«با لجبازی آرایههای ایرانی را از معماری حذف کردیم و بخشی از هویت خانههای ایرانی از دست رفت. حذف آرایهها آنقدر سریع و وسیع بود که آرایههای معماری کلاسیک اروپایی جای معماری ایرانی را گرفت».
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، خانه از منظر معماری تنها جای اقامت آدمها نیست؛ خانه با فضاهایش زندگی را میسازد؛ به روابط آدمها در هسته اولیه جامعه شکل میدهد و میتواند ارتباطات آدمی را با درون و بیرون خود بازسازی کند. معماری ارتباط مستقیمی با هویت دارد و میتواند آن را بسازد یا تخریب کند. معماری همین نسبت را با تاریخ و حافظه قومی و جمعی دارد. خانه ارتباط مستقیمی با مصالح و گونه ساختوساز ندارد و از چادر، کپر و غار تا قصر باشکوه پادشاهی و پنتهاوس در معماری مدرن میتوانند خانه باشند؛ یا همه اینها باشند اما مفهوم عمیق خانه را نسازند.
موسسه فرهنگیهنری اردیبهشت عودلاجان در نشستی که روز گذشته دوشنبه ۲۷ تیر باحضور تعدادی از معماران و اهالی سینما و جامعهشناسان داشت، پدیده «خانه» را از منظر معماری و زیست انسان، بهویژه انسان ایرانی، به بحث و نظر گذاشت. در این نشست فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس، کاوه ایمانی تدوینگر، محمد سالاری جامعهشناس، علیرضا شلویری پژوهشگر معماری، علی کرمانیان معمار، حمیده فرهمندیان شهرساز، محمدرضا نیکبخت معمار و بهروز مرباغی معمار، خانه و خانه ایرانی را از منظرهای مختلف اجتماعی و هنری بررسی کردند.
بهروز مرباغی معمار و برگزارکننده نشست، با مصرعی از فردوسی آغاز کرد و به بررسی مسئله خانه پرداخت. او گفت: فردوسی نوشته است «خانه، همی جای شادی و آرام و مهر»؛ حماسهسرای بزرگ ما سه ویژگی یا انتظار را برای خانه مطرح کردهاست: «شادی»، «آرام» و «مهر». اندیشمند بزرگ و معاصری هم خانه را «مکانی برای خیالپردازی» دانسته. در این میان وظیفه معماران و جامعهشناسان و هنرمندان چیست؟ ما در این نشست و نشستهای آینده این مسئله را بررسی خواهیم کرد.
معماری و ادبیات بنمایه فرهنگ ایرانی است
محمدرضا نیکبخت معمار برجسته ایرانی با اشاره به اینکه حذف آرایهها از معماری مدرن ایران هویت معماری را فاقد معنا کرده است، گفت: «وقتی غور میکنیم فضاها و کاربریهای معماری سابق کماکان باقیماندهاست؛ مثل اتاقخواب، جایی برای نشستن، پختوپز و زندگی، البته با یک سازماندهی دیگر. اما آنچه با قدرت و لجبازی حذف شد، آرایههای معماری ایرانی بود که آن را با عنوان نهچندان درستِ بزک حذف کردند.»
او با اشاره به اینکه آرایههای معماری در قلمرو و پهنه ایران قابلتفکیک است افزود: «گلهای گچبری کاشان یا اصفهان درحالیکه از منظر جغرافیا و اقلیم به هم نزدیک هستند، متفاوتاند. آرایهها مثل لهجه، زبان و گویش در ایران متفاوت است؛ بیان قومیت و ملیت و هویت جمعی و اجتماعی ایرانی است.»
نیکبخت ادامه داد: «برای بعضی از اقوام مثل اعراب خاورمیانه و هندیان شاید این رخداد در معماری اهمیت نداشته باشد، اما برای ما ساکنان فلات ایران معماری ستون فرهنگی است و پابهپای ادبیات خیمه فرهنگ ما را حفظ کردهاست. بههمینخاطر وقتی هویت از معماری ایرانی حذف میشود، جامعه نیز در هویت خود دچار مشکل میشود.»
این معمار ایرانی گفت: «ادبیات توانست خودش را با شرایط جدید بازیابی کند و ۸۰ سال پیش با شعر نو خود را بازسازی کرد؛ اما معماری هنوز نتوانستهاست و معماران شرمسار مردماند و بیشتر از هنرمندان سایر هنرها نگرانِ احیای هویت ایرانی هستند.»
او در پایان گفت: «آنچه ما بهراحتی حذف کردیم آثار و نتایج بسیار خواهد داشت. یک بنای ساده با یک صلیب به یک مکان مقدس تبدیل میشود؛ این نقش و اهمیت آرایهها در معماری است ولی ما متأسفانه از معماری تقدسزادیی کردیم و با حذف آرایهها معماری معاصر را در شکلی کلی بیمعنا کردیم.»
انباشت تمام داشتههای زندگی در خانه
به گزارش خبرنگار خبرآنلاین، محمد سالاری، جامعهشناس نیز در این نشست به مسئله انباشت در معماری پرداخت و گفت: «خانه محل انباشت است؛ انباشت عاطفه، شخصیت، هویت، دارایی و…»
او با اشاره به اینکه توصیف خانه میتواند درستتر نشان دهد که خانه چیست تا رسیدن به یک تعریف واحد، گفت: «در شهرهای جدید مفهوم خانه وجود ندارد. تصاویر ما از شهر نشان میدهد که مفهوم خانه گم شدهاست. آنچه امروز میبینیم فضای زیست است نه خانه.»
