. وزیر دفاع، بنی گانتز، و دیگر مقامات ارشد وزارت دفاع، موضع متفاوتی در مورد تلاشهای پرزیدنت جو بایدن برای احیای برجام اتخاذ کردهاند و استدلال میکنند اسرائیل به خودی خود با توافق هستهای مخالف نیست، بلکه مخالف یک توافق بد است5. آنها میخواهند اسرائیل ناچار نباشد با توافقی که از دید آنها به قدر کفایت برای ایران خشن و سخت نیست کنار بیاید و خواستار توافقی طولانیتر و محکمتر هستند، توافقی با چماق بیشتر و هویج کمتر. در سالهای اخیر، اسرائیل با آگاهی از اینکه تهران پیشرفت قابل توجهی در تولید اورانیوم با درجه تسلیحاتی داشته است، کارزار سیاسی خود را علیه ایران با هدف جلوگیری از تولید کلاهک هستهای و سیستم حمل آن گسترش داده است. اسرائیل حملات خود را به پایگاههای موشکی و پهپادی ایران و همچنین فرماندهان ارشد، مهندسان و دانشمندانی که روی این برنامهها کار میکنند، تشدید کرده است. این حملات، آنگونه که نخستوزیر سابق نفتالی بنت آن را مینامد، بخش عمدهای از «دکترین اختاپوس» است که در آن به جای هدف قرار دادن نیروهای نیابتی منطقهای در کشورهای ثالث، عملیاتهای پنهانی در خاک ایران صورت میگیرد6.
راهبرد اسرائیل نسبت به ایران در حال شکلگیری است
راهبرد جدید اسرائیل بر اساس واقعیت توافق برجام در حال شکلگیری است. احتمال فروپاشی برجام یا توقف طولانیمدت آن رو به افزایش است و در خلال این زمان ممکن است برنامه هستهای ایران بیشتر پیشرفت کند، در حالی که حمله نظامی اسرائیل همچنان به طور بالقوه دارای پیچیدگیهایی است که رفع آن فعلاً محتمل نیست. بنابراین اسرائیل لازم میداند که راهبرد خود را برای محدود کردن و مهار ایران بازنگری کند و ارتقا دهد. در چند سال گذشته این برداشت در اسرائیل رو به گسترش بوده که برنامه هستهای ایران را نمیتوان از گستره راهبرد نظامی تهران جدا کرد. با این تصور و برداشت، راهبرد کنونی اسرائیل بر بسیج منابع منطقهای برای مهار همزمان برنامههای نظامی و نیز هستهای ایران تمرکز دارد.
اسرائیل میکوشد تا به همراه اعراب به اجماع و تعهد منطقهای قویای با هدف مشترک مقابله با تواناییهای نظامی ایران دست یابد، در حالی که در کوتاهمدت، مشارکت کامل اعراب و اسرائیل علیه ایران بعید به نظر میرسد7. ادغام متعلقات نظامی اعراب، اسرائیل و ایالات متحده در منطقه در حوزههای پدافند هوایی و موشکی، امنیت دریایی و نیروهای عملیات ویژه، قابلیتهای جدیدی را برای بازدارندگی ایران فراهم میکند. حتی اگر چنین طرحی در عمل نتایج اندکی داشته باشد، برای اسرائیل این ویژگی را دارد که اگر در آینده به حملات پیشگیرانه علیه تاسیسات هستهای ایران اقدام کند، چنین ادغام دفاعیای به محدود کردن پاسخ تلافیجویانه ایران کمک خواهد کرد. به بیان دیگر، در چشم مقامات اسرائیلی چنین همکاریهای دفاعی منطقهای یکی از مراحل آمادهسازی برای ضربه زدن به ایران تلقی میشود. علاوه بر اینها، نزدیکتر شدن حضور نظامی اسرائیل به مرزهای ایران، اسرائیل را در جاسوسی اطلاعات و ضربه زدن از داخل کشور بسیار توانمندتر میکند. در اصل، اسرائیل با پیگیری و پیشبرد همکاریهای نظامی- فنی با شرکای منطقهای، فرصتطلبانه از رقابت اعراب و ایران سود میبرد.
چندین تحول درهمتنیده در تغییر شکل چشمانداز راهبردی منطقهای، تحقق راهبرد ادغام نظامی را آسانتر کردهاند. نخست اینکه در آگوست ۲۰۲۰ و پس از طی مذاکرات طولانی، امارات متحده عربی و بحرین توافقنامههای عادیسازی روابط با اسرائیل را امضا کردند که به توافق آبراهام معروف است. دوم، تردید برخی از رهبران خلیجفارس به پایبندی ایالات متحده در دفاع از آنان، فضای سیاسی را برای تقویت همکاری امنیتی با اسرائیل فراهم کرده است. سوم، توجه مجدد ایالات متحده به منطقه و سفر اخیر بایدن به اسرائیل و عربستان سعودی نشاندهنده تعهد ایالات متحده به مشارکت نظامی قویتر اعراب و اسرائیل بود8. نقش اصلی در حصول اطمینان از اجرای تعهدات فنی و رویهای در طرح ادغام نظامی بر عهده ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا (سنتکام) گذاشته شده است و به این روش ایالات متحده پایبندی به تعهدات خود را در قبال شرکایش برجسته میکند9. یکی از تصمیمات ارتش ایالات متحده که تغییر این راهبرد را آسان کرد انتقال اسرائیل از منطقه مسئولیت ستاد فرماندهی اروپایی ایالات متحده آمریکا (یوکام) به منطقه سنتکام در اوایل سال ۲۰۲۱ است. در عین حال، ادغام نظامی دوستانه به حفظ کشورهای عربی در مدار غرب و مدیریت پوشش ریسک آنان در برابر روسیه و چین کمک خواهد کرد.
همکاری بین کشورهای عربی و اسرائیل در ایجاد یک ساختار کاملاً یکپارچه دفاع هوایی و موشکی از هماکنون آغاز شده است، ولی همچنان راه درازی در پیش است. در ژوئن ۲۰۲۲، گانتز، وزیر دفاع اسرائیل، به قانونگذاران اسرائیلی گفت که اورشلیم بخشی از یک مشارکت نظامی منطقهای با کشورهای عربی به نام «اتحاد دفاع هوایی خاورمیانه» است. اعضای این ابتکار جدید با همدیگر و نیز با ایالات متحده علیه موشکهای هدایت شونده، راکتها و پهپادهای ایرانی همکاری خواهند کرد10. گانتز مدعی شد این اتحاد منعقد است و قبلاً به حملات ادعایی ایران پاسخ داده است. یک مقام اسرائیلی گفت که کشورهای همکار در این ابتکار امکانات سختافزاری خود را به اشتراک نمیگذارند بلکه فقط سیستمهای دفاع هوایی مربوط به خود را از طریق ارتباطات الکترونیکی از راه دور هماهنگ و همزمان میکنند. گزارشهای تایید نشدهای نیز از استقرار سامانههای راداری اسرائیل در امارات و بحرین حکایت دارند11.
پاسخ ایران
اما ایران نیز در حال تهیه پاسخ خود با منطق «توازن تهدید» است. همانطور که مطالعات مربوط به تنشهای موجود در تنگه هرمز در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ و نیز سال ۲۰۱۹ نشان میدهد، چنانچه تهران واقعهای را تهدیدی ذاتی و فزاینده برداشت کند، از واکنشهای محافظهکارانه فاصله میگیرد و در عوض راهبردی کوتاه را اتخاذ میکند تا طرف مقابل را با هزینههای متقابل آشنا کند و خود امتیازات بیشتری به دست آورد. اصل توازن قوا بر تفکر راهبردی ایران حاکم است. از دیدگاه تهران، همکاری نظامی اعراب و اسرائیل به طور بالقوه میتواند وضعیت موجود منطقه و توازن تهاجمی- دفاعی موجود را تغییر دهد. با در نظر گرفتن این موضوع، حداقل دو سیاست همپوشانی ممکن است پاسخ ایران را از منظر راهبردی شکل دهد. نخست، تهران ممکن است برنامه هستهای خود را راهی برای ایجاد توازن در نظر بگیرد. گسترش روابط نظامی اعراب و اسرائیل ممکن است رهبری تهران را متقاعد کند که حفظ برنامه هستهای در سطح فعلی ممکن است در آینده مزایای امنیتی داشته باشد. اگر تهران به این نتیجه برسد که همکاری نظامی منطقهای برای مقابله با تواناییهای ایران و فارغ از وضعیت توافق هستهای توسعه مییابد، احتمالاً به این نتیجه میرسد که احیای برجام خطر امنیتی بیشتری برای ایران دارد. در این صورت، تهران ممکن است تصمیم بگیرد گزینه تشدید تنش هستهای را به عنوان پاسخ حفظ کند. واکنشهای قبلی ایران از همین منطق پیروی میکرد و تهران به حملات اسرائیل با افزایش حجم و ظرفیت غنیسازی پاسخ میداد.