سالاری برای تشریح نظرش دو مصداق را بیان کرد و گفت: «برای پژوهشی به یک خانه در شهر پرند رفتم؛ در خانه، زن و شوهر و بچهای زندگی میکردند. خانه انباشتی بود از گردوخاک و بههمریختگی، با آنکه تمام امکانات را داشت. زن و مرد هر دو عملهای زیبایی کردهبودند و روی دستشان تتو داشتند. آنها میگفتد ما به اینجا تعلقی نداریم؛ این خانه را خریدهایم تا بعد از فروشش در تهران خانهای دیگر بخریم و سر آخر برویم استانبول، آنجا زندگی کنیم. آن مکان خانه و محل زندگی این خانواده نبود.»
او در مصداقی دیگر گفت: «در رباطکریم خانهای بود حدود ۲۰ مترمربع، بدون امکانات خاص اما مرتب بود و تمیز، روی دیوار عکس خانواده زن و شوهر قرار گرفته بود و تعلقخاطری به همه اجزاء خانه وجود داشت. ریشههای خانواده و انباشت عاطفه و حضور موج میزد.»
سالاری در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «در جهان امروز، عملاً مفهوم خانه دیگر وجود ندارد؛ مفهوم تعلق به یک مکان وجود ندارد؛ چرا که نظام سرمایهداری با ویرانکردن و دوباره ساختن میچرخد و مفهوم تعلق به یک مکان این ساختار را به هم میریزد. ازاینجهت سرمایه در گردش مفهوم مکانی برای زیست میسازد نه خانه با خاطرات و تاریخ.»
لایههای پنهان معماری، خانه و سینمای ایران
فرهاد توحیدی فیلمنامهنویس صاحبنام کشور در این نشست با اشاره به اینکه خانه در فرهنگ لغت مترادفهای بسیاری دارد و مفهوم معماران را به ذهن متبادر می کند، گفت: «اما به نظر من مفهوم خانه وسیعتر از این لغات است و معماری ترجمه چندبعدی از فرهنگ است.»
توحیدی با اشاره به کتاب محمد بهمن بیگی میگوید: «او در این کتاب بهعنوان یک کوچنشین و عشایر میگوید ده سال ابتدای کودکی را زیر چادر زندگی میکرده است و وقتی به شهر آمدند مادرش نمیتوانسته زیر سقف زندگی کند و درنهایت چادری را برای او در حیاط آن خانه برپا میکنند. خانه مصالح نیست خانه حضور آدمها و روابطشان است.»
توحیدی به خانه دیگری هم اشاره کرد که در ادبیات ایران جایگاه خاص دارد و آن اتاق آبی سهراب سپهری است. او گفت: «سهراب سپهری در اتاق آبی مختصات خانهاش و زندگی و حیات موجود در آن را بسیار دقیق تشریح میکند. آن کتاب پر از نشانههای فرهنگی است که سپهری نمونههایی از آن را در آمریکای جنوبی و فرهنگ بودیست هم پیدا کردهاست.»
این فیلمنامهنویس در بخش دیگری از صحبت خود به شرح معماری و خانه در آثار سینمایی ایران پرداخت و گفت: «هیچ فیلمی درونمایه را از پیش انتخاب نمیکند بلکه از درونش میجوشد. آنکه از قبل درونمایه انتخاب میکند به شعار نزدیک میشود.»
او به درونمایه فیلمهای علی حاتمی اشاره کرده و میگوید: «او همانطور فیلم ساخت که زندگی میکرد. از نظر علی حاتمی گذشته بهتر از حال و آینده است. هرچه در گذشته است شیرین و زیباست. خانه در سینمای علی حاتمی جایگاه خاص دارد و در فیلمهایش، عموما، با خانه و مادر تلاش میکند تا گذشته را به آینده بیاورد هرچند که درواقع گذشته به آینده باختهاست.»
توحیدی گفت: «کارگردان دیگری که خانه در آثارش نقش محوری دارد مهرجویی است. هامون مانیفست بزرگ او و پرسش اساسی این فیلم این است که من کیستم و چیستم؟ او در آثارش شکاف سنت و مدرنیته را نشان میدهد. در خانه جایگاه این شکاف ظهور و بروز مییابد. فیلم از یک خانه خالی آغاز میشود که هامون در حال تمیزکردن آن است؛ جایی که هامون و مهشید به آن اسبابکشی کردهاند. خانه مدرن است که نواقص بسیار دارد و حس و حال موردنظر هامون را ندارد. او دنبال علی عابدینی در خانههای سنتی و بافتهای تاریخی میگردد؛ هرچند عابدینی الان دیگر روی برج کار میکند. خانه مادربزرگ هامون شرایط خاصی دارد.
کاوه ایمانی، علیرضا شلویری، حمید فرهمندیان و علی کرمانیان نیز در خصوص اشکال مختلف ارتباط انسان با خانه و شکلگیری معماری خانه، از منظرهای مختلف صحبت کردند.
بهروز مرباغی در پایان نشست این تاکید کرد: حاصل این نشست بینبخشی، طرح پرسشهایی برای نشست آتی بود. از جمله این پرسش که آیا «حیاط» جزء اصلی یک خانه هست یا نه؟ اگر هست، حذف آن از خانههای امروز چه خسارتی به آرامش و زیست مردم زدهاست. و اگر قرار است حیاط به عنوان جزئی اساسی از خانه، دوباره احیا شود، در عمارتهای بلندمرتبه، که چارهای جز این در شهر نیست، چگونه میتوان حیاط طراحی و اجرا کرد. تعریف این حیاط چیست؟و خیلی پرسشهای دیگر.
۵۷۵۷
آخرین دیدگاه