دوم اینکه تهران ممکن است با تقویت نیروهای نیابتی منطقهای و افزایش کمکهای امنیتی خود به آنان، قدرت خود را بسط دهد و موقعیت بازدارندگی خود را تقویت کند. از قضا، نزدیکتر شدن روابط نظامی فنی بین کشورهای عربی و اسرائیل، فقط سبب میشود که نقش حیاتی شبکههای شیعه در یمن، عراق و سوریه در رویارویی با این جبهه جدید پررنگتر شود. با وجودی که مذاکرات جاری بین ایران و شورای همکاری خلیجفارس به طور بالقوه میتواند تنشهای سیاسی را تا حدی کاهش دهد، ولی با توجه به فقدان گفتوگوهای امنیتی- نظامی ملموس بین ایران و کشورهای عربی، دور از تصور نیست اگر تهران نیز تصمیم به واکنش فنی متقابل بگیرد. منظور از واکنشهای فنی ایران مواردی است شامل، فراهم کردن سیستمهای وسایل نقلیه هوایی بدون سرنشین با توانمندی پیشرفته برای نیروهای نیابتی، توسعه دامنه گروههایی که تسهیلات و ادوات پیچیده از ایران دریافت میکنند، و نیز یافتن نیروهای نیابتی جدید. به عبارت دیگر، تهران ممکن است به تدریج برنامههای تهاجمی خود در سراسر منطقه را افزایش دهد تا از قابلیتهای دفاعی رو به رشد رقبای خود عقب نماند.
چشمانداز
پیامدهای بالقوه این پویاییهای توازنی و ضدتوازنی برای آینده خاورمیانه بسیار شوم و ترسناک است. این پویاییها دورنمای دستیابی به راهحل سیاسی برای مسائل کلیدی منطقهای را پیچیدهتر میکند- نتیجهای که میتواند بر آینده تلاشهای عادیسازی روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس تاثیر منفی بگذارد. عادیسازی روابط بین اسرائیل و همسایگان عرب، اگر به ارتقای تلاشهای دیپلماتیک برای پایان دادن به مناقشه اعراب و اسرائیل کمک کند و راه را برای چاره دو کشوری هموار کند، آنگاه میتواند به امنیت منطقهای، ثبات سیاسی و شکوفایی اقتصادی کمک کند. اما اگر عادیسازی به عنوان تلاشی برای ایجاد توانایی مشترک اعراب و اسرائیل برای مهار نظامی ایران تلقی شود، آنگاه این روند میتواند به بیثباتی بیشتر کل خاورمیانه منجر شود.
رویکرد بهتر این خواهد بود که راههایی برای کاهش تنشهای فزاینده بین اسرائیل و ایران، حمایت از مذاکرات ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، و تشویق گفتوگوهای راهبردی منطقهای، بهویژه مذاکرات دفاعی عربستان و ایران جستوجو شود. گرم شدن اخیر روابط میان آنکارا از یک سو و بیتالمقدس، ریاض و ابوظبی از سوی دیگر، تحولی خوشایند است. در حرکتی رو به جلو، دولت بایدن باید به دنبال ایجاد چنین فضایی باشد و از قدرتهای بزرگ خاورمیانه بخواهد تا یک معماری امنیت منطقهای فراگیر ایجاد کنند، فضایی که در آن نگرانیهای امنیتی مشروع همه بازیگران شناسایی شده و مورد توجه قرار گیرد.
پینوشت:
[1] Ehud Barak: Iran Is About to Join the 'Nuclear Club' | Time
[2] The Begin Doctrine: The Lessons of Osirak and Deir ez-Zor | INSS
[3] A military strike on Iran is the worst non-proliferation strategy | Middle East Institute (mei.edu)
[4] Iran deal results: Mossad vs. Mossad, IDF vs. IDF – analysis – Israel News – The Jerusalem Post (jpost.com)
[5] Israel to work with world powers to shape any Iran nuclear deal, defense minister says | Reuters
[6] Israel’s prime minister explains his new approach to Iran | The Economist
[7] Our hand is extended to Iran… No such thing as an ‘Arab NATO’: Saudi FM – Region – World – Ahram Online
[8] FACT SHEET: Results of Bilateral Meeting Between the United States and the Kingdom of Saudi Arabia | The White House
[9] Biden’s Middle East Trip – What It Means And What’s Next_0.pdf (mei.edu)
[10] Israel Confirms Regional Military Project, Showing Its Growing Role – The New York Times (nytimes.com)
[11] Israel Reportedly Deployed Radars to the UAE and Bahrain, Angering Iran – The Media Line
آخرین دیدگاه